مبند، اي دل، بجز در يار خود دل مبند، اي دل، بجز در يار خود دلشاعر : فخرالدين عراقي اميد از هر که داري جمله بگسلمبند، اي دل، بجز در يار خود دلوراي هر دو عالم جوي منزلز منزلگاه دونان رخت بربندازين سودا بجز سودا چه حاصل؟برون کن از درون سوداي گيتيکه هرگز زو نيابي راحت دلمنه دل بر چنين محنت سرايينخست آنگه قدم زن در مراحلدل از جان و جهان بردار کليکه کاري سخت دشوار است و مشکلکه راهي بس خطرناک است و تاريکحجابي پيش روي خود فروهلنميبيني چو روي دوست، باريميان خاک و خون، چون مرغ بسملز شوق او تپان ميباش پيوستنبايد ديد، باري، روي باطلچو روي حق نبيني ديده بر دوزکه همراهانت بربستند محملتو هم بربند بار خود از آنجانماني تا درينجا پاي در گلقدم بر فرق عالم نه، عراقي،