چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کندشاعر : فخرالدين عراقي بسا که بر دلم از غمزه ترکتاز کندچو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کندچو من نمانم حسن تو با که ناز کند؟مرا مکش، که نياز منت بکار آيداگر چه همچو خودم زود سرفراز کندمرا به دست سر زلف خويش باز مدهکه اهل ديده به مردم نگاه باز کندمنم چو مردم چشمت، به من نگاهي کنکه او نگاه به چشم خوش اياز کندچگونه دوست ندارد اياز را محمود؟که از غم تو مرا عشق بينياز کندز جور تو بگريزم، برم به عشق پناهنهنگ عشق حقيقت دهن چو باز کندنياز و ناز من و تو فرود برد به دميزمانه پردهي عشاق بس که ساز کندازين حديث، اگرچه ز پرده بيرون استچو قامت تو بديد آنگهي نماز کندبه آب ديده عراقي وضو همي سازد