ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام

ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام شاعر : فخرالدين عراقي در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟ ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟ با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم در ميکده ز بهر چه هشيار مانده‌ام؟ در صومعه چو مرد مناجات نيستم قلاش وار بر در خمار مانده‌ام در کعبه چون که نيست مرا جاي، لاجرم بازم رهان، که با غم و تيمار مانده‌ام ساقي، بيار درد و از اين درد يک زمان از کار هر دو عالم بي‌کار مانده‌ام در کار شو...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام
ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام
ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام

شاعر : فخرالدين عراقي

در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟ايندم منم که بيدل و بي‌يار مانده‌ام
با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم
در ميکده ز بهر چه هشيار مانده‌ام؟در صومعه چو مرد مناجات نيستم
قلاش وار بر در خمار مانده‌امدر کعبه چون که نيست مرا جاي، لاجرم
بازم رهان، که با غم و تيمار مانده‌امساقي، بيار درد و از اين درد يک زمان
از کار هر دو عالم بي‌کار مانده‌امدر کار شو کنون، غم کاري بخور، که من
در کار او ببين که: چه غمخوار مانده‌امکاري بکن، که کار عراقي ز دست رفت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط