ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام

ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام شاعر : فخرالدين عراقي در دست هجر يار گرفتار مانده‌ام ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام رحمي کنيد، کز غم او زار مانده‌ام ياري دهيد،...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام
ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام
ياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام

شاعر : فخرالدين عراقي

در دست هجر يار گرفتار مانده‌امياران، غمم خوريد، که غمخوار مانده‌ام
رحمي کنيد، کز غم او زار مانده‌امياري دهيد، کز در او دور گشته‌ام
من بي‌رفيق در ره دشوار مانده‌امياران من ز باديه آسان گذشته‌اند
با او بگفتمي که: من از يار مانده‌امدر راه باز مانده‌ام، ار يار ديدمي
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌امدستم بگير، کز غمت افتاده‌ام ز پاي
کاندر چه فراق نگونسار مانده‌اموقت است اگر به لطف دمي دست گيريم
از درد خويشتن، که دل‌افگار مانده‌امور در خور وصال نيم مرهمي فرست
من بر اميد درد تو بيمار مانده‌امدردت چو مي‌دهد دل بيمار را شفا
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌امبيمار پرسش از تو نيايد، به درد گو:
کز صحبتش هميشه چنين خوار مانده‌اممانا که بر در تو عراقي عزيز نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط