شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟

شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟ شاعر : فخرالدين عراقي که باز با تو دمي شادمانه بنشينم؟ شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟ به چشم جان رخ راحت فزاي تو بينم؟ به گوش دل سخن...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟

شاعر : فخرالدين عراقي

که باز با تو دمي شادمانه بنشينم؟شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟
به چشم جان رخ راحت فزاي تو بينم؟به گوش دل سخن دلگشاي تو شنوم؟
اگر بدم و اگر نيک، چون کنم؟ اينماگر چه در خور تو نيستم، قبولم کن
به حال من نظري کن که، سخت مسکينمبه سوي من گذري کن، که سخت مشتاقم
اميد وصل ندادي هميشه تسکينمز بود من اثري در جهان نبودي، گر
ازان سبب دو لب توست جان شيرينمبدان خوشم که مرا جان به لب رسيد، آري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط