افسوس! که باز از در تو دور بمانديم افسوس! که باز از در تو دور بمانديمشاعر : فخرالدين عراقي هيهات! که از وصل تو مهجور بمانديمافسوس! که باز از در تو دور بمانديمکز روي تو، اي دوست، چنين دور بمانديمگشتيم دگر باره به کام دل دشمنبر بخت بد خويش، که از سور بمانديمماتم زدگانيم، بيا، زار بگرييمبي روز رخت در شب ديجور بمانديمخورشيد رخت بر سر ما سايه نيفکندواکنون همه بيبوي تو رنجور بمانديماز بوي خوشت زندگيي يافته بوديماز شمع رخت، تا همه بينور بمانديمروشن نشد اين خانهي تاريک دل مابنگر، چو عراقي، همه مخمور بمانديمناخورده يکي جرعه ز جام مي وصلت