خيز، تا قصد کوي يار کنيم خيز، تا قصد کوي يار کنيمشاعر : فخرالدين عراقي گذري بر در نگار کنيمخيز، تا قصد کوي يار کنيموز غمش نالههاي زار کنيمروي در خاک کوي او ماليمرمزکي چند آشکار کنيمبه زباني، که بيدلان گويندبه کف وصل در سپار کنيمهجر او را، که جان ما خون کردگله از بخت و روزگار کنيمحاش لله کزو کنيم گله!ترک تدبير و اختيار کنيمما، اگر بر مراد او سازيمدست با دوست در کنار کنيمزود پا در بساط وصل نهيمما به شکرانه جان نثار کنيمچون لب يار شکرافشان شدگر نميريم پس چه کار کنيمعشق رويش چو پرده برگيردروي در روي غمگسار کنيماز عراقي چو رو بگردانيم