تا تواني هيچ درمانم مکن

تا تواني هيچ درمانم مکن شاعر : فخرالدين عراقي هيچ گونه چاره‌ي جانم مکن تا تواني هيچ درمانم مکن درد من مي‌بين و درمانم مکن رنج من مي‌بين و فريادم مرس جز به درد و غصه فرمانم مکن جز به دشنام و جفا نامم مبر مبتلاي درد هجرانم مکن گر نخواهي کشتنم از تيغ غم جز به تيغ خويش قربانم مکن ور بر آن عزمي که ريزي خون من پس به هر جرمي مرنجانم، مکن از من مسکين به هر جرمي مرنج ور خطايي رفت تاوانم مکن گر گناهي کردم از من عفو کن درد با من گوي و درمانم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا تواني هيچ درمانم مکن
تا تواني هيچ درمانم مکن
تا تواني هيچ درمانم مکن

شاعر : فخرالدين عراقي

هيچ گونه چاره‌ي جانم مکنتا تواني هيچ درمانم مکن
درد من مي‌بين و درمانم مکنرنج من مي‌بين و فريادم مرس
جز به درد و غصه فرمانم مکنجز به دشنام و جفا نامم مبر
مبتلاي درد هجرانم مکنگر نخواهي کشتنم از تيغ غم
جز به تيغ خويش قربانم مکنور بر آن عزمي که ريزي خون من
پس به هر جرمي مرنجانم، مکناز من مسکين به هر جرمي مرنج
ور خطايي رفت تاوانم مکنگر گناهي کردم از من عفو کن
درد با من گوي و درمانم مکنتا عراقي ماند در درد فراق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط