اي دل و جان عاشقان شيفتهي جمال تو شاعر : فخرالدين عراقي هوش و روان بيدلان سوختهي جلال تو اي دل و جان عاشقان شيفتهي جمال تو راحت جان خستگان يافتن وصال تو کام دل شکستگان ديدن توست هر زمان روي نهاده بر درت منتظر نوال تو دست تهي به درگهت آمدهام اميدوار ورنه به خواب ديدمي، بو که شبي وصال تو خود به دو چشم من شبي خواب گذر نميکند چيره بود به خون من دولت اتصال تو من به غم تو قانعم، شاد به درد تو، از آنک من شده پايمال غم، از غم گوشمال تو ...