اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته

اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته شاعر : فخرالدين عراقي عالمي در شور و شوري در جهان انداخته اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته آرزويت غلغلي در آسمان انداخته عشق رويت رستخيزي از زمين انگيخته چون سپندي جان مشتاقان در آن انداخته چشم بد از تاب رويت آتشي افروخته در دل بيچارگان شور و فغان انداخته روي بنموده جمالت، باز پنهان کرده رخ آرزويي در دل اين ناتوان انداخته ديدن رويت، که ديرينه تمناي دل است بر سر کوي تو سر بر آستان انداخته چند باشد بي‌دلي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
اي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته

شاعر : فخرالدين عراقي

عالمي در شور و شوري در جهان انداختهاي جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
آرزويت غلغلي در آسمان انداختهعشق رويت رستخيزي از زمين انگيخته
چون سپندي جان مشتاقان در آن انداختهچشم بد از تاب رويت آتشي افروخته
در دل بيچارگان شور و فغان انداختهروي بنموده جمالت، باز پنهان کرده رخ
آرزويي در دل اين ناتوان انداختهديدن رويت، که ديرينه تمناي دل است
بر سر کوي تو سر بر آستان انداختهچند باشد بي‌دلي در آرزوي روي تو؟
چون نيايد باز تير از کمان انداختهبي‌تو عمرم شد، دريغا! و چه حاصل از دريغ؟
دست در کام نهنگ جان ستان انداختهمانده‌ام در چاه هجران، پاي در دنبال مار
جذبه‌هاي دلربايي ريسمان انداخته؟هيچ بينم باز در حلق عراقي ناگهان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط