از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي

از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي شاعر : فخرالدين عراقي که ندارم بجز از لطف تو فريادرسي از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي چه زيان دارد اگر سود کند از تو کسي؟ روي بنماي، که تا پيش رخت جان بدهم در دلم نيست، بجز پيش تو مردن هوسي در سرم نيست بجز ديدن تو سودايي نظري کن تو، مرا عمر نمانده است بسي پيش از آن کز تو مرا جان به لب آيد ناگاه بي‌گلستان رخت چند تپد در قفسي؟ تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق ليکن از بيم نيارم که برآرم نفسي آتش هجر تو پنهان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي
از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي
از کرم در من بيچاره نظر کن نفسي

شاعر : فخرالدين عراقي

که ندارم بجز از لطف تو فريادرسياز کرم در من بيچاره نظر کن نفسي
چه زيان دارد اگر سود کند از تو کسي؟روي بنماي، که تا پيش رخت جان بدهم
در دلم نيست، بجز پيش تو مردن هوسيدر سرم نيست بجز ديدن تو سودايي
نظري کن تو، مرا عمر نمانده است بسيپيش از آن کز تو مرا جان به لب آيد ناگاه
بي‌گلستان رخت چند تپد در قفسي؟تو خود انصاف بده، بلبل جان مشتاق
ليکن از بيم نيارم که برآرم نفسيآتش هجر تو پنهان جگرم مي‌سوزد
باش، گو: کم نشود قيمت گوهر ز خسيمکن از خاک سر کوي عراقي را دور


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط