خوشا دردي!که درمانش تو باشي

خوشا دردي!که درمانش تو باشي شاعر : فخرالدين عراقي خوشا راهي! که پايانش تو باشي خوشا دردي!که درمانش تو باشي خوشا ملکي! که سلطانش تو باشي خوشا چشمي!که رخسار تو بيند خوشا جاني! که جانانش تو باشي خوشا آن دل! که دلدارش تو گردي کسي دارد که خواهانش تو باشي خوشي و خرمي و کامراني که اميد دل و جانش تو باشي! چه خوش باشد دل اميدواري در آن خانه که مهمانش تو باشي همه شادي و عشرت باشد، اي دوست که گلزار و گلستانش تو باشي گل و گلزار خوش آيد کسي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوشا دردي!که درمانش تو باشي
خوشا دردي!که درمانش تو باشي
خوشا دردي!که درمانش تو باشي

شاعر : فخرالدين عراقي

خوشا راهي! که پايانش تو باشيخوشا دردي!که درمانش تو باشي
خوشا ملکي! که سلطانش تو باشيخوشا چشمي!که رخسار تو بيند
خوشا جاني! که جانانش تو باشيخوشا آن دل! که دلدارش تو گردي
کسي دارد که خواهانش تو باشيخوشي و خرمي و کامراني
که اميد دل و جانش تو باشي!چه خوش باشد دل اميدواري
در آن خانه که مهمانش تو باشيهمه شادي و عشرت باشد، اي دوست
که گلزار و گلستانش تو باشيگل و گلزار خوش آيد کسي را
نگهدار و نگهبانش تو باشيچه باک آيد ز کس؟ آن را که او را
که هم کفر و هم ايمانش تو باشيمپرس از کفر و ايمان بي‌دلي را
همه پيدا و پنهانش تو باشيمشو پنهان از آن عاشق که پيوست
دل بيچاره، تا جانش تو باشيبراي آن به ترک جان بگويد
به بوي آنکه درمانش تو باشيعراقي طالب درد است دايم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط