گر ندادي جگرم وعدهي وصلت هر دم شاعر : فخرالدين عراقي کي دل و ديده پر از خون جگر داشتمي؟ گر ندادي جگرم وعدهي وصلت هر دم کردمي صبر ز روي تو، اگر داشتمي گفتيم: صبر کن، از صبر برآيد کارت گر ز خاک در تو کحل بصر داشتمي خود کجا آمدي اندر نظرم آب روان؟ بر سر کوي تو گر هيچ گذر داشتمي دل گم گشتهي خود بار دگر يافتمي بهر بيماري دل گل بشکر داشتمي گر ز روي و لب تو هيچ نصيبم بودي بجز از اشک اگر هيچ گهر داشتمي کردمي بر سر کويت گهرافشانيها به رخ...