ما هرچه آن ماست ز ره بر گرفتهايم شاعر : عطار با پير خويش راه قلندر گرفتهايم ما هرچه آن ماست ز ره بر گرفتهايم ايمان خود به تازگي از سر گرفتهايم در راه حق چو محرم ايمان نبودهايم يکباره ترک کار مزور گرفتهايم چون اصل کار ما همه روي و ريا نمود زنار چار کرده بهبر در گرفتهايم از هر دو کون گوشهي ديري گزيدهايم وز طيلسان و خرقه قلم برگرفتهايم اندر قمارخانه چو رندان نشستهايم تا روز حشر ملک سکندر گرفتهايم زان چشمهي حيات که در کوي دوست...