تا به عشق تو قدم برداشتيم شاعر : عطار عقل را سر چون قلم برداشتيم تا به عشق تو قدم برداشتيم پردهي هستي به دم برداشتيم چون دم ما سخت گيرا شد به عشق وز جهان تن قدم برداشتيم در جهان جان حقيقتبين شديم ما به مستي جام جم برداشتيم چون درآمد عشق و جان را مست کرد شادي افزوديم و غم برداشتيم بر جمال ساقي جان زان شراب از وجود و از عدم برداشتيم پس دل خود همچو مستان خراب گنج راحت بي الم برداشتيم در خرابي همچو عطار از کمال ...