ماه را در مشک پنهان کردهاي شاعر : عطار مشک را بر مه پريشان کردهاي ماه را در مشک پنهان کردهاي بر جمال خويش حيران کردهاي چشم عقل دوربين را روز و شب هر زمان صد گونه دستان کردهاي از شکنج زلف رستم افکنت دام مشکين عنبر افشان کردهاي دام مشکين است زلف عنبرينت تو چنين قصد دل و جان کردهاي من دل و جان خوانمت از جان و دل پوست بر من همچو زندان کردهاي يوسف عهدي کزان چاه چو سيم اين خصومت باز بازان کردهاي گفتمت بردي به بازي دل ز من ...