اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي

اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي شاعر : عطار پنهان ز عاشقانت رويي به من نماي اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي قوت دلم بده ز دو ياقوت جانفزاي آب رخم مبر ز دو جادوي پر فريب تا کي زنم چو ذره‌ي سرگشته دست و پاي اندر هواي روي تو اي آفتاب حسن اي آفتاب جان من از قعر جان برآي چون سايه‌اي فرو شدم از عشق تو به خاک بگشاي کارم از سر زلف گره‌گشاي بر کارم اوفتاد ز زلف تو صد گره از حلقه‌هاي آن شکن زلف دلرباي بردي دلم به زلف و دلم بوي مي‌برد بر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي
اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي
اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي

شاعر : عطار

پنهان ز عاشقانت رويي به من نماياي صد هزار عاشقت از فرق تا به پاي
قوت دلم بده ز دو ياقوت جانفزايآب رخم مبر ز دو جادوي پر فريب
تا کي زنم چو ذره‌ي سرگشته دست و پاياندر هواي روي تو اي آفتاب حسن
اي آفتاب جان من از قعر جان برآيچون سايه‌اي فرو شدم از عشق تو به خاک
بگشاي کارم از سر زلف گره‌گشايبر کارم اوفتاد ز زلف تو صد گره
از حلقه‌هاي آن شکن زلف دلربايبردي دلم به زلف و دلم بوي مي‌برد
بر روي اوفتاد و شکن يافت چند جايدور از رخ تو زلف تو در غارت دلم
تا روز حشر باز ستاند ز تو جزايعطار رفت و دل به تو بگذاشت و خاک شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط