درآمد از در دل چون خرابي

درآمد از در دل چون خرابي شاعر : عطار ز مي بر آتش جانم زد آبي درآمد از در دل چون خرابي کزين خوشتر نخوردستي شرابي شرابم داد و گفتا نوش و خاموش ميان جان برآمد آفتابي چو جان نوشيد جام جان فزايش دلم با خامشي ناورد تابي اگرچه خامشي فرمود ليکن برافکند از جمال خود نقابي فغان دربست تا آن شمع جان‌ها ز دل خوش بر نمک مي‌زد کبابي چو جانم روي يار خوش‌نمک ديد عجب شوري عجايب اضطرابي همي ناگاه در جان من افتاد من اين ناخوانده‌ام در هيچ بابي ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمد از در دل چون خرابي
درآمد از در دل چون خرابي
درآمد از در دل چون خرابي

شاعر : عطار

ز مي بر آتش جانم زد آبيدرآمد از در دل چون خرابي
کزين خوشتر نخوردستي شرابيشرابم داد و گفتا نوش و خاموش
ميان جان برآمد آفتابيچو جان نوشيد جام جان فزايش
دلم با خامشي ناورد تابياگرچه خامشي فرمود ليکن
برافکند از جمال خود نقابيفغان دربست تا آن شمع جان‌ها
ز دل خوش بر نمک مي‌زد کبابيچو جانم روي يار خوش‌نمک ديد
عجب شوري عجايب اضطرابيهمي ناگاه در جان من افتاد
من اين ناخوانده‌ام در هيچ بابيجهان از خود همي پر ديد و خود نه
که دارد مشکل ما را جوابيدرين منزل فرومانديم جمله
چو آتش در دلم افتاد تابيبرو عطار و دم درکش کزين سوز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.