گاهيم به لطف مي نوازي شاعر : عطار گاهيم به قهر ميگدازي گاهيم به لطف مي نوازي زان ميسوزم که مينسازي در معرض قهر و لطف تو من بنواز مرا به دلنوازي چون چنگ دو تا شدم به عشقت کين توبهي ماست بس مجازي اي ساقي عشق جام در ده گر توبهي ماستي نمازي اين کار ازين بسي بهستي از سر بنهيم سرفرازي در ده مي عشق تا زماني در حلقه کنيم خرقه بازي زنار نهاد بر کشيديم قصه چه کني بدين درازي عطار خموش و غصه مي خور