اي در ميان جانم وز جان من نهاني

اي در ميان جانم وز جان من نهاني شاعر : عطار از جان نهان چرايي چون در ميان جاني اي در ميان جانم وز جان من نهاني زيرا که تو دلم را هم جان و هم جهاني هرگز دلم نيارد ياد از جهان و از جان در من نگه کن آخر اي جان و زندگاني چون شمع در غم تو مي‌سوزم و تو فارغ از هيچ هيچ نايد اي جمله تو تو داني با چون تو کس چو من خس هرگز چه سنجد آخر تا بو که يک زمانم از خود مرا ستاني در خويش مانده‌ام من جان مي‌دهم به خواهش بندي است سخت محکم اين هم تو مي‌تواني ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي در ميان جانم وز جان من نهاني
اي در ميان جانم وز جان من نهاني
اي در ميان جانم وز جان من نهاني

شاعر : عطار

از جان نهان چرايي چون در ميان جانياي در ميان جانم وز جان من نهاني
زيرا که تو دلم را هم جان و هم جهانيهرگز دلم نيارد ياد از جهان و از جان
در من نگه کن آخر اي جان و زندگانيچون شمع در غم تو مي‌سوزم و تو فارغ
از هيچ هيچ نايد اي جمله تو تو دانيبا چون تو کس چو من خس هرگز چه سنجد آخر
تا بو که يک زمانم از خود مرا ستانيدر خويش مانده‌ام من جان مي‌دهم به خواهش
بندي است سخت محکم اين هم تو مي‌توانيگفتي ز خود فنا شو تا محرم من آيي
تا چند جويم آخر از بي نشان نشانيعطار را ز عالم گم شد نشان به کلي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط