ساقي سخن از مي مغان گفت

ساقي سخن از مي مغان گفت شاعر : عطار دل چون بشنيد ترک جان گفت ساقي سخن از مي مغان گفت از عشق به گوش عاشقان گفت يک جرعه مي و هزار معني با ما غم و شادي جهان گفت وز گردش جام حسن ساقي عشق آمد و عقل را روان گفت نارسته هنوز دار منصور پيرم سخن از مي نهان گفت دوش از سر بي‌خودي و مستي مي‌خواست به رغم صوفيان گفت دل چون بشنيد نام مي را بي‌خود ز خوديم و از خداييم ما صوفي صفه‌ي صفاييم
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساقي سخن از مي مغان گفت
ساقي سخن از مي مغان گفت
ساقي سخن از مي مغان گفت

شاعر : عطار

دل چون بشنيد ترک جان گفتساقي سخن از مي مغان گفت
از عشق به گوش عاشقان گفتيک جرعه مي و هزار معني
با ما غم و شادي جهان گفتوز گردش جام حسن ساقي
عشق آمد و عقل را روان گفتنارسته هنوز دار منصور
پيرم سخن از مي نهان گفتدوش از سر بي‌خودي و مستي
مي‌خواست به رغم صوفيان گفتدل چون بشنيد نام مي را
بي‌خود ز خوديم و از خداييمما صوفي صفه‌ي صفاييم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط