داشت ريشي بس بزرگ آن ابلهي شاعر : عطار غرقه شد در آب دريا ناگهي داشت ريشي بس بزرگ آن ابلهي گفت از سر برفکن آن تو بره ديدش از خشکي مگر مردي سره نيست خود اين ريش، تشويش منست گفت نيست آن تو به ره، ريش منست تو فروده اينت خواهد کشت زار گفت احسنت اينت ريش و اينت کار برگرفته ريش و آزرميت نه اي چو بز از ريش خود شرميت نه در تو فرعوني و هاماني بود تا ترا نفسي و شيطاني بود ريش گير آنگاه اين فرعون را پشم درکش همچو موسي کون را جنگ ريشاريش...