صوفيي چون جامه شستي گاه گاه شاعر : عطار ميغ کردي جملهي عالم سياه صوفيي چون جامه شستي گاه گاه گرچه بود از ميغ صد غم خوارگي جامه چون پر شوخ شد يک بارگي ميغ پيدا آمد و آن حال شد از پي اشنان سوي بقال شد رو که مويزم همي بايد خريد مرد گفت اي ميغ چون گشتي پديد تو چه ميآيي، نه اشنان ميخرم من ازو مويز پنهان ميخرم دست از صابون بشستم از تو پاک از تو چند اشنان فرو ريزم به خاک تا به چه دلشاد باشم در سفر ديگري گفتش بگو اي نامور اندکي رشدي...