از سال 1992 به اين طرف در پاورقي دهم اکتبر «روز جهاني سلامت روان» چاپ ميشود. اما اين روزهاي بهاري دست کمي از آن مناسبت زمستاني ندارند.انگار به شکلي کاملا تصادفي بازار خبرهاي روحي و رواني در اين روزها...
از سال 1992 به اين طرف در پاورقي دهم اکتبر «روز جهاني سلامت روان» چاپ ميشود. اما اين روزهاي بهاري دست کمي از آن مناسبت زمستاني ندارند.
انگار به شکلي کاملا تصادفي بازار خبرهاي روحي و رواني در اين روزها گرم شده است. از يک طرف محققان آمار تکاندهنده اختلالات روحي سربازان خارجي مستقر در عراق را منتشر کردهاند و از سوي ديگر مادرها از پخش سمفونيهاي موتزارت بر سر گهواره نوزادانشان فعلا معاف هستند. از قرار معلوم جديدترين پژوهشها تاثير موسيقي موتزارت را در باهوش کردن نوزادان رد کرده است! اما از اينها جالبتر اخباري است که سلامت روان را به چين، اينترنت و دالاييلاما پيوند زده است. گزيدهاي از اين خبرها را با هم مرور ميکنيم:
اينترنت و شادي
تا امروز اينترنت کارنامه خوبي از خود در يافتههاي پژوهشي مربوط به سلامت روحي و رواني به جا نگذاشته است. با يک جستجوي کوچک شما با فهرست بلندي از مضرات اينترنت بر سلامت روحي و جسمي مواجه ميشويد. تا امروز اعتقاد عمومي بر آن بوده است که وبگرديهاي طولانيمدت موجب اضطراب، افسردگي و عصبانيت ميشوند. حتي گروهي از محققان خطر اعتياد رواني به اينترنت را هم مطرح کردهاند. اما در اين ميان مرکز ملي مطالعات IT بريتانيا نسخهاي متفاوت را از خواص اينترنت پيچيده است. نسخهاي که با تمام يافتههاي پيشين در تضاد است و دسترسي به اينترنت را وسيلهاي براي شادتر زيستن افراد طبقه متوسط جامعه و بالاخص زنان معرفي ميکند. دکتر ميخائيل ويلموت، استاد جامعهشناسي و مدير اين پروژه تحقيقاتي ميگويد: «دسترسي به اينترنت موجب ميشود که احساس بهتري نسبت به زندگي خود داشته باشيد. جستجوهاي شخصي در اينترنت به شما احساس اعتماد به نفس و آگاهي ميدهد. همچنين ابزارهاي ارتباطي موجود در اينترنت همچون ايميل کمبودهاي ارتباطات اجتماعي شما را جبران ميکند.» اين يافتهها با بررسي وضعيت سلامت رواني 35 هزار نفر در سراسر جهان در خلال سالهاي 2005 تا 2007 به انجام رسيده است. در اين مطالعه فاکتورهاي گوناگون از قبيل سن، جنس و ميزان درآمد که در شادماني افراد دخيل هستند، استخراج شدند و سپس نقش اينترنت در کنار آنها مورد سنجش قرار گرفت. و اما غيرمنتظرهترين يافته اين مطالعه بحثبرانگيز آنجايي است که اثرپذيري زنان از اينترنت بيشتر نشان داده شده است. نتايج حاکي از آن بوده که دسترسي به اينترنت براي زنان طبقه متوسط با شادماني بيشتري نسبت به سايرين همراه بوده است. با وجود اين محققان هنوز دليلي علمي را براي اين تفاوت عجيب مطرح نکردهاند. شايد احساس شنيده شدن صداي خود در اجتماع آن هم از نوع مجازي آن و دسترسي مختارانه به کانالهاي اطلاعاتي احساس خوشايندي از استقلال فکري و تصميمگيري را نصيب آنها ميکند.
دالايي لاما و شادي
ماجراي باز شدن پاي دالاييلاما به تحقيقات علمي به سال 1992 برميگردد. در آن سال دکتر ريچارد داويدسون سرگرم مطالعه روي ريشههاي افسردگي بود که نامهاي از دوست خود دريافت کرد. رهبر تبعيدي تبت در اين نامه از او خواسته بود تا به خانهاش در هندوستان بيايد. در آن ديدار دالاييلاما پرسشي را مطرح کرد که استاد نورولوژي دانشگاه ويکسونزين جوابي براي آن نداشت: «چرا دانشمندان وقت خود را صرف مطالعه براي افسردگي، اضطراب و حملات وحشتآلود ميکنند اما در مقابل کسي براي عوامل شادي و فکر مثبت گروه ديگري از آدمها کار نميکند؟» دکتر داويد سون در آن زمان پاسخي براي اين سوال دالاييلاما نداشت. سوالي که تلاش براي پاسخ به آن پايههاي اوليه يک مرکز پژوهشي را بنا نهاد. در اين مرکز 12 متخصص در رشتههاي گوناگون به دنبال راهي براي سنجش ميزان سلامت رواني افرادي هستند که از مديتيشنهاي رايج براي آرامش خود استفاده ميکنند. تيم تحقيقاتي دکتر داويدسون امواج مغزي گروهي از روحانيون بودايي را در حين مراقبه به ثبت رساندهاند و علاوه بر آن با اسکن (PET) که فعاليتهاي مغز را ميسنجد، به بررسي واکنشهاي مغزي اين افراد پرداختهاند. آنها پس از بررسيهاي چند ساله خود به اين باور رسيدهاند که مديتيشن و ساير روشهاي تمرکز فکري ميتواند موجب بروز روحياتي چون افزايش تحملپذيري، مدارا، مهرباني و شادماني دروني گردد.
دکتر جان ويلي، رييس مرکز تحقيقات اکتشافي دانشگاه ويسکونزين، از مدافعان سرسخت مجموعه پژوهشهاي بحثبرانگيز دکتر داويدسون است. او ميگويد: «مرکز دکتر داويدسون و تيم تحقيقاتي او تنها مرکز معتبر و صددرصد علمي در جهان است که پيشرفتهترين وسايل تصويربرداري مغزي ديوار به ديوار يک اتاق مراقبه و مديتيشن قرار دارد.» هفته گذشته دالاييمالا در اين مرکز حضور يافت و به اين ترتيب مرحله ديگري از اين پروژه مشترک کليد خورد. به گفته دکتر داويدسون تيم تحقيقاتي او در نظر دارد که امسال نتايج خود را با آموزش شيوههاي تمرکز و مراقبه فکري به افراد عادي نيز به اثبات رساند. با وجود اين مجامع علمي نسبت به اين پروژه تحقيقاتي واکنشهاي متضادي را به نمايش گذاردهاند. مثلا گروهي از متخصصان علوم عصبشناختي حضور مرتب دالاييلاما در اين مرکز و دوستي نزديک او با دکتر داويدسون را عاملي براي متمايل شدن نتايج علمي به نفع اين رهبر مذهبي و بينقص طرفين اين تحقيق علمي ميدانند. اوج اين مخالفتها به سال 2005 برميگردد. در آن زمان دکتر ريچاردسون در کنفرانس بينالمللي متخصصان نورولوژي از دالاييلاما براي سخنراني دعوت کرده بود که با واکنش سرد و اعتراض گروهي از آنها همراه شد. به هر حال دکتر داويدسون در جواب اين انتقادها به گفتههاي دالاييلاما استناد ميکند. او ميگويد: «دالاييلاما خود اولين کسي است که محدوديتهاي مديتيشن را برشمرده و گفته است اين شيوهها قادر به درمان تمام مشکلات روحي و رواني نيستند.»
چينيها و شادي
چينيها به قناعت و سختکوشي معروفاند. سالهاست که دنيا با حيرت به مردمي خيره شده که بدون هيچ خواستهاي مانند مورچه کار ميکنند. همين روحيه عجيب در سه دهه گذشته باعث شده که چينيها با سرعتي باورنکردني به غول مهارنشدني اقتصاد جهاني تبديل شوند. اما اين روزها خيليها به اين باور رسيدهاند که دولتمردان چيني زيادي پاي خود را بر پدال پيشرفت اقتصادي فشار دادهاند. در حقيقت معضلات و عوارض گوناگوني که آرامآرام از گوشه و کنار اين کشور سر در ميآورد نشان از آن دارد که دولتمردان چيني در اين سه دهه بارها براي سبقت از رقبا به سرعت غيرمجاز متوسل شدهاند. بيتوجهي به تخريب وسيع محيط زيست، عدم توجه به سرمايههاي اجتماعي و سلامت روان جامعه در کنار زير پا گذاشتن بسياري از ارزشهاي انساني به بهاي اصالت بخشيدن به (کار طاقتفرسا) چينيها را با مشکلاتي مواجه ساخته که دير يا زود ترمز اين توسعه نامتعادل را خواهد کشيد. چينيها در سه دهه گذشته مردمي فقير به حساب ميآمدند اما ميتوانستند با افتخار اعلام کنند که طغيانهاي رواني ساکنان کشورهاي صنعتي همچون قتلهاي سريالي و بزهکاريهاي سازماندهي شده اساسا در کشورشان وجود ندارد. حتي آرشيو رسانههاي نوشتاري و تصويري چين در آن سالها پر از تحليلهايي است که در پي چنين فاجعههايي در کشورهاي غربي نوشته ميشدند. در آن زمان چينيها با محکوم کردن نظام بيرحم سرمايهداري غربي چرخ صنايع اروپايي و آمريکايي را به چرخهاي تانکهاي جنگي تشبيه ميکردند که مردم را زير پاي خود له ميکنند. اما از قرار معلوم عجله چينيها براي رسيدن به قلههاي اقتصاد جهاني آنها را هم با چنين سرنوشتي روبهرو ساخته است. برطبق گزارشهايي که از سيستم بسته و سختگيرانه رسانهاي چين به بيرون درز کرده است تنها در دو ماه گذشته 5 ماجراي قتل دستهجمعي در اين کشور اتفاق افتاده است. در آخرين مورد آنها يک مرد به ظاهر عصباني وارد مهدکودکي در يکي از شهرهاي شمالي اين کشور ميشود و 7 کودک و 2 پرستار را با ساطور آشپزخانه به قتل ميرساند. در مورد ديگري که ماه گذشته اتفاق افتاد 17 نفر که اغلب آنها نوجوان بودند در يک دبستان به قتل رسيدند. مهاجمان پس از رسيدن پليس خودکشي کردند. اما چرا کودکان هدف اين حملهها هستند؟
دکتر مائو آي، روانشناس بزهکاري دانشگاه حقوق و علوم سياسي پکن معتقد است: «سير تغييرات اين 30 سال بسيار سريع بودهاند و تحولات اجتماعي بدون برنامهريزيهاي قبلي رخ دادهاند.» از سوي ديگر کادردرماني شبکه بهداشتي کشور پهناور چين چنان سرگرم کنترل بيماريهاي عفوني و واگيردار بودهاند که به گفته دکتر ميشائيل فليپ هيچ اطلاعاتي در مورد نشانهها و نحوه درمان بيماريهاي روانپزشکي ندارند. دکتر فليپ که استاد روانپزشکي دانشگاه شانگهاي است از يک آمار ميليوني نيز پرده برميدارد. او ميگويد: «173 ميليون نفر در چين مبتلا به نوعي از بيماريهاي اعصاب روان هستند و از اين تعداد 91 درصد هيچگاه درمان نشدهاند.» دولت چين همزمان با بازگشايي بزرگترين نمايشگاه تجاري تاريخ جهان در شانگهاي کنترل سختي را روي رسانههاي اين کشور اعمال کرده است تا از انتشار اخبار حملات مسلحانه پيدرپي به مدارس اين کشور جلوگيري نمايد. منبع:www.salamat.com
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.