مقدمه اى بر مقايسه اديان توحيدى (4)

با بزرگ شدن اجتماعات بشرى و پيچيده شدن روابط اجتماعى، انسان ها تدريجاً به ضرورت تشكيل حكومت پى بردند. اين ضرورت به حدى است كه انسان ها راضى شدند مقدارى از آزادى فردى خود را فداى مصلحت جمع كنند و بدين منظور، خود را به فرمانروايانى غالباً خودخواه و ستمگر تسليم كردند. صدها، بلكه هزارها سال طول كشيد تا
پنجشنبه، 25 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقدمه اى بر مقايسه اديان توحيدى (4)

مقدمه اى بر مقايسه اديان توحيدى (4)
مقدمه اى بر مقايسه اديان توحيدى (4)


 

نويسنده:حسين توفيقى




 

12. حكومت
 

با بزرگ شدن اجتماعات بشرى و پيچيده شدن روابط اجتماعى، انسان ها تدريجاً به ضرورت تشكيل حكومت پى بردند. اين ضرورت به حدى است كه انسان ها راضى شدند مقدارى از آزادى فردى خود را فداى مصلحت جمع كنند و بدين منظور، خود را به فرمانروايانى غالباً خودخواه و ستمگر تسليم كردند. صدها، بلكه هزارها سال طول كشيد تا بشر به تدريج فهميد جمهورى از سلطنت بهتر است، ولى شيوه حكومتى مناسب و بى اشكال خود را تا ابد كشف نخواهد كرد. در جمهورى نيمى از مردم حق رأى دارند و هنگام انتخابات، نيمى از دارندگان حق رأى پاى صندوق ها حاضر مى شوند و هنگام اعلام نتايج، آراى نيمى از رأى دهندگان براى تعيين رئيس جمهور همه افراد ملت كافى است كه البته آنان نيز تحت تأثير تبليغات رأى داده اند. و ما شاهد بوديم كه در رژيم پرمدعايى مثل آمريكا، دموكراسى چنان به بن بست رسيد كه دستگاه قضايى حكم به رياست جمهورى بوش پسر داد.
تشكيل دولت كريمه حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدينه منوره يكى از آخرين نمونه هاى احساس لزوم حكومت بود. مردم حجاز تا ظهور اسلام، حكومت نداشتند و خان هاى صاحب نفوذ ايشان مانند ابوجهل، ابولهب و ابوسفيان (بر خلاف رهبران ايران، روم و ده ها سرزمين ديگر) پادشاه يا رئيس جمهور نبودند.
پيوند دين و دولت در عهد باستان چنان طبيعى بود كه كسى نمى توانست جدايى آنها را از يكديگر تصور كند. مشروعيت دولت به دين وابسته بود و رهبران آن جوامعِ قديم بين رهبرى دينى و دنيوى جمع مى كردند. در مواردى نيز مانند نظام طبقاتى هندوستان، جامعه بنى اسرائيل در عصر پادشاهان، مسيحيت كاتوليكى اروپا، ارتدكسى روسيه و خلافت عثمانى كه اين دو رهبرى از يكديگر جدا شده بودند، رهبرى دينى از رهبرى دنيوى بالاتر بود و روحانيون به نصب و عزل فرمانروايان اقدام مى كردند.
نه تنها همه حكومت هاى باستانى دينى بودند، بلكه دين هاى عهد باستان نيز جنبه سياسى و اجتماعى داشتند. دين هاى كنونى روح دولت هاى قديم است و مى توان آنها را به نور ستاره هايى تشبيه كرد كه به گفته اخترشناسان، احتمالا مدتى از انهدام خود آنها مى گذرد، ولى نورشان هنوز به ما مى رسد.
فيلسوف بزرگ جهان اسلام ابن سينا در آثار مختلف خود، نبوت را براى ايجاد نظم در جامعه ضرورى مى داند و حكمت عبادات و مناسك به عقيده او اين است كه مردم پيوسته نظام را به ياد داشته باشند. به هر حال، اگر انبيا را با حاكمان مقايسه كنيم، دوام تأثيرگذارى آنان شگفت آور است و به قول مولانا جلال الدين مولوى:
سكه شاهان شود روزى دگر
سكه احمد ببين تا مستقر[56]

1 ـ 12. قدرت و ارزش
 

برخى اديان و مذاهب بر اساس قدرت و برخى ديگر بر اساس ارزش به حيات خود ادامه داده و مى دهند. پس از مسيحى شدن قسطنطين و رسميت يافتن مسيحيت در امپراتورى روم، اين دين قدرت را جدى گرفت و قيصرهاى مسيحى و پاپ ها حدود پانزده قرن با اقتدار تمام حكومت كردند و اين چيزى بود كه شهروندان به آن مباهات مى كردند. از آنجا كه قدرت فساد مى آورد، حكومت پاپ ها آلوده شد و مصلحانى براى بازگرداندن ارزش هاى از دست رفته قيام كردند. اين مصلحان پس از كسب موفقيت دو گروه شدند: برخى به كمك خان ها و حاكمان محلى حكومت تشكيل دادند و سرانجام به همان راهى افتادند كه براى نابودى آن قيام كرده بودند; برخى ديگر به شكل اقليت هاى كوچك زير سايه حكومت هاى قديم و جديد به حيات خود ادامه دادند و چون حكومت نداشتند، توانستند ارزش هايى را كه ميان آنان مطرح بوده است، نگه دارند. فرقه هاى صلح گرا (pacifist) مانند آميش ها (Amish) و منونى ها (Mennonites) از اين دسته اند.
در جهان اسلام، اهل سنت با داشتن خلفايى به عظمت پاپ ها، قدرت گرا بوده اند و فسادهاى خلفا را توجيه مى كرده اند، گرچه الغاى خلافت به دست آتاتورك در سال 1924، اين گرايش را ضعيف كرده است; و شيعيان با داشتن امامانى به قداست حضرت مسيح(علیه السّلام) ارزش گرا بوده و به كمتر از رهبر معصوم راضى نمى شده اند، گرچه تأسيس حكومت شيعى صفويان در سال 906 هجرى قمرى اين گرايش را ضعيف كرده است.

2 ـ 12. حكومت و انتظار
 

پيروان اديان يا حكومت دارند و يا در انتظار آن روزشمارى مى كنند. مسيحيت از قرن چهارم ميلادى حكومت داشته و به آن دلخوش بوده است، ولى يهوديت پس از انقراض سلطنت مقتدر باستانى خويش در سال 587 ق.م.، پيوسته در انتظار پادشاهى به سر برده است كه مانند داوود و سليمان، ماشيَح باشد يعنى پيامبرى از جانب خدا او را «مسح» كند تا همه از او اطاعت كنند و او بتواند آرمان ها و اهداف بلند يهوديان را محقق سازد. تشكيل اسرائيل در سال 1948 نيز، نزد عموم يهوديان، به معناى نفى اين انتظار نيست و به همين دليل به انتظار خود ادامه مى دهند.
در جهان اسلام نيز تسنن دولت داشته است، ولى تشيع در انتظار وجود مبارك حضرت مهدى(علیه السّلام) روزشمارى مى كرده است. تشكيل دولت صفوى و برپايى جمهورى اسلامى ايران نيز ابداً به معناى نفى اين اعتقاد اصيل نيست، بلكه در هر دو مورد، انتظار ادامه يافته است.

3 ـ 12. رهبرى باطنى
 

قبلا گفتيم كه شيعيان دوازده امامى منتظر قيام يكى از ائمه طاهرين(ع) بودند و سرانجام، اين انتظار به وجود مبارك امام دوازدهم(علیه السّلام) تعلق گرفت.
اكنون مى گوييم كه در زمان انتظار، رهبرىِ باطنى مطرح مى شود. رهبر باطنى ممكن است حاضر باشد مانند يازده امام(ع)[61] لقب امام (مانند مسيح و شاه) بعداً براى رهبران باطنى محض به كار گرفته شد.
يهوديان به مسيح ناميده شدن حضرت عيسى(علیه السّلام) و مخالفان تصوف به شاه ناميده شدن اقطاب صوفيان طعنه مى زنند، ولى اهل سنت با امام ناميده شدن دوازده رهبر باطنى تشيع مخالفتى ندارند; زيرا همه مسلمانان علماى اسلام را امام مى خوانند[62] همان طور كه حضرت امام خمينى(ره) از همان اوايل نهضت، امام خوانده شد. البته بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، امامتِ ايشان هم ظاهرى بوده است و هم باطنى.

4 ـ 12. روحانى
 

بسيارى از اديان جهان روحانى دارند، يعنى طبقه اى در آن جوامع وجود دارد كه بر اساس انتصاب و گرفتن لقبى مانند كاهن و كشيش، بين خدا و خلق واسطه مى شوند. آنان امتيازات و محروميت هايى دارند. رهبرى مراسم عبادى از امتيازاتى است كه از آن برخوردارند و احياناً از ازدواج و مالكيت محروم مى شوند.
ممكن است روحانى با عالم دينى تفاوت كند; به اين معنا كه عالم دينى صرفاً متخصص الهيات است: در حوزه علميه آن دين تدريس مى كند و در باره معارف آن، كتاب و مقاله مى نويسد. چنين فردى اگر به مقام روحانيت نصب شود، مى تواند مراسم دينى را رهبرى كند و اگر نصب نشود، چنين حقى را ندارد.
برخى از امور عادى نيز ممكن است در دينى از وظايف روحانيون به شمار رود; مانند ازدواج در يهوديت و مسيحيت. وظايف متعدد و عجيب و غريب روحانيون يهودى در سفر لاويان تورات آمده است. كسانى از يهوديان كه از قبيله حضرت موسى و هارون باشند، لاويان ناميده مى شوند كه به منزله سادات جهان اسلام هستند.[64]
ازآنجاكه ازدواج درمسيحيت (بهويژه نزد كاتوليك ها وارتدكس ها) جنبه عبادى دارد، تنها درصورتى كه كشيشى يااسقفى مراسم عقدرا دركليسا اجراكند،ازدواج تحقق مى يابد.
در بيشتر اديان، وظايفِ گوناگونِ روحانى و اصولا عبادت در معابد صورت مى گيرد و در بيرون آن رسميت ندارد.
آموختن علوم دينى و تخصص در آنها در انحصار هيچ گروه و طبقه اى نيست و همه مردم، از زن و مرد و حتى كسانى كه به آن دين معتقد نيستند، مى توانند علوم آن دين را بياموزند. در باره روحانى شدن زن، يعنى صلاحيت اجراى مراسم اختلاف است; مثلا فرقه هاى مسيحيت در اينكه زنْ كشيش يا اسقف شود، اختلاف دارند. بسيارى از فرقه هاى پروتستان چنين چيزى را مجاز مى دانند.[65]
اسلام روحانى ندارد و به همين علت، درك مفهوم روحانى براى مسلمانان بسيار مشكل است.[66] در اسلام، مؤمن مستقيماً با خدا تماس مى گيرد و بر خلاف مسيحيت و بسيارى از اديان ديگر، نماز مى تواند فرادى باشد و براى نماز جماعت نيز روحانى لازم نيست و هر كس داراى سه شرط باشد، مى تواند امام جماعت شود: عدالت، قرائت صحيح حمد و سوره و آشنايى با مسائل نماز.
اسلام فقط عالم دارد كه تقليد از وى بر هر مسلمانى شرعاً واجب است، مانند رجوع به كارشناس كه هر انسان عاقلى به آن اقدام مى كند. در نماز جماعت نيز اقتدا به عالم افضل و اولى است.
همچنين در بسيارى از اديان مانند مسيحيت، نماز بايد در معبد خوانده شود و در غير آن امكان ندارد. ولى در اسلام، تمام روى زمين معبد است.[67]

13. آخرت شناسى
 

بحث در باره روزهاى پايانى (رجعت و قيامت) «آخرت شناسى» (Eschatology)ناميده مى شود. در اينكه آيا رجعت همان قيامت است يا نه، در هر يك از اديان ابراهيمى دو نظر وجود دارد. براى نمونه در اسلام، شيعيان به رجعت و قيامت معتقدند، ولى اهل سنت منكر رجعت هستند و فقط به قيامت عقيده دارند. آياتى كه شيعيان به رجعت تفسير مى كنند،[68] به عقيده آنان مربوط به قيامت است. ميان يهوديان كه اصولا به رستاخيز بعضى از مردم معتقدند، در باره ارتباط رجعت با قيامت چند ديدگاه وجود دارد. مسيحيت آن دو را يكى مى داند.
يهوديان پس از نخستين ويرانى شهر قدس، همواره در انتظار يك رهبر الهى فاتح بوده اند كه اقتدار و شكوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود و سليمان بر گرداند. شخصيت مورد انتظار ماشِيَح (مسيح، مسح شده) خوانده مى شد. ماشيح لقب پادشاهان قديم بنى اسرائيل بود; زيرا همان طور كه قبلا گفته شد، مرسوم بود كه پيامبران در حضورِ جمع، اندكى روغن بر سر آنان مى ماليدند و بدين شيوه نوعى قداست براى ايشان پديد مى آمد. اين لقب در زمان هاى بعد به پادشاه آرمانى موعود يهود اطلاق شد. تعبير ماشيح (مسيح) در تلمود مكرّر، آمده است، ولى ورود آن در عهد عتيق منحصر است به كتاب دانيال 9:25ـ26.[69]
از آنجا كه لفظ «مسيح» (Christ)[70] به حضرت عيسى(علیه السّلام) اختصاص يافته است، دانشمندان براى اشاره به موعود يهود از واژه «مسيحا» (Messiah) استفاده مى كنند. «مسيحا» از روى كلمه عبرى «ماشيح» با توجه به تلفظ لاتينى آن ساخته شده است.
مهم ترين مژده مسيحايى در كتاب اِشَعياى نبى آمده است:
نهالى ازتنه يَسّى پدرِ داوود بيرون آمده، شاخه اى ازريشه هايش خواهد شكفت وروح خداوند براو قرارخواهد گرفت، يعنى روح حكمت وفهم، وروح مشورت وقوت، وروح معرفت و ترس ازخداوند. خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سمع گوش هاى خويش تنبيه نخواهد نمود، بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود. جهان را به عصاى دهان خويش زده، شريران را به نفخه لب هاى خود خواهد كشت. كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت. گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پروارى با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند. گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت.[71] و در تمامى كوه مقدس من ضرر و فسادى نخواهند كرد; زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آب هايى كه دريا را مى پوشاند (اِشَعيا 11:1ـ9).
دل هاى بنى اسرائيل از عشق به مسيحاى موعود لبريز بود و در مقابل، حاكمان ستمگر همواره در كمين چنين رهبر رهايى بخشى بودند. در باب دوم انجيل متّى مى خوانيم كه هيروديس كبير، پادشاه فلسطين پس از زاده شدن حضرت عيسى(ع) در صدد قتل او برآمد، اما چون وى را به فرمان الهى به مصر بردند، خطر را از سر گذراند.
يهوديان آرمان مسيحا را توسعه داده، مسائلى ديگر بر آن افزودند و گفتند كه در دوران مسيحا، بركات طبيعت افزايش مى يابد. آنان چيزهايى را براى دوران مسيحا تخيل كردند كه حتى در عصر درخشان داوود و سليمان وجود نداشت، مثلا معتقد شدند كه در عصر مسيحا، ابر و باد و مه و خورشيد و فلك به نفع بنى اسرائيل رفتارهاى تازه اى خواهند داشت و زمين نان هاى پخته و لباس هاى دوخته توليد خواهد كرد. اين آرمان ها در كتاب هاى فراوانى ثبت شد و با اين كار، ادبيات مكاشفه اى (Apocalyptic Literature)پديد آمد كه تأليف كتاب دانيال به عقيده دانشمندان در حدود سال 165 ق.م.) در عهد عتيق نمونه اى از آن است. جمعى از دانشمندان معتقدند كه خاستگاه اين عقيده دين زردشت است. آنان مى گويند عقيده زردشتيان در اين باب به يهوديت سرايت كرده و اعتقاد به قيام ماشيَح را پديد آورده است.[72]
آخرت شناسى ميراثى است كه از يهوديت براى مسيحيت باقى مانده است. مسيحيان رجعت و قيامت را يكى مى دانند، به اين معنى كه حضرت مسيح(علیه السّلام) كه به عقيده آنان خدا است، هنگامى كه براى بار دوم بيايد و حكومت هزارساله تشكيل دهد، داور نهايى مردم خواهد بود و آنان را روانه بهشت و جهنم خواهد كرد.
بارى، مسيحيت بر اساس انديشه انتظار مسيحاى يهود پديد آمد و پس از رفتن حضرت عيسى مسيح(علیه السّلام) ، مسيحيان پيوسته در سوز و گداز و شوق بازگشت دوباره وى روزگار گذرانده اند. شور و هيجان اميد به ظهور آن حضرت هنگام نزديك شدن سال 1000 و 2000 ميلادى ميان مسيحيان اوج گرفت. اكنون كه سال 2000 را پشت سر گذاشته اند و مسيح نيامده است، جمعى از آنان به دوهزارمين سال مصلوب شدن و برخاستن وى از قبر، يعنى حدود سال 2030 ميلادى دل بسته اند. به گمان اين گروه، وى در آن روزگار از آسمان فرود خواهد آمد و در زمين قيامت بر پا خواهد كرد، سپس مردم را داورى خواهد كرد و گروهى را به جهنم و گروهى را به فردوس خواهد فرستاد. در مسيحيت معاد روحانى مطرح است (متّى 22:30).
جامعه مسيحيت در آغاز باور داشت كه حضرت عيسى(علیه السّلام) به زودى با شكوه تمام بازمى گردد و به همين دليل، آن جامعه بى صبرانه منتظر روز پايانى بود. انتظار مذكور و شوق بازگشت مسيح در بخش هاى قديم تر عهد جديد، مانند رساله اول و دوم به تسّالونيكيان منعكس شده است; ولى رساله هاى متأخرتر، مانند رساله اول و دوم به تيموتائوس، رساله به تيطس و رساله هاى پطرس به تشكيل جامعه و زندگى مسيحى در اين جهان اهتمام ورزيده اند.
مسيحيان كتاب هاى مكاشفه تازه اى نوشتند، همچنين برخى از كتاب هاى مكاشفه يهوديان را دستكارى كرده، با آرمان هاى مسيحيان هماهنگ ساختند. كتاب مكاشفه يوحنّا در پايان عهد جديد براى مسيحيان بسيار اهميت دارد. يوحنّا كه به اعتقاد مسيحيان، يك حوارى كم سن و سال حضرت عيسى(علیه السّلام) بوده، رؤياى سنين پيرى خود را در اين اثر شرح مى دهد و در پايان مى گويد:
او كه بر اين امور شاهد است مى گويد: بلى، به زودى مى آيم. آمين. بيا، اى خداوند، عيسى مسيح. فيض خداوند ما عيسى مسيح با همه شما باد. آمين. (مكاشفه يوحنّا 22:20ـ21).
در كتاب مكاشفه يوحنّا، مطالب پيچيده و رمزى فراوانى آمده است كه تقريباً به مدت 2000 سال بسيارى از مردم را گرفتار كرده و آخرت شناسى (Eschatology)مسيحيت را پديد آورده است.
با آنكه اكثريت مسيحيان با گذشت زمان دانستند كه بازگشت مسيح نزديك نيست، اقليتى از آنان بر اين عقيده باقى ماندند كه وى به زودى مى آيد. ايشان مطالب كتاب مكاشفه يوحنّا پيرامون جنگ بين خير و شر را تفسير لفظى مى كردند و به اين علت در انتظار بازگشت نزديك حضرت عيسى(علیه السّلام) به سر مى بردند تا وى بيايد و حكومتى هزارساله ايجاد كند، حكومتى كه به روز داورى پايان خواهد يافت. از ديرباز گروه هاى كوچكى به نام اَدْوِنتيست و هزاره گرا در مسيحيت پيدا شدند كه تمام كوشش خود را در راه آمادگى براى آمدن حضرت مسيح(علیه السّلام) در آخرالزمان مصروف مى دارند.
انبوهى از اصطلاحات در اين باب وجود دارد، مانند:
بازگشت عيسى (The Second Coming of Jesus)،
انتظار مسيحا (Messianism)،
روز خداوند (The Day of the Lord)،
مكاشفه (Apocalypse)،
محنت (Tribulation)،
ظهور (Epiphany)،
حضور (Parousia)،
جذبه (Rapture)،
تقديرگرايى (Dispensationalism)،
«ماران اَتا» (Maran-atha) (= «خداوند آمد») و...

پي نوشت ها :
 

[56]. مثنوى 4/2873.
[57]. اين امامان در مدت 250 سال، تنها در پنج سال حكومت حضرت اميرالمؤمنين(ع) و شش ماه حكومت حضرت امام حسن مجتبى(ع) و زمان قيام حضرت سيدالشهداء(ع) رهبر ظاهرى نيز بوده اند.
[58]. انبياء 73.
[59]. توبه 12.
[60]. قصص 41.
[61]. نهج البلاغه، خطبه 40.
[62]. مثلا شهيد ثانى(ره) در آغاز شرح لمعه، شهيد اول(ره) را و مرحوم شيخ محمدحسن نجفى(ره) در آغاز جواهرالكلام، مرحوم محقق حلى(ره) را امام ناميده اند.
[63]. در اسلام، كسى كه نسبش از طريق پدر به هاشم جدّ اعلاى حضرت رسول(ص) برسد، «سيد» است. در مورد لاويان نيز وضع چنين است: موسى بن عَمرام (عِمران) بن قَهات بن لاوى.
[64]. «كاهن» در قرآن مجيد و منابع اسلامى ديگر به معناى «غيبگو» است.
[65]. چند سال پيش، كليساى انگليكن به جواز كشيش شدن بانوان فتوا داد. اين فتوا بر جمعى از روحانيون همان كليسا گران آمد و تصميم گرفتند كليساى انگليكن را ترك كنند و كاتوليك شوند. اين روحانيون همسر داشتند و اين مسئله مى توانست مشكل ايجاد كند; زيرا روحانى كاتوليك بايد مجرد باشد. اما پاپ اجازه داد كه آنان با وجود همسر، كاتوليك شوند. اين قضيه اعتراض برخى از روحانيون كاتوليك را در پى داشت كه گفتند كه اگر روحانى مى تواند همسر داشته باشد، پس چرا ما بايد از آن محروم باشيم؟
[66]. مخصوصاً اكنون كه بيش از نيم قرن است علما و طلاب را روحانى مى نامند.
[67]. «جعلت لى الارض مسجداً و طَهوراً» (حديث نبوى).
[68]. مانند آيه 83 از سوره نمل كه بر حشر دسته اى از هر امتى دلالت مى كند، در حالى كه به مقتضاى آيه 47 سوره كهف، در روز قيامت همه مردم بى استثنا محشور خواهند شد.
[69]. تاريخ سنتىِ تأليف كتاب دانيال در قرن ششم قبل از ميلاد، نزد دانشمندان مردود است و ايشان تاريخ واقعى آن را حدود سال 165 ق.م. مى دانند.
[70]. واژه يونانى (christos)به معناى «روغن مالى شده» با تغييراتى اندك در زبان هاى اروپايى معادل «مسيح» است.
[71]. برخى مردم چنين عبارت هايى را تحت اللفظى مى گيرند و معتقدند كه در عصر ظهور، به سبب فراگيرشدن عدالت، اين امور نيز واقعاً رخ خواهند داد. جمعى ديگر اين تعابير را كنايه از شدت و وفور عدالت در آن زمان مى دانند; كسانى هم «گرگ» و «بره» و حيوانات ديگر را اشاره به انسان هاى شرور و نجيب مى دانند. اين سه نوع برداشت در اديان مختلف رايج است.
[72]. در باب هزاره هاى دين يهود، به منبع زير رجوع شود: جوليوس گرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقى، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377، صفحات 69ـ127.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما