مقايسه نگرش صدرالمتألهين و ابنسينا در مسئله اتّحاد عاقل و معقول(2)
نويسنده:زهرا مصطفوي
بخش دوم: راه تحصيل صورتهاي عقلي
نظريه تجريد تام
ايشان شرح ميدهند هنگامي كه انسان موجودي را حس ميكند، صورت محسوس را از موجود خارجي اخذ ميكند، ولي بنحوي محتاج به ماده است. بعلاوه آنكه لواحق آن صورت را نيز بهمراه صورت اخذ ميكند. و در هنگام خيال، صورت را بدون ماده اخذ ميكند، ولي لواحق ماده بهمراه صورت است. و در هنگام وهم صورت را اگر چه بدون ماده و لواحق آن درك ميكند، ولي چون مستند به موجودات مادي است، ذهن نميتواند لواحق ماده را بطور مطلق از آن جدا كند. زيرا، در هر صورت، آن مفاهيم را، اگر چه مادي نباشند ولي عارض بر ماده تصور ميكند. ولي در هنگام تعقل، نفس موجود ذهني و صورت عقليه را مجرد از همه لواحق ماده اخذ ميكند و آن را تعقل ميكند. همين تجريد تام موجب تفاوت تعقل و ديگر ادراكات است. ([15])
نقد نظريه تجريد
ملاصدرا اين نظريه را بگونهاي تفسير ميكند كه گويي نفس ساكن و ثابت است، و حركت و تغيير از آن اشياء است. به اين معني كه صورت محسوسه تغيير كرده و تجرد مييابد، و نفس هميشه فقط مدرك است.
ايشان اشكال ميكند: اگر چنين باشد، بايد جوهر نفساني بدون ارتباط با صور عقليه، آنها را درك كند. زيرا، هيچ ارتباطي ميان صور عقليه و نفس برقرار نيست و نفس اگر موجودي مغاير خويش را كه هيچ ارتباطي با آن ندارد، درك كند، علم فقط اضافهاي بيشتر نميشود، زيرا ميان دو موجود مستقل و بيارتباط با يكديگر، فقط مقوله اضافه برقرار است. در حاليكه قول به اضافه در بحث علم مورد نقد و انكار فلاسفه است.
اگر صور عقليه با نفس ارتباط داشته باشند، لازم است نفس ماده آن صور بوده و متحد با آنها گردد، در حاليكه قائلين به اين نظريه تغييرات نفس را و اتحاد با صور معقوله را انكار ميكنند.
بنابرين تجريد صور محسوسه براي حصول صور معقوله امري محال است. بلكه، بايد تعقل را اينگونه تفسير نمود كه اشياء ثابتند و نفس تغيير ميكند، يعني عوالم متعدد است و نفس از عالمي به عالم ديگر حركت ميكند و در عالم محسوسات ادراك حسي داشته، و در عالم عقول ادراك عقلي دارد.([16])
نظريه اتصال به عقل فعال
ابن سينا بطور گستردهتري در بحث نفس كتاب الشفاء به بررسي اين نظريه ميپردازد و ميفرمايد:
نفس انساني عاقل بالقوه است و ميتواند بالفعل عاقل شود، ولي اين فعليت بخودي خود حاصل نميشود. بلكه علتي لازم است تا آن را از قوه بفعليت برساند، اين علت امري خارج از نفس و اعلي از نفس است، و آن عقل ميباشد.
روشن است كه اين علت بايد خود، عقل بالفعل باشد كه در آن مبادي صور اشياء موجود باشد، تا بتواند آن صورتها را به نفس اعطا كند، و آن عقل فعال است. ([18])
ابن سينا در بيان تفاوت ميان اين نظريه و نظريه تجريد صور از ماده ميفرمايد:
وقتي قوه عاقله بر جزئيات اطلاع پيدا كند و جزئيات موجود در خيال را درك كند و عقل فعال، از سوي ديگر، بر اين درك بتابد، آن جزئيات درك شده، از ماده و علايق آن مجرد گرديده، در نفس ناطقه منطبع ميشود. البته، نه به اين نحو كه نفس از خيال به عقل منتقل ميشود، بلكه به اين معني كه نفس با مطالعه اين جزئيات، استعداد مييابد تا صور مجرده، از عقل فعال بر او افاضه شود، يعني فكر و ترتيب قياسات موجب ميشود تا نفس به قبول فيض نايل آيد.
سپس تذكر ميدهد: نفس انسان معقول بالفعل نميشود بلكه فقط عاقل است، و ميفرمايد: هنگامي كه نفس انسان، توسط اشراقات عقل فعال نسبتي با صور عقليه پيدا كند، در نفس صورتي حاصل ميشود كه از جهتي با نفس همجنس است، و از جهتي با نفس همجنس نيست. از اين جهت كه مجرد است، از جنس نفس است، ولي از اين جهت كه معقول بالفعل است با نفس متفاوت است. زيرا، خيالات كه خود، معقولات بالقوهاند - بواسطه اين اشراق و اتصال - معقول بالفعل ميشوند و البته، خيالات به همان صورت خود باقي است و فقط صورتهايي كه از آنها بدست ميآيد به عقل بالفعل تبديل ميشود نه خود خيالات، پس نفس قابل است و در او صور عقليه مجرده حاصل ميشود.([19])
بخش سوم: سه نكته مشترك ميان دو حكيم
1. تجرد عقل
2. تجرد معقول
3. نفس، عاقل بالقوه، عاقل بالفعل
پي نوشت ها :
14. الشفاء، الطبيعيات، النفس, ص 212.
15. ابنسينا، النجاة, ص 347.
16. ر.ك. الشواهد الربوبيه, 241-243.
17. الاشارات و التنبيهات، شرح الاشارت و التنبيهات, ج 2, ص 364.
18. الشفاء، الطبيعيات، النفس, ص 208 و ر.ك. ابنسينا, عيون الحكمه, ج 1, ص33.
19. الشفاء، الطبيعيات، النفس, ص 209.
20. الاسفار, ج 3, ص 470 و النجاة, ص 356.
21. الاسفار, ج 3, ص360 و النجاة, ص 344.
22. الاسفار, ج 3, ص370 و الشفاء، الطبيعيات، النفس, ص 208.