اصفهان درنقش(1)
نويسنده:مهندس اسدالله رباني(1)
نگرشي زيبايي شناختي به آرايه هاي تزئيني معماري
چکيده
کليد واژه ها: اصفهان، نقش، معماري، آرايه هاي تزييني معماري، آجرکاري، گچ بري،کاشي کاري،حجاري و سنگ تراشي، هنرمثبت و مشبک و فلزکاري،هنر خوش نويسي و کتيبه نويسي،نقاشي ديواري، نگارگري.
مقدمه
دست هنرمندان اين ديارچنان خلعتي گرانمايه به کالبد اين واحه ي بي نظير پوشانده که زبان زد خاص و عام است؛ خلعتي که با تار و پودي از طرح هاي رنگارنگ و نقش هاي بي رنگ سرشار از هزار رنگ و با عشق و ايماني الهي به وطن و هنر اين خطه جاودان بافته شده است، تا خاک نظرکرده کيمياگران حکمت و معرفت را جلوه اي پس بديع بخشند.
ازکجا بايد نوشت؟ ازکجا بايد شنيد؟ راجع به شهري که شنيدني و نوشتني نيست و ديدني است.ازکجا و چطور بايد نظاره گر مناظر بي نظير اين تحفه کوير باشيم؟
از نقش جهانِ نقش در نقش و رنگ در رنگش،ازهزارتوي بي مثالِ بازار بي نظيرش،ازپنجره هاي الوان و
مشبک و گره چيني هاي چوبي چهل ستون تا نورگيرهاي آجري مسجدجامع،ازنقوش تمام عيار کاشي هاي نيلگون معرق و هفت رنگ و معقلي صفوي تا آجرچيني هاي پُرنقش و نگار سلجوقي، از مقرنس ها و طره هاي فيروزه اي سردرهاي باشکوه تا سرومناره هاي هميشه جاودان، از باغ هاي اسليمي فناناپذيرو هميشه بهار سرشار از گل هاي عباسي و ختايي نشسته بر گنبدها تا چهارباغ خيال و سرسبز و پُرطراوت هشت بهشت زيبايش،اززنده رود روان با نغمه ها و زمزمه هاي طربناکش تا مادي هاي سرزنده و پُرنشاط،ازبازار پُررونق پيوند دهنده شهرعتيق و جديد يا ازپل هاي تاريخي مفصل ارتباطي بافت شمال و جنوب شهر،و...ازدست توانمند هنرمند سخاوتمند هنرمندان و استادکاران ماهر و زبردست و بي همتايش که اصفهان را چنان آراستند که درشهرسازي و معماري و ساير هنرهاي ايران مکتبي را به نام «مکتب اصفهان» رقم زدند و بنيان نهادند و تعالي و تجلي هنر ايراني-اسلامي را به آنجا رساندند که بايد گفت:
اي به هنر سرمه چشم جهان
پيشه ور،باهنر،اصفهان
وبا لختي تأمل و درنگي عاشقانه،با تمام وجود مي توان از ذره ذره خاک زرين اين کهن شهرافسانه اي و خشت خشت تابان ابنيه و آثارمعماري آن عشق،ايمان و حضور روح بلند هنرمندان و عارفان باذوق و قريحه آن را حس کرد و با گوش جان زبان حال آن خفتگانِ هميشه بيداررا شنيد که:
غرض نقشي است کز ما بازماند
که هستي را نمي بينم بقايي
نگارستان اصفهان،شهرنقش هاي ديرينه
شهر زيبا و پُرنقش و نگاراصفهان که درحقيقت آن را بايد نگارستان ناميد،معرف درجه ي کمال ذوق و هنرمندي نياکان رشيد ما درسه،چهار قرن پيش است و شاهکارهاي بديع آن باوجود آسيب هايي که ديده اند،هنوزخيره کننده ي ديدگان تماشاچيان و سياحان و زائراني است که از اطراف و اکناف عالم به اين سامان رهسپار مي شوند.[هنرفر،1335: 33]
درواقع دراين شهر مي توان شاهد گسترش بي وقفه فنون معماري از قرن يازدهم تا قرن هجدهم ميلادي بود. زيرا در عهد سلجوقي و قبل از دوره ي صفوي اصفهان پايتخت ايران بود و درطي اين دوره شاهد شکوفايي فخرآميز تاريخ معماري ايران خواهيم بود.[هانري استيرلن، 1374: 193]
گنجينه ي ارزشمند اصفهان با بيش از 2500سال قدمت،مجموعه اي است که از دورترين زمان هاي تاريخ خود تا دوران معاصر،پيوسته آثارارزشمندي را در خود جاي داده است که هرکدام خود منشأ تحول هنري عظيم و سرشار از ذوق استادکاران و زبردستان خالق آن مي باشد.به گواه تاريخ واحه سبزاصفهان به برکت زاينده رود، همواره خاستگاه و سکونتگاه مردمان بوده است.
پيشينه ي تاريخي،فرهنگي و هنري اش سندي گويا از تاريخ تحولات هنر و فرهنگ سرزمين ايران است.[جبل عاملي، 1364: 145] دوران هنري اين شهر به طور مشخص از زمان بعد ازاسلام با احداث مسجدجامع اين شهر در قرن دوم هجري آغاز مي شود. در هر دوره اي باوجود انسان هاي دانشمند،توانمند و عالماني بزرگ، توسعه شهر با درايت و ذکاوتمندي بيش ازپيش همراه بوده است.
در قرن چهارم هجري يعني زمان حکومت آل بويه درشهراصفهان و با تدبير وزيري خردمند،صاحب بن عباد،شناسنامه و هويت معماري و هنري اصفهان آشکار مي گردد و تولد نخستين رگه هاي زيبايي و هنر در بناهاي عمومي شهر هويدا مي شود.زمان، زمان شکفتن و رونق همه هنرهاست.مسجد داراي زيبايي ظاهري موزون مي شود، اشکال هندسي هنرمندانه در آجرکاري ديوارها و جرزهاي به يادگار مانده ازاين قرن گواه عادلي براين ادعاست.
جهانگرد سرشناس قرن پنجم هجري، ناصرخسرو که دراين موقع اصفهان را ديده، ازمسجد آدينه شهر به نيکويي ياد مي کند و اصفهان را زيباترين و پُررونق ترين شهر درملوک عجم مي شمارد و ازسراها و کاروان سراهايش سخن به ميان مي آورد.
در قرن پنجم و همزمان با پايتختي شهر در دوران سلجوقي و با متبلورشدن فرهنگ اسلامي و در سايه کفايت و لياقت خواجه نظام الملک، وزير دانشمند ملک شاه، اصفهان در تمامي زمينه هاي اجتماعي و سياسي و بالأخص فرهنگي و هنري به شکوفايي رسيد. نشانه هاي پُررونق شکوفايي هنر زمان را مي توان در مسجد جامع شهرشناسايي نمود.ايجاد گنبد نظام الملک و مسجد تاج الملک با آجرکاري بديع و نفيس(گنبد خاکي) تحوّلي سترگ در معماري و هنراين دوران است.ازنمادهاي پُرآرايه اي شهري اين عصر،مناره هاي باصلابت و استوار مسجدعلي،ساربان و... قابل ذکرند.
اگرچه درحمله ي خانمان سوزمغول به شهر اصفهان درقرن هفتم هجري، شکوه وعظمت اين شهر،يکباره رو به ويراني نهاد، پس از چند دهه مجدداً گوشه اي از عظمت و شکوه گذشته خود را در بازسازي هاي دوران ايلخاني بدست آورد، تا جايي که يکي از مهمترين شاهکارهاي هنر گچ بري جهان را در محرابي زيبا منسوب به محراب اولجايتو،رقم زدند و بار ديگر هنر ايراني- اسلامي شکوفا شد.
پس از دوران ايلخاني، دردوره ي آل مظفر خدمات ارزنده اي در زمينه ي تزئين ابنيه صورت گرفت که ازآن جمله کاشي کاري هاي صفه ي عمردرمسجدجامع اصفهان و مقبره هاي باباقاسم و امامزاده جعفر را مي توان نام برد.
دوره ي افول اصفهان بار ديگر در زمان تيمور با حملات ويرانگرش رخ نمايان کرد و يکبارديگر شهر به آتش و خون کشيده شد، ولي زمان آسيب و ويراني چندان به طول نينجاميد تا زمان جانشينان تيمور در قرن نهم هجري که از هرجهت يکي از ادوار مشعشع تاريخ ايران است و شاهزادگان تيموري که در مهد تمدن ايرانيان تربيت شدند،عليرغم سردودمان غارتگر تيموري، به راهنمايي وزرا و ندماي ايراني خود، به عمران و آبادي شهر و ابنيه آن پرداختند و با دلجويي از هنرمندان، زمينه هاي باروري هنري متحول را آماده ساختند. عماراتي باشکوه ازجمله عمارت تالار تيموري و شبستان زمستاني بيت الشتا در مسجدجامع از يادگاران آن دوره است.
در سده ي يازدهم هجري، طلوع کوکب درخشان عهد صفوي در تاريخ ايران با افول ستاره اقبال جانشينان تيمور توأم شد و همزمان با شروع سلطنت شاه عباس دوره توجه به هنرها آغاز شد. او به تزئين بي وقفه پايتخت خويش مبادرت ورزيد؛ پايتختي که وي تصميم گرفته بود با همه قدرت و توانايي خود آن را به آرايش هاي باشکوه معماري مزين گرداند،که البته عالمان و دانشمنداني گران مايه نظير شيخ بهاءالدين عاملي معروف به شيخ بهائي، استاد علي اکبر اصفهان، استاد حسين بنا اصفهاني و استاد محمدرضا بناي اصفهاني سهم عمده اي در رهبري و هدايت امور براي دستيابي به اهداف بلند آن زمان داشته اند.
با شروع حکومت صفويه،اصفهان وارد دوره ي تازه اي ازديدگاه فرهنگي و هنري مي شود و تحولات چشمگير درزمينه ي هنر از بينش و تفکر اسلامي اين دوره نشأت مي گيرد.تعميرات و تزئينات ابنيه گذشته انجام مي گيرد و هنرمندان، صنعتگران،معماران و دانشمندان از سراسر ايران و برخي از کشورهاي جهان به اين شهر فراخوانده مي شوند و يکي از بي نظيرترين اعصارطلايي در احياي شکوه و عظمت گذشته شهر و ارتقاء و اعتلاي شهر آن روز را به منحصه ظهور مي رسانند و اصفهان در جهان آن روز به اعتبار و شهرتي روزافزون مي رسد؛ تا جايي که جهان گردان بسياري را به زيارت خود مي طلبد،که مشاهدات خود را در سفرنامه هايي متعدد به رشته تحرير درآورده اند که از مدرک هاي زنده و گويا درشرح حال آن زمان است.(2)
سقوط صفويه و حمله ي افغان ها بار ديگر موجب اضمحلال و نابودي رونق شد. همچنين در دوران زنديه و قاجاريه نيز به دليل کم توجهي به اصفهان،درساير زمينه ها، باردگر غبارانزوا چهره ي شهرو ابنيه آن را رو به فرتوتي و ويراني کشاند.با اين حال در دوران قاجار به همت افرادي خردمند و خيرازجمله حاج محمدحسين خان صدراصفهاني(مؤسس مدرسه ي صدر خواجو،خيابان چهارباغ صدرو مدرسه ي پاقلعه)،حاج سليمان خان رکن الملک(باني مسجدو تکيه رکن الملک)،حاج محمدابراهيم ملک التجارو حاج سيد محمدباقر شفتي(مسجد سيد و بازارچه بيدآباد)،حاج محمدجعفرآباده اي(بازارچه و مسجد و تکيه حاج محمدجعفر آباده اي) و...باسازي و نوسازي بافت شهرآغاز مي شود.
در دوره ي پهلوي اول شاهد اثرات نابهنجاري بربافت هاي شهري رُخ نمود که به سبب خيابان کشي هاي چليپايي آن دوران است،ولي درمورد تعميرات آثار و ابنيه فعاليت هاي مؤثري شکل گرفت. همچنين با رواج برون گرايي درمعماري اين دوره و توجه به تزئينات معماري خياباني و فراتر از ابنيه و درمقياس شهر،آرايه هاي زينتي در نماهاي شهري،محورهاي جديد ايجاد شده اهميتي وافر يافتند.
پس ازآن،تزيينات به معناي گذشته خود و به آراستگي و ظرافت پيشين اش کمتر مورد توجه است و به دليل تلفيق فرهنگ معماري سنتي ايراني و غربي،جلوه اي ديگرمي نمايد.
با اين وجود همچنان گنجينه ي گرانبهاي اصفهان دربرگيرنده ي آثارو بناهاي فراواني ست که با تأکيد بر شاخص هاي اصيل هنرهاي سنتي ايران(که قبلاً ذکرشد) ساخته و پرداخته شده اند.
بناهاي مذهبي و آييني اديان مختلف،مکان هاي داد و ستد و تجارت،بازارها و تيمچه ها و سراها،ابنيه آموزشي جديد و مدارس قديم،کاخ هاي سلطنتي و فضاهاي باز شهري،ميدان ها و کليه فضاهاي فراغتي، مکان ها و ساختمان هاي خدماتي عمومي همچون کاروان سراها و حمام ها،فضاهاي حرکتي اعم ازخيابان ها و گذرگاههاي شهري با تمام ويژگي هاي ريخت شناسي مربوط به آنها،خانه هاي تاريخي و سرانجام عناصر بي نظيرطبيعي چون کوه صفه و زاينده رود و شبکه مادي هاي آن، همه و همه يکسره در نصف جهان يعني شهر اصفهان گرد آمده اند و يکي از زيباترين شهرهاي دنيا را بوجود آورده اند.
درآمدي برشناخت هنرهاي سنتي ايراني
هنرهاي سنتي،هنرها و صنايع ظريفه اي هستند که درطول سده هاي متمادي و پي در پي با حفظ ريشه ها و سنت هاي اصيل رشد کرده و مراحل شکل گيري خود را گذرانده و مي گذرانند.دراين هنرها اعتقاد و بينش و بکاربستن سنت ها و فنون ويژه هنري و اجرايي،مراحل و روند آموزش، تعليم و تعلم بين شاگرد و استاد، آماده سازي ابزار و وسايل و مصالح کار و ساخت و پرداخت اثر هنري،جايگاه و ويژگي خاص به خود را دارد و لازمه اين هنرهاست.هنرهاي سنتي ايران در پيوند با اعتقاد و بينش و انديشه، فرهنگ و آداب و رسوم و سنن، محيط زيست و زندگي مردم و آيين و روش ديني شکل گرفته اند.[آشنايي با ميراث هنري و فرهنگي ايران، 1381: 6]
آثار موجود هنرهاي سنتي ايران نشان مي دهد که مردم اين سرزمين در تمام ادوار تاريخي، هماره زندگي شان با ذوق و سليقه و زيباپرستي همراه بوده است و کليه وسايل مادي زندگي خود را از بزرگ و کوچک، جزئي و کلّي،با تزئينات و زيبايي چشمگير توأم بوده است.عشق به زيبايي و عبرت گرفتن درتمام ادوارتاريخي موضوع اساسي هنرهاي سنتي ايران بوده است.هنرهاي سنتي ايران ازجمله معماري و متعلّقات آن با زندگي پيوند ژرفي دارد و انواع هنرها نيز با يکديگر پيوسته اند و هر هنري از هنر ديگر مشتق مي باشد.[مهرپويا، 1376: 557] و به طور کلّي مي توان بيان نمود که هنر به نوبه خود براي بيان مفاهيم و ارتباط بين انسانها متضمن موضوعات متنوع و پيچيده اي است که اهم آنها عبارت از نمادها(سمبل ها)،کهن الگوها، نظريات و اشکال،اجزاء و قوانين(آيين ها،رسوم و آداب) مي باشند.[نقي زاده،1380: 36] به ديگرسخن نقوش و آرايه هاي تزئيني در فرهنگ و هنر ايراني قبل و بعد از اسلام، جايگاهي فراتراززيبايي ظاهري دارند.هر نقش فقط رنگ و شکل نيست،بلکه معنايي هم دارد و درحکم معناي ناديدني و باطني است. از آنجا که درقرون گذشته اصول و آيين مقدس و روحاني برهمه وجوه زندگي حاکم بود،بسياري ازطرح ها و نقش ها نيازي به تأويل نداشتند،ولي امروزمعنا و مفهوم نمادينِ آنها براي ما پنهان است.[خزايي، 1386: 24]
از ويژگي اين هنرها جنبه رمزي و تمثيلي آنهاست. آرايه هاي تزئيني معماري هرگز نمي توانند و نبايد به عنوان نشانه و به اعتبار اينکه نمودارحقيقت هايي متعالي هستند،نازيبا باشند.اين است که هنرقديم غالباً با جمال توأم است.[آشنايي با ميراث هنري و فرهنگي ايران،1381: 6] ازطرف ديگر،سخن هنرِاصيل سخنِ عشق است و عشق زباني فطري بسيارفراتر از هنر است، که جملگي اجزاء عالم که انسان نيز
عضوي ازآن مي باشد به آن مبتلا هستند و به همين دليل همه فهم ترين زباني است که هنر ازآن بهره مي گيرد[نقي زاده،1380: 36]، بنابراين زيبايي درهنرسنتي،ذاتي و در بطن ناپيداي آن آشکار و هويداست.
اين هنرها بر تزئين مبتني است و از همان آغاز درخلق اثر هنري، مسائل خارج از ذهن با نقوش و طرح هايي مصور مي شود که آنها را تعبير و تفهيم مي کند. اينگونه نقوش علاوه بر نشان دادن اشياء و مسائل مختلف به طورانتزاعي،جنبه هاي عاطفي هنرمندان را نيز جلوه گر مي سازد.[مهرپويا، 1376: 557]
علاوه برآنچه اشاره شد، شاخص هاي اصلي هنرهاي سنتي ايران عبارتند از:
1-اثر جنبه ي هنري دارد و در آن سنت ها و فنون و روش هاي ويژه هنري و ابزار و مواد خاص با کيفيت پذيرفته به کار مي رود.
2-ازپشتوانه اعتقادي و بينشيِ متعالي برخوردار است.
3-ريشه درتاريخ دارد و محلّ ميراث فرهنگي و هنري است.
4-رشد و تعالي انسان را به دنبال دارد و به عنوان يک امرخيرساخته و پرداخته مي شود.
5-يک محصول فرهنگي است و حامل پيام و محتوايي ارزشمند است.
6-هنر سنتي جزء صنايع مستظرفه است.
و در يک طبقه بندي اساسي، رشته هاي گوناگون هنرهاي سنتي به 5شاخه اصلي زير تقسيم بندي مي شوند:
الف) شعر و ادبيات که صورت گفتاري و نوشتاري دارد.
ب) موسيقي که با نغمه و نوا و صدا به آفرينش هنري مي پردازد.
ج) معماري و هنرهاي وابسته به آن
د) نمايش هاي سنتي و آييني
هـ) صنايع مستظرفه که تمام رشته هاي هنري غيرازشاخه هاي فوق درآن قرار مي گيرد،مانند نگارگري،نساجي و... [آشنايي با ميراث هنري و فرهنگي ايران، 1381: 6]
آنچه دراين نوشتار مورد عنايت است، معماري و عناصر وابسته به آن مي باشد.
به طور کلّي ويژگي هاي آرايه هاي معماري در ابنيه،با اين فرازها و نشانه ها قابل بررسي است:
1-امکان تداوم درسراسر تاريخ پُرفراز و نشيب ايران.
2-مقوله اي براي پندآموزي و عبرت پذيري آيندگان.
3-همبستگي هنرهاي معماري سنتي ايران با زندگي انسان.
4-اين هنرها جنبه ي عملي و انتفاعي داشته و به اصطلاح هنرهايي کاربردي بوده اند.
5-پيوستگي انواع هنرهاي سنتي و آرايه هاي تزئيني با يکديگر.
6-آرايه هاي تزئيني نشان دهنده ايثار و فروتنيِ هنرمندان و استادکاران آن در گمنامي و بي نشان ماندن آنها دارد.
7-هنرهاي سنتي بکار رفته در ابنيه از پايه هاي تقويت هنر و فرهنگ هر سرزمين بوده و ميان مردم يک کشور دراقصي نقاط جهان ارتباط برقرار مي کند.
8-امکان ارائه ي جنبه هاي عاطفي هنرمند و تعبير و تفهيم مسائل خارج از ذهن با ياري نقوش و طرح هاي دلپذير وجود دارد.
9-بررسي هوش،ذوق و استعداد، پشتکار و مهارت نياکان هنرمندان با نگرش به آثار و آرايه هاي تزئيني معماري ايران امکان پذير است.[مهرپويا،1376: 558]
پينوشتها:
1-دانشجوي رشته شهرسازي در مقطع کارشناسي ارشد، دانشگاه هنر اصفهان.
2-برگرفته از نظرات استادان گرانقدر اصفهان شناس: عباس بهشتيان، دکترلطف الله هنرفر و دکترعبداله جبل عاملي.
منبع:نشريه دانش نما ،شماره 162-161.
ادامه دارد...
/ج