بازآفرینی تصوری شهر از متون تاریخی: نیشابور
تاریخ نیشابور
چكيده:
در اين مقاله، تصوير اوليه بدست آمده كه به صورت نقشه و با مقياس واقعي، ترسيم شده، با حاصل تحقيقات قبلي در اين زمينه به صورت تحليلي و مستند، مقايسه و تصوير نهايي، تراكم شده است. به دليل نياز به تحقيق ميداني بيشتر و احتمالا كاوشهاي باستانشناسي كه در كوتاه مدت قابل انجام نيستند، در نقشه ي نهايي حصار شهر كهن به شكل قطعي ترسيم نشده است. از ويژگيهاي تصوير جديد ترسيم شده، جزييات محلات و حدود دروازه هاي كهندژ، شارستان و محدودهي بيروني شهر كهن است.
نتايج به دست آمده ميتواند ضمن كمك به تعيين محدودهي شهر كهن و حفظ حريم فرهنگي-كالبدي آن، نشانههاي مستندي را براي انجام تحقيقات باستانشناسي بعدي فراهم آورد؛ و در مقابل جمعآوري چنين اطلاعاتي، به اصلاح و تكميل مجدد تصوير شهر، كمك خواهد كرد. مجموعهي اين تلاشها، زمينههاي ايجاد جاذبههاي فرهنگ و گردشگري شهر كهن و شهر فعلي نيشابور را فراهم آورده، و در رشد فرهنگي ساكنين شهر جديد، موثر خواهد بود.
مقدمه:
روش تحقيق مشاهدهي اسنادي، با مراجعه به اسناد اوليه، شامل عكسهاي هوايي و نقشههاي دورههاي مختلف شهر و تحليل محتواي متون تاريخي و ادبي دستاولي است كه مستقيما توسط خود مورخين يا ادباي همزمان با تحولات شهر، نوشته شدهاند. اسناد ثانويه و تحقيقاتي كه توسط مورخين، باستانشناسان و پژوهشگران معاصر، با مراجعه به متون اصلي، انجام پذيرفته است از منابع قابل استفادهي ديگر است. برخي از اين تحقيقات، به صورت مطالعهي تاريخي است و بعضي ديگر منجر به ارايهي تصوير شهر به دو شكل نقشه و ترسيم سهبُعدي شده است.
مکمل مشاهدات اسنادی، بحثی تحلیلی و مقایسهای بین تصاویر ترسیم شدهی قبلی و تطبیق آنها با اسناد تاریخی و ادبی است.همچنین مشاهده و پیمایش زمینی در منطقهی شهر قدیم و ثبت آثار و نشانههای کالبدی شهر تاریخی، به وسیلهی کروکی و عکس و مقایسه و تحلیل آنها با یافته های حاصل از مشاهدات اسنادی، به تصحیح یافتههای تصوری از شهر کهن، کمک کرده است.
مرحله ی اول تحقیق حاضر، بازبینی پژوهش قبلی نگارندگان مقاله (1) و بررسی مجدد مطالب مستخرج از دورهی تحول موردنظر شهر و تطبیق آن با متون تاریخی و تکمیل مطالب قبلی بوده است. حاصل این بخش تحقیق، در دومین کنگرهی تاریخ معماری و شهرسازی ایران در رگ بم کرمان، ارایه و در جلد دوم مجموعه-مقالات کنگره منتشر شده است. (2)
در مرحلهی دوم، ضمن ادامهی رجوع به تحقیقات قبلی و اسناد جدید به دست آمده، بازدیدهای دیگری از منطقهی شهر کهن نیشابور، انجام و کنترلهای لازم در مدارک قبلی به عمل آمد. جهت استفادهی بهتر از تحقیقات قبلی، نقشهی اولیهی ترسیم شده توسط این گروه با سه کار تحقیقی دیگر که به صورت تصویری انجام شدهاند، مطابقت داده شد و نتایج تحلیلی حاصل، در ترسیم تصویر نهایی به کار گرفته شد.
در مرحلهی آخر، اطلاعات جدید به دست امده، جمعبندی و با عکسهای هوایی و نقشههای منطقه، تطبیق داده شد. بین تصویر به دست آمده از تحقیق اولیه و نتایج آخری تحقیق، تفاوتهایی وجود دارد که در نتیجهگیری مطالعه، به آن پرداخته شده است. در نقشهی جدید، به دلیل نیاز به تحقیق میدانی بیشتر و انجام کاوشهای باستانشناسی، که در کوتاهمدت امکانپذیر نیست، حصار شهر کهن، به صورت قطعی ترسیم نشده است.
برداشت تصوری از متون تاریخی و ادبی:
در کتب تاریخی، نیشابور، یکی از شهرهای بزرگ خراسان، در طول تاریخ و در شمار ارکان این سامان، ذکر شده و از دیرایام به خاطر وسعت و عظمت کمنظیر، آبادانی و خرمی و ویژگیهای زیستی و انسانی آن، و شاید ارتفاع شهر از سطح دریا، به زعم مردم، بلندترین شهر ایران و «ارفع مقام مسکون» خوانده شده و در کتب قدیم «ابرشهر» (شهر برتر، شهر بزرگ) نامیده شده است.
شاید به دلیل فاصلهی زیاد بین تیسفون –پایتخت ساسانیان- تا نیشابور و یا به دلایل دیگری، از نیشابور ساسانی، در کتب تاریخی موجود، صحبت زیادی نشده است. حتی هرودوت و استرابون، دو مورخ قدیم، از این شهر، نامی نبردهاند در حالی که راجع به خراسان و پیرامون آن، صحبتهای زیادی شده است. حمداله مستوفی در نزهة القلوب (4) و الحاکم در تاریخ نیشابور (5) بنای نیشابور را به منوچهر –پادشاه داستانی- نسبت داده و حتی گفتهاند که منوچهر، نخستین کسی بوده که شبکهی آبرسانی کاریزی را در نیشابور، حفر کرده است. به استناد کتب تاریخی، شاید بتوان پذیرفت که این شهر در روزگار شاپور ساسانی، پیریزی شده و آتشکده ی برزین مهر، نخستین سند بنای این شهر، در اسناد تاریخی است (6). به گفتهی برخی مورخین، شاپور اول، بنای ویران شدهی نیشابور را مرمت کرد (7) و شاپور دوم نیز به آبادانی آن افزود (8)
برخلاف دورهي ساساني، در دورهي اسلامي، در كتب تاريخي، چهرهي روشنتري از شهر نيشابور، ترسيم شده است. در زمان فتح اسلام، نيشابور، داراي برج و بارو بوده و بيشتر ساختمانهاي آن از خشت خام بوده است. در سال 23 هـ.ق. يعني در زمان خلافت خليفهي سوم، عبدالله عامر، نيشابور را فتح كرد و در آنجا اقامت گزيد. بعدها در زمان معاويه، پنجاه هزار سپاه عرب با خانواده به نيشابور و مرو و بلخ و ديگر شهرهاي خراسان اعزام شدند (9)
مسجد جامعي كه عبداله عامر بر جاي آتشكدهي نخستين نيشابور در كهن دژ (قهندز) قرار داشت ساخته بود، منارهاي نداشت، بعدها يزيد بن مهلب، منارهاي بر آن ساخت. زياد – سردار اسلامي- كه در اوايل حكومت بني اميه به خراسان آمد، آن سرزمين را به چهار بخش تقسيم كرد و نيشابور، يكي از بخشهاي چهارگانه بود كه اهميت و اعتبار خاصي داشت (10). از اين تاريخ به بعد، از وضع جغرافيايي و ظاهري و مردم شهر، اطلاع دقيقي در دست نيست، تا اينكه يعقوبي (11) در كتاب تاريخ يعقوبي (1343) از نيشابور نام برده است. اين مطالب در مورد وضع دوران اوايل حكومت بنياميه تا اوايل حكومت طاهريان است.
سال 101 هـ.ق.، اولين نمايندهي عباسيان، جهت بيعت با امام ابراهيم بر ضد امويان به خراسان رفت. ابومسلم خراساني، در اين زمان به مرو رفته و نهضتي به نام «سياه جامگان» شكل گرفت، ابومسلم، مامور جمعآوري سپاهي از خراسان و دفع شرّ امويان و دادن خلافت به عباسيان شد. نيشابور، در پاييز سال 131 هجري قمري از دست امويان آزاد شد. خراسان، به ويژه نيشابور، تا سال 180 هـ.ق. با شورشها و نهضتهايي دست به گريبان بود تا حكومت به مامون رسيد.
چون از آغاز گشايش ايران به دست مسلمانان، خراسان، مركز تجمع دوستداران آل علي بود و ابومسلم و يارانش نيز جهت نهضت مبارزه با امويان و همچنين يحيي علوي در اين ديار طرفداران زيادي داشتند، نيشابور براي پرورش و گسترش مذهب شيعه، موقعيتي خاص پيدا كرد و مامون، به ناچار براي به كنترل درآوردن شيعيان، امام رضا (ع) را به وليعهدي برگزيد و ايشان را تحتالحفظ به مرو فرستاد. در مورد توقف حضرت رضا (ع) در نيشابور، اقوال مختلف و متفاوتي وجود دارد. از جمله محل اقامت امام، محلهاي به نام «فز» در كوچهي بلاشآباد ذكر شده است.
در ميان روايات نقل شده در اين زمان، مواردي وجود دارد كه به شناخت جغرافيايي و كالبدي شهر، كمك زيادي ميكند. براي مثال، اينگونه روايت شده است كه «روزي امام (ع) در محلي به نماز، قصد فرمودند كسي سوال كرد كه محراب موضع قبله مستقيم هست؟ دست آن كس را گرفتند و به انگشت مبارك اشاره فرمودند كه طرف شارع عام از امام قهندز ميگذرد». امام، از نيشابور به مرو رفتند و در سال 203 هـ.ق در سناباد طوس در باغ حميد بن قحطبه مسموم و شهيد شدند.
در كامل ابن اثير آمده است كه، طاهر، روز چهاردهم ذيقعده 205 هـ.ق. به سوي خراسان عزيمت كرد (12). او مرو را مركز اول و نيشابور را مركز ثانوي حكومت خويش قرار داد، طاهر در نيشابور، قناتهايي حفر كرد كه بسيار معروف بوده است و حتي تا امروز هم وقتي قناتي حفر شود و به منبع آب سرشاري برخورد كند عامه ميگويند كه به كهنه ي طاهري پيوسته است (13). از خصوصيات اين قناتها، گلوي طاهري بوده كه لوله هاي سفالين بيضي شكلي بوده كه در زمين سست و شني قرار ميگرفته و هنوز هم بر زبان عامهي مردم جاري است.
بعد از طاهر -در سال 209 هـ.ق.- عبدالله طاهر به حكومت رسيد. مقارن همين ايام، خشكسالي بزرگي بر خراسان مستولي شد. به روايت تاريخ الحاكم، عبدالله طاهر، باغ شادياخ را محل اقامت خويش كرد و لشكريانش در اطراف آن اقامت نمودند و اين منطقه رفته رفته مهمترين بخش نيشابور شد. در همين كتاب آمده است كه: «... چون عبدالله در نيشابور مسكن گزيد به بيرون شهر سرايي ساخت و آن را دارالاماره ناميد و لشكريانش نيز هر يك بر حسب توان خويش در اطراف آن عمارتي ساختند و آن جا شهري جداگانه شد كه نام شادياخ بر آن نهادند (14)
در زمان عبدالله طاهر، نيشابور به خاطر موقعيت خاص جغرافيايي و مزاياي طبيعي، به كمال رونق و آباداني رسيد و عمارت و ابنيهي مجلل و زيبا، تمام محوطهي آن را از ارگ شادياخ تا كنار شهر قديم اشغال كرد. دربارهي وضعيت كالبدي شهر اين زمان، حمدالله مستوفي (15)، چنين ميگويد: «مساحتش يك فرسنگ تا يك فرسنگ است و شارستان آبادان دارد (حصار نخستين شهرستان) كه قهندز و ربض را در بر ميگيرد و مسجد آدينه (مصلي) در ربض قرار گرفته است در جايي كه به قول ابن حوقل موسوم به معسگر (لشگرگاه) است و سراي امارت و زندان يك چهارم فرسنگ (يك و نيم كيلومتر) وسعت دارد. زندان و دارالاماره نزديك هم است و در ميدان حسين واقع شده است و اين سراي امارت را عمروليث صفاري ساخته است».
نيشابور از عهد طاهريان به بعد، دارالملك شد و از اين شهر اديبان معروف برخاستهاند چندان كه علماي اين سامان را شمار نتوان كرد (16). «در ميانهي بازار نيشابور، كاروانسراها و فندقها (قهوه خانه ها) وجود دارد و بازرگانان در آنجا به داد و ستد مينشينند و ميز خانبارهايي و حانوتهايي و حجرههايي است كه صاحبان حرف و صنايع در آنها مشغولاند از قبيل كلاهسازان، كفشگران، خرازان، ريسمانگران، بزازان كه هر يك بازارهايي مخصوص دارند» (17)
شروع قيام صفاريان، سال 253 هـ.ق.، و فتح نيشابور، ذي القعده 259 بوده است. «ميگويند چون يقوب ليث بر خراسان مستولي شده نيشابور را درالملك نمود. شارستان شهر نيشابور، چهار دروازه داشت كه يكي را دروازهي پول (رأس القنطره) و ديگر را دروازهي كوي معقل و سه ديگر را دروازهي قهندز و آخري را دروازهي پل تكين نام نهادهاند. كه قهندز از شارستان بيرون است و دروازه نيز دارد» (18). «و ربض گرد بر گرد پيرامون شارستان قهندز قرار گرفته است و خود ربض دروازههايي دارد كه يكي را دروازهي جنگ نام كردهاند. كه از آن سوي به بلخ و ماوراء النهر و مرو ميروند. يكي دروازهي قباب (گنبدان) كه بر سر راه عراق و گرگان، طرف غرب قرار گرفته است. و يكي دروازهي حوض آباد، دروازهي جنوبي است كه دروازههاي شهرهاي پارس و قهستان است. و بازارهاي نيشابور در ربض است» (19)
گذشته از دروازههاي ياد شدهي ربض، به نام دروازههايي چون باب سوخته برميخوريم. مقدسي بيش از پنجاه دروازه را در اين شهر نام برده است. به گفتهي وي ربض زير شهر به سمت بازار شش قسمت است. استخري در مسالك الممالك (20)، راجع به بازارهاي شهر اينگونه آورده است: «اما بازارهاي نيشابور، در ربض و بيرون شهر قرار گرفته اهم آن دو بازار است، مربعه الكبيره و مربعه الصغيره. اگر از مربعه به سوي مشرق روي بازار تا مقابر حسين كشيده شده است. بازار شمالي تا راس القنطره ميرسد». سامانيان تار آخر قرن چهارم، پايتخت را به مرو بردند ولي از اهميت نيشابور كاسته نشد و هموراه به عنوان شهر درجه اول باقي ماند.
غزنويان و سلجوقيان در اواسط قرن پنجم، نيشابور را دست به دست ميكردند. طغرل در سال 429 هـ.ق. در نيشابور رسما تاجگذاري كرد. ناصرخسرو قبادياني كه در سال 427 هـ.ق. از نيشابور ديدن كرده، در سفرنامه ي خود از بناي مدرسهاي در اين شهر ياد كرده كه به دستور طغرل در شرف تاسيس بوده است. وي اين گونه نقل كرده است كه: «روز شنبه، يازدهم شوال، در نيشابور شدم، پنج شنبه آخر اين ماه كسوف بود و حاكم زمان –طغرل بيك- بناي مدرسهاي فرموده بود به نزديك بازار سراجان و آن را عمارت ميكردند و او خود به ولايتگيري به اصفهان رفته بود» (21)
آلب ارسلان در سال 455 هـ.ق. تاجگذاري كرد و بر فراز تپهي آلب ارسلان (قهندز نيشابور قديم) كاخ خود را ساخت. خواجه نظام الملك –وزير آلب ارسلان و ملكشاه سلجوقي- اولين نظاميه را در سال 456 هـ.ق. همراه با بيمارستان كنار آن و رصدخانه ي ملكشاهي در نيشابور ساخت. در اين دوران، اختلاف شيعه و سني، اشعري و معتزلي و نفاقهاي داخلي مذاهب چهارگانهي اهل سنت، آسايش و آرامش را از مردم اين شهر سلب نموده بود و غالبا اين تعصبات و مجادلات مذهبي، منجر به زد و خوردها و كشتارها و آتشسوزيهاي وحشتانگيز ميشد. در سال 489، شافعيه و حنفيه ي نيشابور، بر ضد كراميه اتفاق كردند و بسياري از آنها را كشتند و اماكن مخصوص اين فرقه را خراب كردند (22)
عميدالملك كندري حنفي-مذهب، خواجه نظام الملك شافعي-مذهب، هر دو از رجال مقتدر اين عصر و وزراي متعصب بودند كه به خاطر حمايت هم مسلكان خويش و نفي مخالفان، آتش اختلاف را دامن ميزدند. كوششهايي كه خواجه در قتل وزير قبلي (عميد الملك كندري) و حمايت از اشعريمذهبان و شافعيهاي خراسان كرد و او را به تاسيس نظاميه ها واداشت هرچند براي مدت كوتاهي، اوضاع و احوال را به نفع شافعيه و ايجاد آرامش نسبي در اين شهر تغيير داد ولي آتش نفاق، همچنان زبانه ميكشيد و مذاهب مختلف، سرگرم تخريب و جبههبندي به منظور انتقام بودند (23)
نيشابور در تهاجم تركان غز -در سال 548 هـ.ق.- به كلي ويران شد و در آن خانهي سالمي باقي نماند. « غزان، پس از غلبه بر سنجر و اسارت او، دارالملك مرو را غارت و زير و زبر نمودند سپس به نيشابور روي نهادند ... ديوراها خراب كردند و مساجد بسوختند و يحيي سرور ائمه ي عراق و خراسان را بكشتند و در شهري چون نيشابور، آنجا كه مجامع انس و مواري علم و محافل صدور بود، مراعي اغنام و مكامن وحوش و هرام شد ...» (24). آنگونه كه در كامل ابن اثير (25) آمده، در 554 هـ.ق. پس از آن همه كشتار و خرابي ناشي از حملهي غز، بين علويان و شافعيه، چنان فتنهي عظيمي رخ ميدهد كه بسياري شافعيه كشته و خانهي ام الحرمين و بازارها و مساجد بسيار طعمهي حريق گرديده و درس شافعي در نيشابور، تعطيل ميشود. در سال 555 هـ.ق.، زلزلهاي شديد شهر را به كلي خراب كرد و مردم به طرف كاخ شادياخ رفتند و محلات جديد شهر را در اطراف آن بنا كردند.
دهم صفر سال 618 هـ.ق.، مغولها به نيشابور هجوم آوردند. مردم نيشابور، مردانه ايستادند و شبانه، مدافعين شهر به نيروهاي مغول كه در پشت ديوار خندق شهر، اقامت كرده بودند حمله ميبردند. مغولان با خيانت مردي كه قول حكومت گرفته بود وارد شهر شدند. در اين حمله، حاكم شهر و شيخ عطار به دست مغولان كشته شدند. در حبيب السير خواندمير (26) اينگونه آمده است كه: «زن و مرد نيشابور به صحرا برده شدند و چهل نفر از پيشهوران (هنرمندان) را جدا كردند و بقيه را از دم تيغ گذرانيدند. دختر چنگيز كه به انتقام شوهر آمده بود آتش در خانمان مردم زد كه دوزخ در برابر سركشي شعلههاي اهريمني آن به كورسو شمعي ميماند. هزار هزار و هفتصد و چهل تن هلاك شدند» (يعني 1740000). نيشابور در زمان هلاكوخان مغول، سيماي روشني ندارد مگر آن كه وي سرگرم فتح قلاع اسماعيليان بوده و فقط زلزلهاي در 666 هـ.ق. دگرباره شهر را ويران كرد و خواجه وجيه الدين زنگي كه در آن ادوار وزير خراسان بود، نيشابور را از نو عمارت كرد (27)
سالهاي 669 تا 687 به بعد سالهاي مرمت نيشابور بود و شهري كه در سال 687 ساخته شد چون امير غازان خان –حاكم وقت- دستور مرمت آن را داده بود به شهر غازانخاني معروف شده است. در سال 725 هـ.ق.، ابن بطوطه در سفرنامهي خويش در گذر از نيشابور راجع به آن صحبت كرده و در سال 807 كلاويخو از بيمارستان شهر سخن به ميان آورده است و سال 808 هـ.ق.، زلزلهي شديد بار ديگر شهر غازانخاني را با خاك يكسان كرده و اين بار شاهرخ تيموري كه از سالي پيش به سلطنت رسيده بود دستور ميدهد شهر جديد شاهرخي را در سرزمين فعلي بسازند.
تصوير نيشابور در اسرارالتوحيد ابوسعيد ابوالخير:
براي مثال، در ضمن حكايتي راجع به محل خانقاه شيخ، چنين آمده است: «چون شيخ بوسعيد -قدس الله روحه العزيز- چند روز به طوس مقام كرد، قصد نشابور كرد. خواجه محمود مريد كه در نشابور بود، مردي بزرگ بود، چنانك مريدان را بر او فرستادي و گفتي محمود راهبري نيكست، يك روز (بامداد) اين محمود مريد نماز بگذارد و گفت دوش در خواب ديدم كي كوه طوس كي از نشابورست بشكافتي و ماه از ميان آن بيرون آمدي و به خانقاه كوي عدني كويان، فرود آمدي اكنون شيخ ميرسد او را به خانقاه كوي عدني كويان فرود بايد آورد و شيخ را استقبال كردند چون به يكديگر رسيدند شيخ را به خانقاه عدني كويان فرود آوردند» (28)
همچنين، راجع به ديگر عناصر بازار شهر آمده است: «از خادم شيخ، نقل قول شده است كه: مرا از ميهنه به خدمت خانقاه شيخ فرستادند به نشابور و در خدمت درويشان مشغول بودم يك روز به گرمابه شدم كه در پهلوي خانقاه بود و شيخ در آن حمام بسيار رفتي» (29)
در حكايتي آمده است:«از خواجه ابوالفتوح غضايري شنيدم كي گفت: هر روز، نماز ديگر، بر در خانقاه شيخ بر سر كوي عدني كويان دكاني بود آب زدندي و برفتندي و فرش افكندندي و شيخ آنجا بنشستندي و جوانان بيستادندي و موضع با نزهت و گشاده و خوش بودي» (30)
در حكايتي ديگر، فردي داستان خود را كه في مابين او و شيخ رفته است نقل كرده ميگويد: «من دوش، نيت روزه كرده و امروز به مسجد جامع ميشدم چون به سرچهارسوي كرمانيان رسيدم (بر دوكان كاكپزي) كاكي پاكيزه ديدم نهاده آرزو كردم» (31)
«از يكي از اصحاب شيخ، نقل شده است كه: در بازار نيشابور ميشدند، بر دكاني شلغم جوشيده بود. نهاده و درويشي را نظر بر آن افتاده بود، مگر دلش بدان ميلي كرد، شيخ ما بدانست همانجا كي بود عنان بازكشيد و حسن را گفت برو به دكان شلغمفروش، چندانك شلغم دارد بستان و بيار و همخ آنجا مسجدي بود شيخ در مسجد شد با استاد امام و جمعي متصوفه، حسن به دكان مرد رفت و شلغم بياورد» (33)
راجع به بناهاي عمومي شهر، براي مثال اينگونه آمده است: «خواجه امام ابوعلي فارمدي -قدس ا... روحه العزيز- گفت: كي من در ابتداي جواني به نشابور بودم به طالب علي در مدرسه ي سراجان» (34). يكي از اصحاب شيخ، در رنجي كه بر او رفته است ميگويد: دوش، در وردي كي مرا بود كسلي ميرفت و از آن جهت مشوش بودم. مشايخ روم و ورد بگذارم. چون به مسجد جامع رسيدم و به حوض فروشدم سجاده بر طاق نهادم با جامها و بر سر آب ميريختم» (35)
در ضمن حكاياتي معلوم ميگردد كه در آن زمان در نيشابور، مسيحيان و يهوديها نيز زندگي ميكردهاند: «چون به كليسا رسيد ترساسان، جمع بودند و به كار خود مشغول، چون شيخ را بديدند همه گرد وي درآمدند و در وي نظاره ميكردند تا به چه كار آمده است» (36). همچنين در حكايت ديگري آمده است: «آوردهاند كه روزي شيخ –قدس ا... روحه العزيز- در نشابور برنشسته ميرفت به در كليسايي رسيد، اتفاق را روز يكشنبه بود و ترسايان جمله در كليسا جمع بودند» (37)
راجع به حضور يهوديان و وجود كنيسه در شهر آن دوره در حكايتي اينگونه آمده است: «هم در آن عهد كي شيخ به نشابور بود روزي شنبه بود، جمع صوفيان در راهي ميرفتند. جهودي در راه ميآمد طيلسان برافكنده و جامههاي خوب پوشيده و به كنشت ميشد از دور شيخ را ميبديد كه با جمع ميآمد» (38)
در ضمن حكاياتي راجع به محلات شهر چنين آمده: «بوعثمان حيري از مشايخ نيشابور بوده است و نشست او در محلهي ملقاباد بوده است. شيخ را در خانقاه خويش در ملقاباد (ملقاباذ) مجلس نهاد و ازو درخواست كي او را در هفته يك نوبت مجلس گويد، شيخ اجابت فرمود» (39)
همچنين آمده است: «پدرم نوالدين منور گفت –رحمة الله عليه- كي شيخ بوسعيد در نشابور به جايي ميرفت، به سر كوي حرب رسيد دكانهاي آراسته و پُرميوه پاكيزه ديد و از همه بازار نشابور آن موضع آراسته تري بود. چون شيخ آنجا رسيد پرسيد كي چه گويند؟ گفتند سر كوي حرب. شيخ ما گفت: كسي را كه سر كوي حرب چنين بود سر كوي صلحش چگونه تواند بود؟»(40)
در حكايت ديگري وضعيت كالبدي بازار شهر، اينگونه توصيف شده است: «يك روز شيخ حسن را آواز داد و گفت با حسن كواره بايد گرفت و به سر چهار سوي كرمانيان بايد شد چون حسن آن كواره بر پشت گرفت و برين صفت از سر چهارسوي كرمانيان به خانقاه شيخ آورد به كوي عدني كويان، و اين يك نيمه راست بازار شهر نشابور بود، و پيش شيخ بيستاد شيخ بفرمود كي اين را همچنان به دروازهي حيره بايد بردن و پاكيزه بشست و باز آوردن و آن نيمه چپ بازار شهر بود». «حسن همچنان به دروازه حيره شد و آن آلتها پاك كرد و بازآمد و چون به خانقاه رسيد ... به او گفت: به سر چهارسوي كرمانيان بايد شد و از آنجا تا به دروزاهي حيره بايد شد و از سر بازار تا آخر بازار كي آمده بود از يك يك دكان پرسيد» (41)
تصوير نيشابور در كتاب «تاريخ نيشابور» الحاكم:
«و تمامي محلات چل و هفت (چهل و هفت) بود و يك محله متوسطه را كه نه بزرگ و نه خُرد، محلهي جولاهكان گفتندي سيصد كوجه (كوچه) زيادت داشت: محلهي حيره، محلهي جامعه، فايده بود. اشرف محلات، مقام اوليا و بازار حيره عظيم، اعظم اسواق شهر بود و اول بازار از سر حيره بود و مقطع او قربي روضه سلطان حسين و يك فرسخ هست تقريبا و تمام پوشيده». همچنين در مورد ارتباط بعضي محلات به يكديگر آمده است: «محلهي مولقاباد بيوسته (پيوسته) اعلاء حيره است» (42)
راجع به محلهي شادياخ و محلات مرتبط با آن اينگونه آمده است: «محلهي باب ابي الاسود، محلهي قباب و محلهي خواست، متصل شادياخ است». همچنين آمده است: «محلهي شايدياخ، مكان عبدالله طاهر بود و يعقوب ليث خراب كرد و بسياتين ساخت و بعد از آن شهر شد» (43). «محلهي خركلاباد متصل به زمجار بود و علماء صحابه و تابعين آنجا بودندي ... محلهي سرواقه، طرف مغرب محلهي كرمانيان بوده ...، محلهي باغك متصل بود به محلعهي قز عبدالله عامر كه فتح كرد آنجا نزول كرد و مسجد او، آنجاست» (44)
مجموع اطلاعات كسب شده راجع به شكل شهر و همچنين تصاوير به دست آمده از متون تاريخي و ادبي همدورهي شهركهن كه با شرايط و آثار باقيمانده در محدودهي تقريبي شهر غازانخاني تطبيق داده شده، در نقشهي اوليه در تصوير شمارهي يك نشان داده شده است. از آثار موجود در خارج از شهر فعلي (نيشابور شاهرخي) ميتوان از مقبرهي شيخ عطار، امامزاده محروق و مقبرهي خيام نام برد. همچنين باقيماندهي ارگ شادياخ، تپهي آلب ارسلان و ويرانههاي بخشي از بازار شهر به تشخيص تركيب كلي آن كمك ميكنند. مقياس نقشهي به دست آمده تقريبي است و با كمك عكس هوايي منطقه، با آثار و عوارض زمين تطبيق داده شده است.
نقد و تحلیل مقایسهای تصاویر شهر کهن نیشابور:
از جمله تصاویر کار شدهی قبلی، نقشهی ترسیم شده توسط ریچارد بولیت است که به همراه مقالهای تحقیقی در مجلهی ایرانیکا در سال 1976 میلادی به چاپ رسیده است (2 (Bulliet, 1976تصویر دوم، نقاشی یا طراحی سه بعدی است که توسط منصور اسلامی بر اساس تحقیقی قدیمی ترسیم شده و در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشود. آخرین و سومین تصویر، طرحی است که به ضمیمهی مقالهی آقای جنیدی (1366) توسط فایق ترحیدی، ترسیم و در جلد دوم کتاب شهرهای ایران (45) به چاپ رسیده است
عناصر اصلی قابل بررسی و تحلیل در نقشههای ترسیم شده از شهر قدیم، که در تحلیل و ترسیم استخوانبندی شهر تاریخی موثر میباشند، عبارتند از:
• بازار اصلی شهر کهن
• کهندژ و شارستان
• ارگ شادیاخ
• دروازهها و محلههای مسکونی شهر
●الف. بازار اصلی شهر کهن:
بازار اصلی، به ترتیب از شرق به غرب، شامل فضاهای مهم زیر میباشد:
دروازهی جنگ، میدان جنگ، چهارسوی کرمانیان، مسجد آدینه (مصلی)، خانقاه شیخ اوبسعید ابی الخیر (کوی عدنی کویان)، بازار حیره، چهارسوی بزرگ، محله ی حیره، دروازه ی حیره، سرپل، گورستان معمر، چهارسوی کوچک، معسگر (لشگرگاه)، سرای امیر (دارالعماره)، میدان حسین، زندان و دروازهی قباب (گنبدان). در نقشهی ترسیمی بولیت، محل دارالعماره و میدان حسین در نزدیکی تپه ی مدرسه، و تپه ی تاکستان در کنار آرامگاه خیام در نظر گرفته شده که هر دو مورد، صحیح به نظر نمیرسد.
●ب. کهندژ و شارستان:
در تصویر ترسیمی اسلامی (که در پوشش جلد کتاب معماری ایران یوسف کیائی نیز به چاپ رسیده است) و تصویر مقاله ی جنیدی، کهندژ را مساجدی چون مسجد عتیق یا کنه (مسجد عامر) با تک-مناره، و مسجد حوض مشخص میسازد. در متون تاریخی، این گونه آمده است که مسجد اولی در آغاز آتشکدهای معروف بوده و بعد از تبدیل شدن به مسجد، در سالهای بعد، تک-منارهای به آن افزوده شده است.
مجموعه-اطلاعات دو نقشهی فوق، ترکیب بناهای عمومی و محلات شارستان شهر کهن را مشخص میسازد. در دوازهی شرقی شارستان، «کهندژ»، دروازهی غربی، «معقل»، و دروازهی جنوبی، «پل تکین» نام داشته است که در نقشه ی ترسیمی جدید، اصلاحات لازم انجام شده است.
●ج. ارگ شادیاخ:
●د. دروازهها و محلههای مسکونی:
سه تصویر از تصاویر و نقشههای ترسیم شده، باب ابی الاسود را در شمال شهر آوردهاند و تنها تصویر ترسیمی اسلامی، این دروازه را معرفی نکرده است. باب یا دروازهی ابی الاسود، در نقشهی اولیهی پیشنهادی این گروه، دروازهی ورودی به بازار کوچک میباشد؛ در تصویر مقالهی جنیدی، دوازهی مذکور، به بازار باز نمیشود. در نقشهی بولیت، این دورازه حدوداً بین بازار بزرگ و کوچک، پیشنهاد شده است.
در نقشهی اولیه ی پیشنهادی این گروه، راس القنطره –دروازهی بزرگ شهر- در ناحیهی شمالی است. این در حالی است که در تصویر مقالهی جنیدی، راس القنطره به نام دروازهی پل یا پول در انتهای دروازههای بازار شرقی-غربی از ناحیهی غربی نامگذاری شده است. به این ترتیب، در نقشهی اولیهی این گروه، تنها راه دسترسی به دروازهی کهندژ از میانهی شارستان است و کهندژ در ناحیهی شمالی، دورازهای ندارد. این مورد در ترسیم نقشهی نهایی، اصلاح شده است.
حدود شهر قدیم، در نقشهی بولیت، از سمت شرق، بیرون آرامگاه فضل؛ از شمال، تا بالای جادهی آسفالتهی فعلی تهران-مشهد؛ از سمت غرب، تا بیرون شادیاخ و از جنوب، تا بیرون شادیاخ و مقبرهی عطار میباشد. در حالی که حدود شهر در تصویر مقالهی جنیدی با هیچ کدام از نقشهها مطابقت نمیکند. تصویر ترسیم شده توسط اسلامی با نقشهی ترسیم شدهی بولیت مطابقت بیشتری دارد. در نقشهی اولیه، این گروه حد شرقی شهر، از تپهی آلب ارسلان پیشتر نرفته است. دلیل آن، این بوده است که بر اساس قراین موجود، کهندژ و شارستان در ناحیهی شرقی، نقطهی تولد شهر بوده و از آن تاریخ به بعد، شهر به سمت غرب گسترش یافته است.
به طور کلی در نقشهی اولیهی پیشنهادی این گروه و تصویر مقالهی جنیدی در معرفی محلات و فضاهای شهر تاریخی به جزئیات بیشتری اشاره شده است، در حالی که در دو نقشه و تصویر دیگر، بیشتر به بازار و ملحقات آن و فضاهای عمومی شهر توجه شده است. یکی از اشکالات تصویر ترسیم شده توسط اسلامی، اغراق در نشان دادن فضاهای عمومی و استخوانبندی اصلی شهر است، به گونهای که از محلات شهر و فضاهای مسکونی، اثر زیادی دیده نمیشود. همچنین نقشهی بولیت تنها به برخی از محلات شهر اشاره کرده و در سایر موارد که آثار کالبدی مشهود در محوطهی شهر تاریخی وجود ندارد، سکوت کرده است.
نتیجه گیری: تصویر شهر کهن
برخی از مطالب به دست آمده که در مطالعهی مقایسهای، مطرح شده و نتیجهی آن که به صورت نقشهای بازسازی شده، ترسیم شده است، میتواند دانش پایهای برای باستانشناسان در جهت تعیین مکانهای مناسب در محوطهی شهر کهن نیشابور برای گمانهزنیهای جدید و کشف آثار شهر کهن باشد. در مقابل، مطالعات باستانشناسی نیز میتوانند به تصحیح و بازسازی مجدد نقشهی فغوق کمک شایانی بنمایند (46). به خصوص با به دست آوردن اطلاعات بیشتر در زمینهی فرم کالبدی شهر کهن، میتوان تصاویر سه بعدی مناسبتری از شهر ترسیم نمود. این تصاویر سهبعدی هم به طریق دستی و هم از طریق ساختن مدلهای کامپیوتری، قابل تهیه میباشند.
در نقشهی نهایی ارایه شده در این فصل ، حصار شهر کهن، به دلیل ابهاماتی که دارد ترسیم نشده است، ولی حدود محلات شهر و رابطهی بین آنها، و همچنین مکان دروازههای شهر و مکانهای مهم آن، از جمله بازار اصلی و چهارسوهای بازار، با عوارض موجود زمین و عکس هوایی تطبیق داده شدهاند. بنابراین، نقشهی ترسیم شده از جهت مقیاس و تناسبات با وضعیت موجود محوطهی شهر کهن و ارتباط آن با شهر جدید قابل تطبیق است.
نتایج این تحقیق و تصویر ترسیم شده میتواند مبنایی برای تعیین محدودهی شهر کهن، ارتباط درست شهر کهن با وضعیت شهر جدید، و ایجاد مجموعهی ارتباطی برنامهریزیشدهای برای این دو بخش باشد. ایجاد چنین ارتباطی، ضمن تقویت بنیانهای فرهنگی شهر فعلی و پاسخگویی به نیازهای مردم نیشابور، میتواند مبنای تهیهی طرح جامع گردشگری به منظور جذب گردشگران داخلی و خارجی، به شهر نیشابور باشد.
پي نوشت ها :
1- این تحقیق، اولین بار در سال 1364 در درس سیر تحول شهر، به راهنمایی دکتر سید محسن حبیبی، در گروه معماری دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران انجام پذیرفته است. تصویر ترسیم شده در تحقیق فوق برای اولین بار در کتاب از شار تا شهر، تالیف دکتر سیدمحسن حبیبی (1375، ص 85)، به چاپ رسیده است.
2-عینیفر و خوشنویس، 1378
3- برای مشاهدهی نقشهی ترجمه شده مراجعه شود به (ریاضی کشه، 1369، ص 25).
4-1236، ص 184
5-1329، ص 118
6-جنیدی، 1366؛ اعتضادی، 1372
7-مستوفی، 1326، ص 183
8-الحاکم، 1329، ص199
9-اعتمادالسلطنه، 1262، ص 119
10-الحاكم، 1339، صص 2-141
11-متوفي در 290 هجري
12-ابن اثير، بيتا، ص 60
13-الحاكم، 1329، صص 138-148
14-الحاكم، 1239
15-1336، ص 182
16-استخري، 1364، صص 203-205
17-ابن حوقل، 1245، ص 1013
18-ابن حوقل، 1345، ص 167؛ مقدسي، 1361، ص 314
19-مقدسي، 1361، ص315
20-1364، ص 203
21-نصرخسور قبادياني، 1262، ص2
22-ابن اثير، بيتا، ج 8، ص 172
23-ابن اثير، بيتا، ج8، ص 172
24-راوندي، 1364، صص 180 و 182
25-بيتا، ج 9، ص 40
26-1333، ج3، ص 41
27-اعتمادالسلطنه، 1362، ج3
28-ص 69
29-ص72
30-ص88
31-ص80
32-ص 89
34-ص 128
35-ص 87
36-ص 102
37-ص 226
38-ص 141
39-ص 114
40-ص234
41-ص211
42-ص 132
43-ص 123
44-ص 124
45-کیانی، 1366، ج2، ص 381
46- کاوشهای سالهای اخیر در شرق تپهی شادیاخ، وجود محلههای ذکر شده را تایید میکند ولی هنوز این کاوشها برای ترسیم حصار شهر کافی نمیباشد.
منابع:
- ابن اثیر، بیتا، الکامل، ترجمه عباس خلیلی، تصحیح مهیار خلیلی، تهران، موسسه علمی.
- ابن حوقل، 1345، صوره الارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
- ابوالخیر، شیخ ابوسعید، 1361، اسرار التوحید، به اهتمام ذبیح الله صفا، چاپ پنجم، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- الحاکم نیشابوری، 1339، تاریخ نیشابور، به کوشش بهمن کریمی، تهران، کتابخانهی ابن سینا.
- استخری، ابواسحق ابراهیم، 1364، المسالک و الممالک، به کوشش پرتو نوری و محمد علی سپانلو.
- اعتضادی، لادن، 1374، نیشابور (ابرشهر)، مجموعه مقالات اولین کنگرهی تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم، سازمان میراث فرهنگی کشور.
- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، 1293 هـ.ق.، مرات البلدان، چاپ تهران.
- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، 1363، مطلع الشمس، جلد 1-3، تهران، پیشگام.
- بارتولد. و، 1358، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران، انتشارات توس.
- بلاذری، احمدبن یحیی، 1346، فتوح البدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
- بنکدار، محمد، 1369، کتابشناسی نیشابور، مشهد، دانشگاه فردوسی، کتابخانهی مرکزی و مرکز اسناد.
- ثعالبی نیشابوری، عبدالملک، 1368، تاریخ ثعالبی، ترجمه محمد فضائلی، تهران، نشر نقره.
- جنیدی، فریدون، «نیشابور» در کتاب شهرهای ایران یوسف کیائی، ج 2، صص 263-264.
- جنیدی، فریدون، 1366، زندگی و مهاجرت نژاد آریا، چاپ اول، نیشابور، بنیاد نیشابورشناسی.
- حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله، 1339، جغرافیای حافظ ابرو، قسمت ربع خراسان، هرات، بنیاد فرهنگ ایران.
- حموی، یاقوت، 1323، معجم البلدان، قاهره.
- خواندمیر، خواجه غیاث الدین، 1323، حبیب السیر، تهران، کتابفروشی خیام،.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1370، چاپ دوم، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
- راوندی، محمد ابن علی بن سلیمان، 1364، راحة الصدور و آیة الشرور در تاریخ آل سلجوق، تصحیح محمد اقبال، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- ریاضی کشه، محمدرضا، 1369، نیشابور از دیدگاه باستانشناسی، مجلهی باستانشناسی و تاریخ، سال ششم، شماره اول و دوم، صص 20-30.
- زرین کوب، عبدالحسین، 1357، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر.
- زرین کوب، عبدالحسین، 1364، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، تهران، امیرکبیر.
- عرفان منش، جلیل، 1374، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا (ع) از مدینه تا مرو، مشهد، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- عطاردی، عزیز الله، 1368، اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع)، تهران، کتابخانه صدر.
- عینی فر، علیرضا و خوشنویسف احمد، 1378، بازآفرینی تصوری شهر از متون تارخی، در مجموعه مقالات دومین کنگرهی تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم، ج2، صص 425-460.
- کیائی، محمدیوسف (گردآورنده)، 1365، شهرهای ایران، ج1، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.
- کیائی، محمدیوسف(گردآورنده)، 1357، شهرهای ایران، ج2، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.
- گرایلی، فریدون، 1357، نیشابور شهر فیروزه، چاپ اول، مشهد، انتشارات توس.
- گردیزی، ابوسعید، 1363ف تاریخ گردیزی، به تصحیح و تحشیه عبدالعلی حبیبی، تهران، دنیای کتاب.
- لسترنج، گای، 1347، جغرافیای تاریخ سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مستوفی، حمدالله، 1336، نزهت القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی.
- مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، 1361، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، مولفان و مترجمان.
- ملویل، چارلز، 1361، زلزلهها در تاریخ نیشابور، ترجمه ترکاندخت ثقة الاسلام و باقر شیرازی، مجله اثر، شماره 4-7، صص49-68.
- ناصرخسرو قبادیانی، 1362، سفرنامه ناصرخسور، به اهتمام محمد دبیر سیاقی، چاپ دوم، تهران، نشر زوار.
- حموی، یاقوت، 1968، معجم البلدان، بیروت، دار بیروت.
- یعقوبی، احمد، 1342، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
فهرست منابع و کتابشناسی غیرفارسی:
- Bulliet, Richard, 1976, Medieval Nishapur: A Topographic Reconstruction, Studia Iranica, Tone 5, pp. 68-89.
- 1972, The Paticians of Nishapur: A Study in Medieval Islamic Social History, Cambridge, Mass.
- 1966, The Topography and Topographic History of Nishapur, PhD diss, Harvard University.
- Melville, R.W, 1980, Earthquakes in the History of Nishapur, Iran, 18, pp. 99-104.
- Wilkinson, Charles K, 1959, The Kilns of Nishapur, Bull. of the Metropolitan Museum of Art, 17, pp235-240.
- 1950, Life in Early Nishapur. Bull. of the Metropolitan Museum of Art, n.s. 9, pp. 60-72.
منبع:عینی فر، علیرضا؛ میرزا کوچک خوشنویس، احمد، «بازآفرینی تصوری شهر از متون تاریخی: نیشابور غازانخانی»، فصلنامه هنرهای زیبا (دانشگاه تهران)، ش 11، تابستان 1381، ص 77 – 88.
ارسال توسط كاربر محترم :movood424