کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

" کلايد تومبا" در سال 1906 ميلادي در " ايلي نوي"، در نزديکي شهر " استريتور " به دنيا آمد. در خانواده وي شش بچه بودند که وي بزرگ ترين آنها بود.هنگامي که دوازده ساله بود، به نجوم علاقه پيدا کرد.عموي او، "لي" يک منجم آماتور بود که اوقات بيکاريش را به مطالعه ستارگان مي گذراند. وي توسط يک لوله، يک عدسي ارزان قيمت و ذره بيني کهنه، تلسکوپي ساخته بود.
چهارشنبه، 4 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد
کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد


 

نويسنده: دکتر توفيق حيدرزاده




 
" کلايد تومبا" در سال 1906 ميلادي در " ايلي نوي"، در نزديکي شهر " استريتور " به دنيا آمد. در خانواده وي شش بچه بودند که وي بزرگ ترين آنها بود.هنگامي که دوازده ساله بود، به نجوم علاقه پيدا کرد.عموي او، "لي" يک منجم آماتور بود که اوقات بيکاريش را به مطالعه ستارگان مي گذراند. وي توسط يک لوله، يک عدسي ارزان قيمت و ذره بيني کهنه، تلسکوپي ساخته بود.
در يکي از شب هاي مهتابي سال 1918، عمو لي، برادرزاده اش کلايد را دعوت کرد تا با هم به مشاهده آسمان بپردازند.کلايد دستگاه را به سمت ماه نشانه رفت و ذره بيني چشمي را ميزان کرد؛ ناگهان ماه را به گونه اي ديد که تا آن موقع نديده بود.بسيار زيباتر و پرشکوه تر از گذشته.اين حادثه، براي او سرنوشت ساز شد؛ زيرا در همان هنگام بود که تصميم گرفت در آينده به اخترشناسي رو آورد.
کلايد کتاب هاي نجوم عمويش را بارها و بارها خواند.وي بارها کيلومترها مسافت را پيمود تا براي خواندن کتاب هاي تازه به کتابخانه شهر "استرتيور" برود. دانسته هاي وي هرچقدر که راجع به نجوم بيشتر مي شد، بيشتر علاقه پيدا مي کرد که منجم بشود و بيشترتشنه ستاره شناسي مي شد.
هر شب که هوا ابري نبود، کلايد با تلسکوپ عمويش به مطالعه ماه، ستارگان و سيارات مي پرداخت. حتي بعد از کارهاي مدرسه و کارهاي سخت مزرعه بدون اين که اثري از خستگي در وي ديده شود، ساعت هاي متمادي به مشاهده آسمان مي پرداخت.
تومبا از همان اوايلي که شروع به اکتشاف آسمان ها کرد، نقشه سيارات را در يادداشت هاي شخصي خود مي کشيد، اوايل، وي فقط به نوشتن يادداشت و نتيجه مشاهدات اکتفا مي کرد؛ ولي بعداً حرکات و تغييرات منظم ماه هاي مشتري را هم در نقشه هاي آسماني خود يادداشت مي کرد.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

تلسکوپ جديد
 

در اوايل سال هاي 1919، عموي کلايد به او اطلاع داد که تصميم گرفته يک تلسکوپ جديد عالي بخرد تا بتواند سيارات دور دست را به راحتي و واضح ببينند.
تلسکوپ به زودي به دست آنها رسيد و کلايد منتظر لحظه مناسبي بود تا آن را به کار برد.اولين شبي که هوا صاف شد، کلايد تلسکوپ را به سوي مريخ برگرداند.در تلسکوپ سياره اي قرمز رنگ مشاهده کرد.
اين اولين باري بود که کلايد مريخ را مي ديد.اگرچه بعد از لحظاتي ابرها در آسمان پيدا شدند و نگذاشتند وي تصوير واضحي از مريخ داشته باشد، ولي وي تا صبح بيدار ماند و سعي کرد بار ديگر مريخ را در آسمان بيابد.
صبح روز بعد کلايد به عمويش گفت:"من ديشب روي مريخ کار کردم و اطلاعات به دست آمده را به يادداشت هايم اضافه کردم، عمو لي که از علاقه وي به نجوم لذت مي برد، از وجود يادداشت هاي او خبري نداشت؛ بنابراين از وي راجع به يادداشت هايش توضيح بيشتري خواست.کلايد در جواب گفت:" من از مشاهداتي که روي سيارات داشته ام، فهرست مفصلي تهيه کرده و يادداشت هاي مشروحي نيز براي هرکدام نوشته ام."يادداشت ها موجب تعجب عمو لي شد و باعث شد تا او را بيش از پيش تشويق کند.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

در سال 1922، پدر کلايد و خانواده اش به سوي مزرعه اي در نزديکي شهر "بوردت" در ايالت " کانزاس" نقل مکان کردند.
اين مزرعه از مزرعه قبلي آنها بهتر بود؛ ولي باعث مي شد که کارهاي بيشتري روي دوش کلايد بيفتد و او بيشتر مشغول کار روزمره شود.
کلايد در بوردت به دبيرستان رفت؛ جايي که وي را " کلايد دنباله دار" صدا مي زدند.
همکلاسي هايش در گزارش آخر سال از وي تعريف کردند و در جمله اي پيشگويي کردند که :" وي يک جهان جديد را کشف خواهد کرد".
بعد از فارغ التحصيل شدن از دبيرستان، کلايد با کمال تأسف مشاهده کرد که ديگر نمي تواند تحصيل را ادامه داده و به دانشگاه برود.پدر وي به او گفت که اين که نمي تواند بيشتر از اين بگذارد او تحصيل کند، متأسف است و احتياج خانواده به کلايد براي کار در مزرعه و کمک در کارهاي ديگر را به او گوشزد کرد.
کلايد از اين که نمي توانست براي تحصيل در رشته اخترشناسي به دانشگاه برود، بسيار ناراحت بود؛ اما به زودي دريافت که مي تواند شخصاً به مطالعه، تحقيق و مشاهده ادامه بدهد و به چنين کاري نيز دست زد.
يک سال بعد کلايد مقاله اي خواند که در آن چگونگي ساخت يک تلسکوپ هشت اينچي انعکاسي شرح داده شده بود.وي تصميم گرفت که چنين تلسکوپي بسازد؛ ولي پول لازم براي خريد اجزاي مختلف آن را نداشت.براي به دست آوردن پول مجبور شد که براي همسايگانش هم ذرت درو کند.با اندک پولي که از اين راه به دست آورد، دو قطعه شيشه لازم براي آينه ها را خريد.
کلايد از چهار قطعه چوب، جعبه تلسکوپي درست کرد؛ سپس تخته ها را رنگ زد و با ميخ آنها را به هم وصل کرد.سپس در قطعه آينه را درون آنها قرار داد و تلسکوپ انعکاسي ساخت؛ اما بعد از مدتي تلسکوپ خراب شد.چوب ها در اثر آب و هواي نمور آن ناحيه، خراب شده بود و آينه ها تصوير ضعيفي را منعکس مي کردند.به علاوه، تنظيم کردن تلسکوپ پوسيده، خطرناک بود و هر لحظه امکان شکستن آن وجود داشت.
روزي پدر کلايد از وي پرسيد که تلسکوپش چگونه کار مي کند؛ وي در جواب، پوسيدگي تخته ها را عنوان کرد و گفت که تلسکوپش نور را به خوبي منعکس نمي کند و از ادامه مطالعاتش در نجوم اظهار نااميدي و پشيماني کرد.
پدر از اين مسئله ناراحت شد و اين ضرب المثل را براي او بازگو کرد که :" کار نشد نداره! گر صبر کني ز غوره حلوا سازي!" از آن به بعد، پدرش هميشه او را در کار تشويق مي کرد و اين نصيحت پدر هميشه در گوش وي ماند.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

گرچه ساخت تلسکوپ براي کلايد يک شکست محسوب شد؛ ولي وي تصميم گرفت هر طور شده، روزي يک تلسکوپ قوي بسازد.ماه هاي متوالي گذشتند و کارهاي مزرعه به قدري کلايد را مشغول کرده بود که نمي توانست يک تلسکوپ جديد بسازد.
در آوريل 1926 کتابي با عنوان " چگونه يک تلسکوپ آماتوري بسازيم"، به دست کلايد رسيد. وي هر روز بعد از فراغت از کار مزرعه، کار ساخت تلسکوپش را پيگيري مي کرد و با تجربياتي که به دست آورده بود، به راحتي مي توانست آينه هاي لازم را تراش و صيقل دهد.
کلايد همچنين به تجربه دريافته بود که هر تغييري در درجه حرارت، مي تواند شيشه هاي مورد استفاده براي آينه ها را خراب کند. بنابراين تصميم گرفت يک رصدخانه ساده بسازد.براي اين منظور حفره اي ايجاد کرد و سقف و ديوارها و کف آن را سيمان کرد. سپس شيشه هاي جديدي سفارش داد و شروع به ساخت آينه و تلسکوپ ثابت کرد.
کار وي با سرعت پيش مي رفت. او توانست تا رسيدن به مريخ به مکاني مناسب که خوب قابل مشاهده باشد، کار ساخت تلسکوپ را تمام کند.عجله کلايد در ساخت تلسکوپ باعث شد يکي از آينه هاي انعکاسي، خيلي صيقلي شده و نازک شود و نتواند کارش را به نحو احسن انجام دهد.از طرف ديگر او براي سفارش دادن شيشه اي ديگر، به اندازه کافي پول نداشت.
کلايد باز هم نااميد نشد و نامه اي براي عمويش نوشت و از او خواست تا برايش يک کيت تلسکوپ جديد، مشابه آنچه که قبلاً با هم ساخته بودند، بفرستد تا با ساختن تلسکوپ، پول لازم را براي خريد شيشه به دست آورد.
عمويش از اين پيشنهاد استقبال کرد و کيت را برايش فرستاد.کار تلسکوپ با سرعتي شگفت آور به پايان رسيد.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

کلايد تومبا بعد از آزمايش، آن را نزد عمويش به ايلي نوي فرستاد. ساخت اين تلسکوپ يک موفقيت براي او محسوب مي شد.اين تلسکوپ هفت اينچي، انعکاسي بود و در ماه مي 1927 کار ساخت آن به پايان رسيد.
کلايد با پولي که از طرف عمو لي بابت دستمزد ساخت تلسکوپ برايش رسيده بود، شيشه هاي جديد سفارش داد و سپس به رصدخانه خود برگشت تا کار تلسکوپ انعکاسي نه اينچي خود را تکميل کند و آينه ها را بتراشد و صيقل دهد.تکميل تلسکوپ نه اينچي موفقيت ديگري براي وي محسوب مي شد.

ترعه هاي مريخ
 

کلايد تقريباً هر شبي که هوا صاف بود، ساعت هاي متوالي پشت تلسکوپ مي نشست و به مشاهده مي پرداخت.
اغلب نيز از چيزي که مشاهده مي کرد، تصوير مي کشيد و يادداشت بر مي داشت.کار مطالعه وي هميشه تا سحر طول مي کشيد.
در يکي از شب هاي نوامبر 1928، سحرگاهان بود که کلايد مريخ را مشاهده مي کرد.هوا صاف وضعيت مريخ بسيار خوب بود.براي لحظاتي خطوط شکسته اي روي تصوير ظاهر شد.کلايد نمي توانست آنچه را که مي بيند، باور کند.وي مي ديد که ترعه هايي روي کره مريخ وجود دارد. البته او مدت زماني کوتاهي موفق به مشاهده آنها شد؛ زيرا بلافاصله از نظر محو شدند.
براي هفته ها، کلايد مشغول تماشاي مريخ شد و توانست ترعه ها را دوباره مشاهده کند.او از ترعه ها تصويرهاي متفاوتي رسم کرد.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

ديدن اين ترعه ها براي او خيلي تعجب داشت و او را به شک انداخت که شايد اين ترعه ها واقعي نباشند.آيا چيزي که او رسم کرده، واقعاً حقيقت دارد؟ براي جواب به اين سؤال ها، تنها يک راه وجود داشت.کلايد مي دانست که منجماني در " رصدخانه لاول" در " فلاگ ستاف" ايالت آريزونا هستند که در رصد سيارات به خصوص مريخ، بسيار خبره اند.
وي نامه اي به آنها نوشت و طرز ساخت و نحوه کار تلسکوپش را توضيح داد و عملکرد خوب دستگاهش در مطالعات سيارات منظومه شمسي را براي آنها تشريح کرد.وي همچنين نوشته ها و تصاويرش را از مريخ و مشتري براي آنها فرستاد و خواهش کرد که منجمان نظرشان را درباره مشاهدات او بيان کنند.
در دسامبر 1928 کلايد نامه اي از "دکتر اسليفر" رئيس منجمان رصدخانه لاول، دريافت کرد. دکتر اسليفر گفته بود که تصاوير او به طرز حيرت آوري دقيق هستند. سپس چند سؤال از وي پرسيده بود:
1- آيا کلايد از لحاظ بدني در سلامت کامل است؟
2- آيا او مي تواند و مايل است ساعت هاي متمادي در گنبد ي سرد و غير قابل گرم شدن کار کند؟
3- آيا او مايل است که يکي از کارکنان رصدخانه لاول بشود؟
در پايان آمده بود که اگر جواب اين سؤال ها مثبت باشد، او به عنوان رصدگر و عکاس در رصدخانه لاول استخدام خواهد شد.
نامه دکتر اسليفر موهبتي براي تومبا شمرده مي شد.کلايد آن را بارها و بارها مطالعه کرد و از ته قلب پذيرفت؛ اما به والدينش چه بايد مي گفت؟ آيا آنها مايل بودند که وي کار و مزرعه را ترک کند؟
کلايد نامه را براي والدينش خواند و بي صبرانه منتظر جواب باقي ماند.اولين کسي که بعد از مدتي سکوت به حرف آمد، پدرش بود؛ وي گفت:" من فکر مي کنم که يک شانس استثنايي براي ادامه مطالعات نجومي تو پيدا شده است.اگر مي خواهي منجم شوي، هرچه زودتر آماده شو!"
کلايد در جواب گفت:"من اين شغل را بيش از هرچيزي در جهان دوست دارم."سپس مادر وي گفت:" اگر مي خواهي در اين راه بروي، بايد مقاوم و صبور باشيد؛ من و پدرت هم به تو افتخار مي کنيم".
پدر وي نيز بعد از اندکي تأمل گفت:" فرزندم، اميدوارم کوشش هايت هميشه قرين موفقيت باشد."بعد از اين گفت و گوها، کلايد پيشنهاد را پذيرفت و تصميم گرفت بعد از تعطيلات سال نو به فلاگ ستاف برود.
زمان خداحافظي از خانواده روز 14 ژانويه 1929 بود.زماني که در ايستگاه راه آهن، قطار نزديک مي شد، پدر تومبا به وي گفت:" کوچک ترين کارها را هر چقدر هم که کوچک باشد، به دقت انجام بده و اگر در کارت اشتباه کردي، نااميد مشو و دوباره تلاش کن".
ساعت 9/30 کلايد سوار ترن شد و راه غرب را در پيش گرفت. او سخت در فکر فرو رفته بود. آينده چه خواهد شد؟

کارآگاه فضايي
 

روز بعد، هنگامي که کلايد تومبا به فلاگ ستاف رسيد، بسيار مشتاق بود که کارش را از همان لحظه شروع کند.دکتر اسليفر در رصدخانه لاول، کلايد را به گرمي پذيرفت.کلايد در حالي که کمي دستپاچه به نظر مي رسيد، اظهار اميدواري کرد که بتواند وظيفه اش را به نحو احسن انجام دهد.او همچنين اضافه کرد که مطمئن نيست بتواند در شغلش موفق باشد.
دکتر اسليفر در حالي که لبخندي بر لب داشت، به او گفت که رصدخانه، سفارش ساخت تلسکوپي جديد داده است که مي تواند از اجرام آسماني عکس هم بگيرد و وي نيز آموزش کار با آن را خواهد ديد.کارمندان شاغل در رصدخانه به او ياد خواهند داد که چگونه عکس بگيرد و چطور فيلم ها را ظاهر کند.در پايان افزود که وظيفه او و تلسکوپ جديد تحقيق در مورد" سياره مجهول" خواهد بود.
دکتر اسليفر سپس سخنانش را معطوف به تئوري وجود سياره نهم منظومه شمسي و اثرات جاذبه اي آن بر نپتون و جايگاه احتمالي آن کرد.

کلايد تومبا (1) کشاورزي که ستاره شناس شد

او گفت:" سياره نهم بايستي نسبت به نپتون بسيار دورتر از خورشيد قرار گرفته باشد و اين به معناي آن است که تنها به صورت نقطه اي در ميان ميليون ها ستاره ديده مي شود.حرکات آن هم آنگونه که تصوير شده است، به طرز وحشتناکي کند است.ضمناً هيچ راهي هم نيست که بگويد آيا سياره مجهول واقعاً مي تواند ديده شود يا خير.در حقيقت شما بايد مانند کارآگاهي عمل کنيد که در انبار غله به دنبال سوزني مي گردد."
کلايد از اين سخنان غرق در مسرت و شادي شده بود.او، که يک منجم آماتور بود، اکنون به گروه محققاني پيوسته بود که روي طرحي به اين عظمت کار مي کردند و به دنبال سياره نهم منظومه شمسي بودند!
دکتر اسليفر که به طرز مرموزي افکار و احساسات او را مي خواند، گفت که از حالا تا هر وقت که بخواهد مي تواند راجع به سياره مجهول مطالعه کند و هر وقت که بيکار شد، مي تواند کارهاي منجمان ديگري را بررسي کند.در رصدخانه کلي کار است که بايد انجام پذيرد و اگر وي از کارهاي سخت و طاقت فرسا نترسد، شغل خوبي پيدا کرده است.
کلايد در جواب سخنان مسرت بخش دکتر اسليفر گفت که از کار سخت نمي هراسد و اصولاً براي کار سخت ساخته شده است.وي اين موضوع را در عمل هم نشان داد؛ از سپيده سحر تا پاسي از شب گذشته کار مي کرد و هر وقت که کارش را تمام مي کرد و يا سرش خلوت مي شد، به کتابخانه مي رفت و کتاب مي خواند.
در ماه مارس کار ساخت تلسکوپ به پايان رسيد و براي استفاده آماده شد.کلايد با پشتکاري که داشت، به زودي در کار گرفتن عکس از آسمان در شب، با تلسکوپ جديد مهارت پيدا کرد.

کار طاقت فرسا
 

در اوايل آوريل دکتر اسليفر پيش او آمد و گفت:" ما اکنون آماده ايم تا با شما کار جست و جو و کاوش سياره مجهول را شروع کنيم."
از آن به بعد هر شبي که هوا صاف بود، کلايد ساعت هاي متمادي را پشت تلسکوپ عکسبرداري مي گذراند و روز بعد از آن نيز فيلم ها را ظاهر مي کرد.هر فيلم، منظره اي قسمت به قسمت از بخشي از آسمان رفته بود که احتمال مي رفت سياره مجهول در آن پنهان شده باشد.در هر فيلم، به طور متوسط 160 هزار ستاره بودند که مي درخشيدند.از ميان آنها کلايد تنها به دنبال نقطه اي مي گشت که در ميان ستارگان حرکت کندي داشته باشد.
بهار و تابستان سال 1929 به سرعت مي گذشت.کلايد ميليون ها تصوير را از ستارگان، مورد مطالعه قرار داد؛ اما نتوانست سياره مجهول را پيدا کند.
بعضي از منجمان که در تابستان براي بازديد به رصدخانه لاول آمده بودند، به اين جست و جو پوزخند مي زدند.يکي از آنها گفت:" اين کار فقط وقت تلف کردن است."بعد از آن طوفاني از سخنان نااميدکننده بود که به سوي کلايد و همکارانش وزيدن گرفت:" نگاه کن چقدر کار انجام شده و بي ثمر بوده است"؛ " هيچ کس نخواهد توانست بعد از نپتون سياره ديگري را پيدا کند"؛ "اين کارها تماماً بي حاصل است، به دنبال کارهاي ديگر باشيد"،...
اما کلايد و همکارانش در رصدخانه لاول تسليم نشدند و کار تحقيق آنان تا زمستان هم طول کشيد.هر چقدر که مطالعه و بررسي کلايد به سوي راه شيري پيش مي رفت، مطالعه وي روي فيلم ها هم بيشتر و بيشتر طول مي کشيد.گاهي اوقات 400 هزار ستاره روي فيلمي نقش بسته بودند که بايد به دقت بررسي مي شدند.
در شب هاي 21، 23 و 29 ژانويه سال 1930، کلايد فيلم هايي از بخش شرقي"صورت فلکي جوزا" تهيه کرد.فيلمي که در 21 ژانويه به دست آمده بود، واضح نبود؛ بنابراين به درد مطالعه و بررسي نمي خورد.وي شروع به پژوهش روي دو فيلم ديگر کرد و آنها را زير ميکروسکوپ چشمک زن(وسيله اي که براي مقايسه کردن دو فيلم مختلف به کار مي رود)گذاشت.
کلايد تومبا لحظه اي بعد از مشاهده فيلم اول از عدسي چشمي، اهرمي را فشار داد که آينه کوچکي را تکان مي داد.اين عمل باعث شد که همان قسمت از برج جوزا در فيلم دوم روشن شود.در لحظاتي که دو لوحي را با هم مقايسه مي کرد، به نظرش رسيد که نقطه اي به جلو و عقب پرش کرده است.اين علامت، نشانه شيئي بود که در فاصله زماني بين اولين و دومين تصوير تغيير مکان داده بود.
در هجدهم فوريه کلايد باز هم شروع به مقايسه فيلم هاي جديد از همان بخش برج فلکي جوزا کرد. براي لحظه اي يک لکه درخشان به چشمش خورد که در زمينه تاريک تصوير، شروع به جهيدن به عقب و جلو کرده بود.
کلايد تغيير لکه درخشان را در لوحه ها اندازه گرفت.اندازه حرکت لکه نوراني خيلي کند بود. اين حرکت به قدري آهسته و بطئي بود که به حرکت شيئي که بايد پشت نپتون قرار داشته باشد و به دور خورشيد بچرخد، شباهت تام داشت.
پس بايد اين شيء، سياره مجهول باشد! قلب کلايد شروع به تپش کرد؛ همه چيز را دوباره بررسي کرد و از نتيجه مطمئن شد؛ آنگاه، در حالي که فرياد مي زد" سياره را يافتم!" به طرف دکتر اسليفر دويد، کلايد با صدايي بلند گفت:" دکتر اسليفر، بياييد نگاه کنيد؛ فکر مي کنم سياره را پيدا کردم!"
آري، "يافتم!" کلمه اي است که مشابه آن بارها در جهان علم شنيده شده است؛ اگرچه به زبان هاي مختلف، ولي محتواي همه آن ها" يافتن "بوده است.ارشميدس نيز در لحظه کشف قانونش گفت:" اورکا! اورکا!"يعني " يافتم! يافتم!".واژه " يافتم" امروزه نزد هر دانشمندي جايگاه ويژه اي دارد.
دکتر اسليفر بيش از يک ساعت فيلم ها را زير ميکروسکوپ چشمک زن مخصوص مشاهده کرد.سرانجام سکوت سنگين را شکست و گفت:" ممکن است آنچه مي بينم، سياره مجهول باشد.اما براي اطمينان بيشتر بايد حرکات سياره را براي چند هفته مطالعه
کنيم و ببينيم آيا مسير ثابتي را پيش مي گيرد يا خير."
عصر روز بعد کلايد از همان قسمت برج جوزا فيلم ديگري تهيه کرد.فيلم را ظاهر کرد و درون دستگاه خشک کن قرار داد تا براي مطالعه فردا و تطابق با لوح هاي ديگر آماده باشد.
صبح، هنگامي که کلايد تومبا وارد رصدخانه لاول شد، دکتر اسليفر را ديد که قبل از او آمده و مشغول بررسي فيلم زير ميکروسکوپ مخصوص است.وقتي دکتر متوجه حضور کلايد شد، گفت:"سياره در جايي است که دقيقاً بايد باشد."
در چند هفته بعد، منجمان تمام رصدخانه هاي سراسر گيتي، براي مشاهده فلک جوزا، تلسکوپ هايشان را ميزان کردند و رد پاي سياره مجهول را دنبال کردند.همه آنها بعد از چند بار مشاهده دريافتند که لکه نوراني، مسير ثابتي دارد و مانند سياره اي به دور خورشيد مي چرخد.
اکنون زمان آن فرا رسيده بود که خبر مهم کشف سياره نهم منظومه شمسي، به اطلاع جهانيان برسد. در 13 مارس 1930 رصدخانه لاول اعلام کرد که به کشف سياره مجهول نائل شده است.
سيل نامه ها و تلگرام هاي تبريک منجمان که از سراسر جهان با تلسکوپ هايشان برج جوزا و سياره جديد را ديده بودند، به سوي رصدخانه لاول سرازير شد.
خبر کشف سياره جديد در جرايد و رسانه هاي گروهي بازتاب وسيعي داشت.بسياري عقيده داشتند که نام لاول را براي سياره جديد بايد انتخاب کرد و هر کسي اسمي پيشنهاد مي کرد .رصدخانه لاول سرانجام نام " پلوتو" را براي اين سياره انتخاب کرد.
کشف پلوتو شهرت و افتخار زيادي را نصيب رصدخانه لاول و کلايد تومبا کرد.در ژانويه 1931 کلايد تومبا جايزه ويژه " انجمن منجمان سلطنتي انگليس " را دريافت کرد.به زودي افتخار بزرگ تري هم نصيب وي شد.به او کمک هزينه دانشجويي داده شد تا بتواند به دانشگاه برود!
پس از آن که تومبا در سال 1939 تحصيلاتش را به پايان رساند، به عنوان يکي از اعضاي تمام وقت رصدخانه لاول کارش را در اين رصدخانه ادامه داد.

پي‌نوشت‌ها:
 

در آن زمان به علت پيشرفته نبودن دستگاه ها، چنان چه در داخل رصدخانه حرارت توليد مي شد، تلسکوپ ها نمي توانستند مدت طولاني کار کنند و حرارت اثر نامطلوبي روي دستگاه ها و لنزهاي آنها مي گذاشت؛ به همين علت هيچ وسيله حرارتي در داخل رصدخانه ها وجود نداشت و اخترشناسان مجبور بودند سرماي زمستان و گرماي تابستان را تحمل کنند و چه بسا که بيمار هم مي شدند.
 

منبع: دانشمند، شماره 557.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط