در رویای شهادت
گفت و گو با دکتر عباس خامه یار، معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران
درآمد:
در چه سالی با شهید سید عباس موسوی آشنا شدید و زندگی ایشان را چگونه یافتید؟
نخستین بار، در اوایل دهه هشتم از قرن بیستم و پیش از حمله رژیم صهیونیستی به لبنان سید را در منزل مسکونی بسیار ساده و فقیرانهاش ملاقات کردم.منزل او در محله رأسالعین واقع است که یکی از محلههای قدیمی و فقیرنشین شهر بعلبک است.او تا پایان عمر پر برکتش در این منزل سکونت داشت.آن شب زمستانی، بسیار سرد بود.سید در کنار بخاری قدیمی که با گازوئیل خانههای مسکونی را گرم میکند-شهروندان محروم لبنانی از این نوع بخاری استفاده میکنند- نشسته بود.در آن مرحله فضای سنگینی بر شهر حاکم بود.احزاب چپ آن روزها در منطقه بقاع نفوذ داشتند.اما حضور عوامل حزب بعث عراق بیش از دیگران چشمگیر بود.تک ستارههایی نیز همچون سید عباس در منطقه میدرخشیدند.
چند ماهی از بازگشت سید عباس از حوزه علمیه نجف اشرف به لبنان نگذشته بود که برای دعوت از ایشان و نیز شهید شیخ راغب حرب، امام جمعه شهر جبشیت در جنوب لبنان برای شرکت در همایش تبیین حج ابراهیمی که در تهران برگزار شد، به لبنان رفته بودم.سید را از اولین دیدار، روحانیای جوان بسیار فروتن اما، با صلابت و انقلابی و پر شور یافتم.از این دعوت استقبال کرد و اظهارات و دیدگاههای او مرا به شدت تحتتأثیر قرار داد.در آن شرایط هنوز نیروهای سپاه پاسداران عازم لبنان نشده بودند و مقاومتی شکل نگرفته بود.نام و اثری از حزبالله نبود زیرا، حمله اسرائیل به لبنان تا آن برهه صورت نگرفته بود.
آیا بالاخره سید عباس این دعوت را پذیرفت و به تهران آمد؟
آری، یک هیئت بلندپایه متشکل از علمای مبارز لبنان همراه سید عباس موسوی برای شرکت در سمینار تبیین حج ابراهیمی به تهران آمد.یکسال بعد هیئت دیگری به سرپرستی سید عباس موسوی برای شرکت در همایش مستضعفان که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزار شده بود به تهران آمد.چند روزی از حضور این هیئت در تهران نگذشته بود که ارتش اسرائیل متعاقب فتح خرمشهر در سال 1361، به بهانه اخراج فلسطینیها از لبنان به این کشور حمله کرد.به یاد دارم که آقای سید عباس موسوی با شنیدن خبر اشغال لبنان همراه شخصیتهای لبنانی در لابی هتل استقلال متحصن شدند و سپس به راهپیمایی اعتراضآمیز دست زدند.در پی حمله اسرائیل به لبنان و اشغال بیروت هیئت علمای لبنان با حضرت امام خمینی (ره)دیدار کرده و موافقت ایشان را برای برنامهریزی مبارزه ضد صهیونیستی به دست آوردند.علمای لبنانی در این دیدار از امام کسب تکلیف کردند و برای آماده سازی ایجاد هسته اولیه مقاومت و تأسیس حزبالله گام برداشتند.
تأسیس حزبالله را معلول چه عواملی میدانید؟
شکی نیست که تأسیس حزبالله لبنان یکی از پیامدهای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی(ره)بوده است.اغلب اقشار مسلمان و متعهد لبنان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به حرکتهای اسلامی و انقلابی گرایش داشتند که مسئولان این حرکتها و نهضتها با پیروزی انقلاب گرد هم آمدند و خود را برای ایجاد تشکیلات منسجم و منظم در چارچوب حرکت یکپارچه آماده کردند.در این گردهم آیی مسئولان جنبش امل اسلامی، کمیتههای اسلامی، اتحادیه دانشجویان مسلمان، تجمع علمای بقاع و حزبالدعوه اسلامی حضور داشتند و مقدمات بنیانگذاری حزبالله را فراهم کردند.البته، شرط مشارکت و فعالیت آنها در حزبالله این بود که همه تشکیلات یاد شده را منحل کنند و به دستورات امام خمینی(ره)به عنوان ولی فقیه مسلمانان عمل کند.
برخی مسئولان حزبالله گفتهاند که طرح تأسیس حزبالله پیش از یورش سال 1982 اسرائیل به لبنان مطرح بوده است.نظرتان چیست؟
البته، مسئولان نهضتهای اسلامی لبنان پیش از یورش سراسری اسرائیل به این کشور، طی چند نشست راه های تأسیس یک تشکیلات منظم و یکپارچه نمودن مبارزات شیعیان لبنان را مورد بررسی قرار داده بودند اما، هنگامی که رژیم صهیونیستی بخش وسیعی از لبنان را اشغال کرد، این روند سرعت بیشتری به خود گرفت.مسئولان نهضتهای اسلامی یاد شده که در تهران حضور داشتند، اشغال کشورشان توسط رژیم صهیونیستی به آنها انگیزه داد تا راهکار دیگری را گزینش کنند.این افراد در شرایطی به کشورشان بازگشتند که بخش اعظم آن به اشغال اسرائیل درآمده بود.این افراد در پی کسب تکلیف از امام خمینی(ره)طرح سازماندهی مبارزه را پیگیری کردند تا این که چند ماهی از اشغال لبنان نگذشته بود که مقاومت اسلامی عملیات مسلحانه ضد صهیونیستی را آغاز، و دو سال بعد موجودیت خود را به نام حزبالله اعلام کرد.
مقاومت از سال 1982 تا 1985 با انجام عملیات کیفی بر ضد قرارگاهها و پایگاههای رژیم صهیونیستی، در سرزمین های اشغالی لبنان حضور و کارایی خود را به نمایش گذاشت.عملیات شهادت طلبانه شهید احمد قصیر که در سال 1983 تحقق یافت، این پرسش را در اذهان لبنانیها ایجاد کرد که این مقاومتکنندگان چه گروهی هستند؟ حزبالله میبایستی به پرسشهای آنان پاسخ میداد.این حزب در پیام سرگشاده به مستضعفان لبنان و جهان که در سال 1985 اعلام گردید، به پرسشهای مردم لبنان و افکار عمومی درباره اهداف خود و مقاومت اسلامی پاسخ داد، و اهداف و برنامه های سیاسی خود را در این پیام مشخص کرد.
افرادی که در تأسیس حزبالله نقش داشتند از چه صنفی بودند، و در برابر دولت لبنان چه موضعی داشتند؟
شورای رهبری حزبالله در مرحله تأسیس در برگیرنده شخصیتهای روحانی از جمله شهید سید عباس موسوی و برخی شخصیتهای علمی و دانشگاهی بود. بیشتر اعضای شورا غیر روحانی بودند. جوانان فرهیخته، تحصیلکرده، متعهد، مجاهد، روحانی و علمای دین در شورا حضور داشتند و شیوه مبارزات مردمی و ضد صهیونیستی را ترویج میکردند.
در پیام سر گشاده اعلام موجودیت حزبالله به جایگاه نظام سیاسی لبنان اشاره نشده است.هیچ موضع مثبت و یا منفی درباره نظام سیاسی حاکم در لبنان یا براندازی آن دیده نمیشود.البته، وسائل اطلاعرسانی غربی به منظور ترساندن مسیحیان لبنان از حزبالله شایع کرده بودند که حزبالله میخواهد در لبنان جمهوری اسلامی برپا کند.اما رفتار و عملکرد حزبالله بر این ادعاها خط بطلان کشید، و اهداف واقعی حزبالله به مرور زمان آشکار گردید.
آیا سید عباس پس از تأسیس حزبالله همکاریهای فرهنگی با جمهوری اسلامی را ادامه میداد؟
آری، در اغلب همایشهای بینالمللی که در تهران و کشورهای مختلف برگزار می شد حضور داشت.حضور سید در گردهماییهای حج که در مکه و مدینه برگزار می شد، در همایش بینالمللی دفاع از ملت فلسطین، در همایش معارضین عراقی که در تهران برگزار شدند، حائز اهمیت بود.بنده به نمایندگی از طرف بعثه حضرت امام(ره)از ایشان و عدهای از علمای شیعه و اهل سنت به ویژه جناب شیخ ماهر حمود امام جمعه سرشناس شهر صیدا و نیز مرحوم شیخ محرم العارفی، روحانی فلسطین که تازه از بند رژیم صهیونیستی رهایی یافته بود جهت شرکت در سمینار حج مکه و مراسم برائت از مشرکین که در سال 1367 برگزار گردید، دعوت به عمل آوردم.سید عباس موسوی در این مراسم حضور فعال و حال و هوای معنوی داشت.
روز برگزاری مراسم برائت از مشرکین و تنها چند ساعت مانده به مراسم از خود بیتابی عجیبی نشان میداد.در آن گرمای سوزان عربستان، مرتب از پنجره محل اقامتش به تجمع شورانگیز مردم در میدان معابده نگاه میکرد و الله اکبر میگفت. از حضور گسترده مردم پیش از موعد مقرر شگفت زده شده بود.تا بالاخره در موعد مقرر به صف تظاهرکنندگان پیوست که مورد هجوم پلیس عربستان قرار گرفته و به خاک و خون کشیده شدند و صدها نفر از حجاج بیتالله به شهادت رسیدند.
زمانی که مسئولیت اداره رادیو «صوت المستضعفین»نخستین رسانه حزبالله را در لبنان برعهده داشتم، به خاطر نظارت حزبالله بر این رسانه، همواره با سید در حال تماس بودم.رادیو در آن روزگار به خاطر وضعیت خاص لبنان و حزبالله، شرایطی ویژه و اهمیت بیبدیل داشت. سید با دورنگری و با توجه به سابقه آشنایی با اینجانب حمایت ویژهای از برنامهها و طرحهای رادیو به عمل میآورد.او همواره به ساختمان رادیو سرکشی میکرد و در برابر کارکنان و پرسنل رادیو، بنده را مورد لطف قرار میداد و با کلمه «مدیرنا»موفقیت مدیریتی رادیو را مورد حمایت و پشتیبانی قرار میداد.او بر اهمیت این رسانه و ضرورت رسیدن این صدا به مناطق اشغالی آن روز جنوب لبنان و دیگر سرزمینهای اشغالی فلسطین تأکید میکرد. با توجه به مسئولیتهای سنگین سیاسی و مبارزاتی شهید سید عباس موسوی برعهده داشت، درباره مسائل آموزشی و تربیتی جامعه شیعیان لبنان چگونه فکر میکرد؟
شکی نیست که شهید سید عباس موسوی انسانی بسیار دوراندیش و دورنگر بود. نسبت به مسائل زیربنایی حزبالله خیلی عمیق فکر میکرد.بر موضوع مسائل تربیتی و آموزشی، و پرورش استعدادهای نوجوانان لبنان به ویژه رسیدگی به ایتام، بسیار اهمیت قایل بود.
یادم هست که در طول مأموریت شش سالهام در لبنان، با گروههای مختلفی که از ایران به لبنان میآمدند، ملاقات و گفتوگو میکرد.اهمیت و جایگاه لبنان را برای ایران شرح میداد.در دو دیدار جداگانه ای که با عدهای از دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی دانشگاه تهران و نیز با مسئولان دانشگاه تهران در اوایل سال 1371 داشت به شدت از طرح پیشنهادی دانشگاه تهران مبنی بر تأسیس شاخهای از این دانشگاه در لبنان حمایت کرد و آن را مهمترین اقدام برای لبنانیها دانست.سید همواره بر ضرورت گسترش بخش آموزش و پرورش غیر دولتی حزبالله تأکید میکرد.مدارس ابتدایی و راهنمایی «الهدی»از طرحهای دوراندیشانه او بوده است.تأسیس شعبه دانشگاه تهران در لبنان را مکمل چنین طرحهایی میدانست.به هر حال سید شخصیتی ویژه، متخلق به اخلاق اسلامی، مردم سالار و بسیار فروتن بود.مردم لبنان به ویژه شیعیان بقاع به او عشق میورزیدند.به رغم گذشت سالهای طولانی از شهادت سید عباس موسوی همچنان صفهای طولانی مردم در مناسبتهای مختلف به خصوص پس از پایان نماز جمعه در مسجد امام علی شهر بعلبک را به یاد میآورم که چگونه برای ادای احترام به ایشان تشکیل می شد. ساعتهای طولانی و با تواضع بینظیر به مشکلات آنان رسیدگی میکرد و به یکایک آنان پاسخ میداد و روبوسی میکرد.
شهادت سید چه تأثیری بر مبارزات مردم لبنان و روند تلاش برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی جنوب داشت؟
شهادت سید عباس موسوی همراه همسر و فرزندش، تأثیر بسزایی در روحیه رزمندگان مقاومت بر جای گذاشت و فصل جدیدی از مبارزات خستگیناپذیر مردم جنوب لبنان را آغاز کرد.جنوب لبنان پس از شهادت سید از سال 1992 تا سال 2000 به صحنه رویارویی های دلیر مردانه رزمندگان مقاومت اسلامی با اشغالگران صهیونیست تبدیل شد.در عملیات کمینی که رزمندگان مقاومت در برابر هلی برد نظامیان صهیونیست در منطقه انصاریه در جنوب لبنان انجام دادند، دو فروند هلی کوپتر اسرائیلی حامل 73 کماندو با یکدیگر برخورد کردند که به هلاکت بیشتر سرنشینان آنها منجر شد. همچنین در پی پیروزی رزمندگان مقاومت در جریان عملیات خوشههای خشم که در سال 1996 روی داد، افکار عمومی اسرائیلیها بر ضد دولتشان برانگیخته شد و اسرائیلیها خواستار خروج هرچه سریعتر ارتش از جنوب لبنان شدند، در پی تداوم عملیات رزمندگان مقاومت، ارتش اسرائیل در 25 ماه مه سال 2000 به ناچار از جنوب لبنان فرار کرد.
شهادت، حق و ردای مناسب قامت سید بود که همواره در آرزوی تحقق آن به سر میبرد.شرکت شکوهمند و گسترده مردم لبنان در تشییع پیکر مطهر او و همسر و فرزندش نشاندهنده عشق و علاقه و ارادت لبنانیها به این شخصیت والا مقام است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40