شمه ای از ویژگیهای شهید پاک نژاد
گفتگو با محمد علی سازمند و بي بي شمسي حكمتي مقدم از آشنايان خانوادگي شهيد
درآمد
اولين جرقه هاي آشنايي شما و شهيد پاك نژاد چگونه زده شد؟
مراجعه كنندگان زيادي به مطب دكتر مي آمدند. مردم بسيار، ايشان را دوست داشتند و براي بيماري يا مشکلاتشان به دکتر مراجعه مي کردند .به همه اينها،حضور مستمردكتردرفعاليتها و مجالس مذهبي را هم بايد اضافه كرد كه باعث حضور پر رنگ تر ايشان در بين مردم مي شد.
خانم سازمند: آشنايي جدي من با ايشان، زماني اتفاق افتاد كه من وارد هنرستان دخترانه محمد طاهري در خيابان مهدي، كه الان جنب كلانتري 12 قائم است، شدم. در آن زمان انجمن هاي زيادي در هنرستان وجود داشت كه ما بايد در يكي از آنها شركت مي كرديم مثل هلال احمر، شير خورشيد، انجمن پيشاهنگي و انجمن ورزشي.
روزي كه ليست انجمنها را اعلام كردند، تعدادي از ما به مديرمدرسه مراجعه كرديم و گفتيم جاي انجمن ديني در بين همه اين انجمن ها خالي است.حالا اگر شما صلاح بدانيد و اجازه بدهيد ازآقاي پاك نژاد خواهش كنيم تا بيايند و با حضور ايشان يك جلسه تشكيل دهيم.مديرهنرستان قبول كرد، ولي فكر مي كرد كه چون دكتر مطب دارد و در آنجا مشغول است، پيشنهاد شكل گيري انجمن ديني را قبول نمي كند. بعد از مطرح كردن موضوع، ايشان با روي باز، اين پيشنهاد را پذيرفت و از آن به بعد، انجمن ديني ما هفته اي يكبار با حضور آقاي دكتر- رأس ساعت 5 بعداز ظهر- تشكيل مي شد. دكتر در روزهاي تشكيل جلسه، مطب را تعطيل مي كرد و جلسه، در سالن اجتماعات مدرسه با سر فصل مورد نظر دكتر شروع مي شد. ايشان راجع به يك آيه و حديث،بحث مي كردند و از قبل به شاگردان توصيه مي كردند تا سؤالات شرعي، اجتماعي، اخلاقي و مشكلات شخصي خود را بنويسند و بگذارند روي ميز،تا ايشان به آنها رسيدگي كنند. يادم مي آيد تعداد اين سؤالات به قدري زياد مي شد كه جلسه تا 8 شب ادامه پيدا مي كرد، بدون اينكه كسي احساس خستگي كند. كم كم، كار انجمن به قدري رونق پيدا كرد كه مدير هم سركلاس مي آمد.بعد از آن، به تدريج، دبيران و همه دانش آموزان سر اين كلاس حاضر مي شدند،حتي براي بچه هاي غير مسلمان هم آرام آرام دراين كلاس شركت مي كردند. كار به جايي رسيد كه خانواده دانش آموزان هم خواهان شركت در جلسه شده بودند! خلاصه كلاسها تشكيل مي شد و حتي اگرچهارساعت هم طول مي كشيد، كسي گذشت زمان را احساس نمي كرد.
مسئولان مدرسه نسبت به اين انجمن حساسيتي نشان نمي دادند؟
رابطه تان بعد ازاتمام آن كلاسها با دكتر قطع شد؟
آقاي دكتر هم همراه معلمان براي ديدار حضرت امام(ره) آمدند؟
خانواده ايشان را تا چه اندازه مي شناسيد؟
دكتر پاك نژاد، از يك پدر سيد و محترم و يك مادر بسيارمتدين و محبوب بين اهالي يزد به دنيا آمد و از همان كودكي تمام اخلاق و رفتار ايشان اسلامي بود. ما كه كودك بوديم و درمحله با هم بازي مي كرديم،هميشه ايشان را بسيار تميز،مرتب، آراسته و با نزاكت مي ديديم؛طوري كه خصوصيات ايشان زبان زد همه بود؛ هميشه آرام وسر به زيربودند،به همه سلام مي كردند و در نماز جماعت شركت مي كردند. بعدها هم كه درس خواندند و مسئوليتي بر عهده گرفتند همين اخلاق و منش را حفظ كردند و امكان نداشت سؤال يا خواسته كسي را بي جواب بگذارند، محال بود نيازمندي به ايشان روي آورد و بي نتيجه برگردد.
آقاي سازمند، همكاري شما با دكتر پاك نژاد در تأمين اجتماعي دقيقاً از چه زماني شروع شد؟
اتفاق خاصي درآن دوران افتاد كه پر رنگ تر ازديگراتفاقات بوده باشد و شما آن را به ياد داشته باشيد؟
چون شما با دكتر همكار بوديد،از نظر حرفه اي همديگر را بهتر مي شناسيد و مي توانيد ايشان را به لحاظ كاري توصيف كنيد. شهيد پاك نژاد به لحاظ حرفه اي چقدر متعهد بودند؟
خودشان در موارد اضطراري به كمك همكارانشان مي رفتند؟
دكتر سريعاً به كمك آمدند و تزريقاتي انجام دادند. بيمار با كمك دكتر به حال طبيعي برگشت، اما دكتر شديداً به من توصيه كردند كه هيچ وقت، بدون نظارت ايشان اين آمپولها را به بيماران تزريق نكنم.
دكتر، در مشاجرت و بگومگوهاي محيط كار يا خانواده هاي همكاران پا درمياني مي كرد؟
مردم هم اگر مي خواستند ازدواج يا اقدام به كار خيري كنند،معمولاً دكتر را مطلع مي كردند، دكتر هم از سعي و تلاش براي اينكه آن كار به نحو احسن انجام شود، دريغ نمي كردند. اگر متوجه مي شدند كه يكي از همكاران عروسي مي خواهد بكند، در مجالس آنها شركت مي كردند. دكتر در عروسي ما هم شركت كردند. سال 1356 ما دو نفر در درمانگاه مشغول بوديم كه با عروسيمان مصادف شد.
دكتر پاك نژاد به اتفاق دكتر شاهي در مراسم ازدواج ما شركت كردند و دست گل بسيار زيبايي هم برايمان آوردند. من بعد از چند روز مرخصي كه به نزد ايشان رفتم، برايم دعا و نصيحتم كردند كه در زندگي زناشويي، گذشت و فداكاري را از ياد نبرم.
خانم سازمند، به ياد دارين كه دكتر پاك نژاد، انجمن ديني هنرستان شما را چگونه اداره مي كردند؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46