گفتگو با دكتر منصور رفيعي، دوست و همكار شهيد پاک نژاد
درآمد
دكتر منصور رفيعي فوق تخصص قلب و عروق و از دوستان شهید دكتر پاك نژاد است، او شايد يك نمونه تمام عيار باشد كه هم زمان بتوان از او به عنوان دوست، همكار و بيمار دكتر پاك نژاد نام برد. دكتر رفيعي در سال سوم دبيرستان تحصيل مي كرد كه دچار پهلو درد شديدي شد و به پاك نژاد مراجعه كرد. بعد از عمل و درمان كامل، شيفته دكتر شدو به رشته پزشكي علاقه پيدا كرد وپس از آن، اخلاق، رفتار و منش پزشك شهيد را سرمشق و سرلوح رفتار و كار حرفه مقدس پزشكي قرار داد.
با دكتر پاك نژاد چگونه آشنا شديد؟
قبل از اينكه در رشته پزشكي قبول شوم و كارم را آغاز كنم، يكي از مريضهاي دكتر بودم. من در سن 15 سالگي به بيماري سختي مبتلا شدم و دكتر به درستي بيماري سنگ كليه مرا تشخيص و مرا از درد نجات دادند. در آن زمان شيفته كردار و رفتار آقاي دكتر شدم، بطوريكه الگوي برخورد با بيماران را از ايشان ياد گرفتم. در همان زمان فكر مي كردم اگر روزي پزشك شوم، همان رفتار را با مريضهايم داشته باشم. برخورد ايشان با مريضها آنقدر خوب بود كه آدم فكر نمي كرد با پزشك روبه رو شده است، بله احساس مي كرد با پدر مهرباني روبه رو شده كه پزشكي هم مي داند.
به هرحال بعد از سال 1353 و زماني كه در پزشكي عمومي فارغ التحصيل شدم، به يزد و به خدمت آقاي دكتر پاك نژاد رسيدم. در آن زمان ايشان در درمانگاه شماره يك تأمين اجتماعي فعال بودند و علاوه بر طبابت، رئيس درمانگاه هم بودند. به هر حال من هم درآنجا استخدام شدم و از آن به بعد به عنوان همكار تحت نظارت ايشان كار مي کردم.
پس خيلي خوب مي توانيد درباره رفتارها و عادات دكتر صحبت كنيد.
اولين نكته اي كه درباره ايشان به ذهنم مي رسد و مي توانم بگويم كه پررنگتر از ديگر ويژگيهاي ايشان بود، فعاليت شديد و تمام مدت دكتر بود. اين مرد آنقدر پركار بود كه گاهي فكر مي كردم كه يك انسان با توان و انرژي محدود چگونه مي تواند اينطور فعال باشد. زمان هايي بود كه در هر دو گوش دكتر، گوشي قرار داشت و با مريض هم صحبت مي كردند! فضاي مطبشان هم جالب بود. بعد از اينكه بيماران را معاينه مي كردند هركس هر قدر كه مي خواست در جعبه اي كه دكتر درست كرده و كنار در گذاشته بود مي انداخت و مي رفت. حتي گاهي پيش ميآمد كه بيماران از جعبه پول هم برمي داشتند، اما دكتر پاك نژاد اصلاً نگاه نمي كردند كه چه كسي چه مقدار پول در جعبه مي اندازد و چه كسي چه اندازه از جعبه پول برمي دارد. با ديدن چنين صحنه هايي است كه عميقاً اعتقاد دارم ايشان واقعاً يك پزشك كامل بود و در راه خدمت به خلق كار مي کرد.
برخورد دكتر با مردم و مريضها فوق العاده بود. هروقت با مردم صحبت مي كردند، به اين فكر مي افتادم كه دكتر چطور مي توانند اينقدر با انرژي هم كار كنند وهم به مسائل اجتماعي توجه داشته باشند.
دكتر پاك نژاد بطور مشخص چه ويژگي اي داشت كه شما را جذب كرده بود؟
بخش قابل توجهي ازهمكاري من ودكتر پاك نژاد درتفت گذشت. در اين ميان هرگاه به حضور هر دو نفر ما بالاي سر مريض نياز پيدا مي شد، با هم اين كار را مي كرديم. وقتي ما به عيادت مريض مي رفتيم دكتر از كساني كه وضع مالي خوبي نداشتند پول نمي گرفتند و من خودم مي ديدم كه پول داروها را هم زير بالش مريض مي گذاشتند؛ بي آنكه كسي متوجه شود. اين مرد پزشكي انسان دوست بود و علم پزشكي را كه همان خدمت به خلق است، درك كرده بود. هيچگاه به پزشكي به عنوان يك كار درآمدزا نگاه نمي کرد و به دنبال مسائل مادي نمي رفت و خيلي طبيعي آدم را ترغيب مي کرد تا مثل خودش رفتار كند.
شما شاهد فعاليتهاي مذهبي يا به نوعي اجتماعي دكتر هم بوده ايد؟
دكتر پاك نژاد در همه مسائل مثل يك مسلمان واقعي عمل مي كردند و به مسائل ديني هم اعتقاد عجيبي داشتند. در جلسات قرآني، وقتي درباره مسأله اي ازايشان سؤال مي كرديم، احساس مي كرديم كه داريم با يك انسان رباني صحبت مي كنيم. از همه جالبتر اينكه وقتي مي خواستم تخصص خود را بگيرم، مرا تشويق كردند و بعد از اتمام درسم كمكم كردند تا به يزد بروم. درآن زمان همسر من معلم بودند و بايد به يزد منتقل مي شدند. من رفتم به مجلس و موضوع را به ايشان گفتم. دكتر هم همان موقع به وزير وقت نامه اي نوشتند و هر دو ما به يزد منتقل شديم. ايشان در همه امور برگردن من حق دارند.
شهر يزد، همشهريان زردشتي زيادي دارد، دكتر پاك نژاد با آنها چگونه رفتار مي كرد؟
زماني كه من به عنوان پزشك در درمانگاه شماره يك استخدام شدم، شاهد برخورد دكتر با همشهريان زردشتي بودم. دكتر پاك نژاد آنقدر به آنها محبت مي كردند كه احترام من هم برانگيخته مي شد. چون ايشان همه را بدون توجه به مذهبشان معاينه و درمان مي كردند، كاري كه همه پزشكان واقعي مي كردند و بايد بكنند.
از فعاليتهاي سياسي دكتر چيز خاصي را به ياد مي آوريد؟
دكتر پاك نژاد يكي از هسته هاي مهم كارهاي سياسي در استان بودند. ايشان قبل از انقلاب براي شركت در جلسات متعدد، بطور مرتب به منزل حاج آقاي صدوقي- سومين شهيد محراب- مي رفتند و اطرافيانشان هم در سخنرانيها، جوانان را به مبارزه تشويق مي كردند. خوب يادم است كه وقتي مأموران منزل حاج آقاي صدوقي را محاصره كرده بودند، دكتر پاك نژاد به همراه ديگر دوستانشان، كارهاي مؤثري انجام دادند تا به حاج آقاي صدوقي لطمه نخورد.
كتابهايي را كه دكتر نوشته بودند، خوانده ايد؟
بله. درآن زمان داشتند كتابي مي نوشتند به نام اولين دانشگاه و آخرين پيامبر كه چند نسخه از اين كتابها را به من هم دادند وهر روز صبح از من سؤال مي كردند كه چه قسمتهايي از آن را خوانده ام. من هم براي اينكه بتوانم جوابشان را بدهم، هر شب صفحاتي از كتاب را مي خواندم.
حرف آخر
شهيد پاك نژاد رسالتش را هم در پزشكي و هم در ديانت به وجه كاملي انجام دادند. روح شان شاد باشد، درجات شان عالي است، خداوند عالي تر بفرمايد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46