دو نقطه عطف
نويسنده:جعفر مدني زادگان
در سفرنامه ناصرخسرو آمده است: «عبادان بر كنار دريا نهاده است، چون جزيره اي كه شط آن جا دو شاخ شده است، چنان كه از هيچ جانب به عبادان، نتوان شد الا كه به آب گذر كنند.» در دورترين نقطه جنوب غربي سرزمين پهناور ايران جزيره اي قرار دارد كه از جنوب، آبهاي گرم خليج فارس و از شمال و شرق، رودخانه هاي كارون و بهمنشير و از غرب، اروند رود، آن را احاطه كرده اند. نفت، عبادان را آبادان كرد. تاريخ شهر آبادان با تاريخ صنعت نفت و پالايشگاه آبادان پيونده خورده است. بيش از نود سال پيش اولين چاه نفت در ايران و در منطقه مسجد سليمان به نفت رسيد و باعث شد كه در سال هاي بعد، پير استعمار انگليس اقدام به احداث و گسترش تأسيسات عظيم استحصال و صدور محصولات نفتي كند. جزيره آبادان به خاطر ويژگي هاي منحصر به فرد آن، براي احداث پالايشگاه انتخاب شد.
در سال 1289 شمسي ساخت پالايشگاه آبادان با ظرفيت 12000 تن در سال شروع شد و ظرفيت آن، در سال هاي بعد، به تدريج افزايش يافت و در سال 1299 شمسي به يك ميليون تن در سال رسيد.در سال 1292 شمسي با تكميل تأسيسات پالايشگاه و مركز صدور، به عنوان نخستين تأسيسات عمده صنعتي در منطقه و با 630 هزار بشكه تصفيه نفت خام، بزرگ ترين پالايشگاه جهان شد.
در سال 1290 شمسي ساختمان اولين منزل سازمان شركتي بنا گذاشته شد و در واقع شالوده شهر آبادان نهاده شد و به اين ترتيب شهرنشيني در آبادان، جزيره آرامي كه قرن ها، زندگي را در سكوت و آرامش روستايي گذرانده بود، آغاز شد. نفت تغييرات ساختاري وسيعي را در اين جزيره و تأثيرات شگرفي را در بنيادهاي اجتماعي آبادان به واسطه موقعيت حساسي كه در اقتصاد نفت و گردش صنايع كشور داشته نيز به دليل موقعيت استراتژيك ويژه، هميشه در زمره نقاط مورد توجه بوده است. اين حساسيت موجب شده بود كه چرخه كار، زندگي، روابط اجتماعي و فرهنگي و سياسي، پيوسته از سوي سازمان امنيتي رژيم سابق در آبادان تحت كنترل شديد باشند. پالايشگاه آبادان، ساواكي جداگانه با تشكيلات پيچيده و با 4000 منبع خبر دهي داشت. حضور 18000 نيروي كار در اين آوردگاه صنعتي بزرگ با فرهنگ هاي گوناگون از اقوام مختلف ايراني، ايجاد يك انسجام ارگانيك را مشكل مي ساخت. يكي از اجزاي متشكله فرآيند انقلاب اسلامي، اعتصابات صنعت نفت در اواخر دوره پهلوي است كه نقش بارزي در پيروزي انقلاب اسلامي داشت، زيرا نفت سرمايه اصلي اقتصادي سياسي رژيم شاه بود كه به اتكاي آن، اقتصاد داخلي را به گردش در مي آورد و در عرصه بين المللي نيز براي خود اعتبار ايجاد مي كرد تا حامياني را به دست آورد و خود را تسليح كند. براي معدود بچه هاي مسلمان داخل پالايشگاه كه در ابتدا تعدادشان از انگشتان دست هم كمتر بود، اهميت اين موضوع كاملا ملموس و قطع شريان نفت حياتي مي نمود. اين درك و ايجاد نقطه انسجام در پالايشگاه حساس آبادان كه با كنترل هاي شديد محافظت مي شد، تنها با محوريت يك روحاني به وجود آمد كه در آن روزها با ديگران خيلي متفاوت بود. او به جاي نعلين، كفش ورزشي ساده اي به پا داشت كه در گريز از معركه هاي انقلابي شهر و در فراري دادن سخنرانان انقلابي از مجالس نيز همان را به پا مي كرد. ايجاد اختلال در پالايشگاه منضبط آن زمان و سخن از كم كاري و اعتصاب، هيهات و محال و پيامد آن، دستگيري، مرگ و نيستي بود؛ اما ژرف نگري، مقاومت و تدبير الهام گونه اين تنها روحاني منادي خط امام (ره) در آبادان بود كه ما گروه اندك و كوچك را رهبري مي كرد كه چگونه كاركنان پالايشگاهي را كه در آن مذهب وانقلاب، راه نداشت، آگاه كنيم، مخفيانه اعلاميه امام را تكثير و در جاهاي مختلف پالايشگاه، براي دسترسي كاركنان، پنهان كنيم و سرانجام با مشقت و خون دل خوردن هاي زياد، اين مجتمع عظيم صنعتي جهان به اعتصاب كشيده شد. نقطه عطف اعتصاب كاركنان شركت نفت كه موجب گسترش آن به ساير پالايشگاه ها و ساير تأسيسات صنعت نفت ايران شد، كسي نبود جز پير مهر افروز ما حاج آقا جمي، هموئي كه با پايمردي، درسخت ترين شرايط اعتصابات، نگذاشت عقب نشيني كنيم و با تماس و ارتباط با مسئولين، اتكاء بر خداوند سبحان و استقامت در ادامه اعتصابات در پالايشگاه، نقش بارزي را در پيروزي انقلاب اسلامي ايفا كرد.
زمان زيادي از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران نگذشته بود كه دشمنان اين مرز و بوم كه دستشان از غارت و چپاول سرمايه هاي ميهنمان كوتاه شده بود، آبادي آبادان را تحمل نكردند و با تحميل جنگ در صبحگاه 31 شهريور 1359، آن هنگام كه خورشيد از پشت نخلستان هاي اروند رود خود را بالا مي كشيد، شهر را به خاك وخون كشيدند. هر صداي انفجاري، خبر از شهادت عزيزاني مي داد. تمامي شهر سنگر شده بود. پالايشگاه آبادان آماج بمباران ها و گلوله هاي انواع سلاح هاي جنگي قرار گرفت. مركز مالامال از فرآورده هاي نفت شد و 18000 پرسنل پالايشگاه، سرگردان شدند و يكباره،شيرازه امور به هم ريخت. مردم براي امداد رساندن بسيج شده بودند، اما وسعت فاجعه هر لحظه افزون تر مي شد. قطع آب، برق، ارتباطات، سوخت و از سويي شهادت پي در پي عزيزان، ماندن در شهر را دشوار و دشوار تر مي كرد. نه پناهگاهي و نه فرصتي براي سامان دادن به بحران به وجود آمده در جزيره، تأمين سوخت، ارتباطات، ترابري، امكانات درماني و بهداشتي، تدارك غذا، انجام امور خدماتي، تعميراتي، مهندسي و ده ها مورد ديگر، از سازماني مورد انتظار بود كه خود آماج سهمگين ترين حملات ددمنشانه قرار گرفته بود.
بچه هاي اندك آن روز كه در مدرسه جمي مقاومت، صبوري و قناعت را فرا گرفته بودند؛ اينك بعد از قريب دو سال گداختگي، مرداني بودند كه هر كدام در اين هنگامه آتش و خون در پالايشگاه و سپاه و فرمانداري و مراكز مورد نياز، با اهتمام همان روح قدسي همراه شدند.
گروهي پالايشگاه را در زير حملات دشمن از مواد نفتي خالي كردند، كالاهاي گرانقيمت پالايشگاه را با هزاران مشقت و به رغم محاصره آبادان، از راه آبي منتهي اليه شرقي جزيره به نقاط امن منتقل كردند. گروهي ديگر، سوخت جنگ را از ميان دود و آتش پالايشگاه جمع آوري و در نقاط امن جزيره براي طول جنگ ذخيره كردند. گروه ديگر به منظور جلوگيري از آسيب بيشتر، كليه دستگاه هاي پالايشي را زير پوشش گوني هاي شن و بشكه هاي مملو از خاك قرار دادند. عده اي دست به كار سنگر سازي ساخت سازه هاي مورد نياز جنگ شدند. جان بر كفاني كه در كارگاه مركزي پالايشگاه نزديك اروند دستگاه هاي تراش را راه انداختند و به تعمير سلاح هاي جنگي پرداختند، گروه هاي ديگري آب و برق و مخابرات رزمندگان مستقر در جزيره را تأمين كردند. عده اي هم در آن هنگامه، با امكانات برجاي مانده از پالايشگاه، تغذيه رزمندگان را بر عهده گرفتند. گروه هاي سپاه مأمور شدند تا نيروهاي مردمي و اعزامي از شهرستان را سازمان دهند، پشتيباني و در عمليات آزاد سازي از حصر مشاركت كنند كه حاصل اين فعاليت ها، 187 شهيد پالايشگاه آبادان است.
اين حضور عاشقانه در جزيره اي كه از سه طرف آماج گلوله باران دشمن بود، تنها با اتكاء به حضرت دوست و براي جلوگيري از تصرف آبادان كه براي كشور و تماميت ارضي جنبه حياتي داشت، صورت مي گرفت. در اين معركه شرف و خون، محور ساماندهي دل دادن ها، توكل ها و نماد ديني و ملي ما حاج آقا جمي بود.دومين نقطه عطف تاريخ آبادان و ايران كه توسط اين وجود عزيز مخلص متصل به حضرت حق جلوه كرد، نقش آفريني در واقعه تاريخي جلوگيري از انهدام پالايشگاه آبادان بود. در ايامي كه فشار دشمن بسيار زياد شد و بيم سقوط آبادان حتمي بود، اطلاع دادند كه بايستي كليه دستگاه هاي پالايشگاه آبادان را منهدم و براي اينكه مورد بهره برداري دشمن قرار نگيرد، به اصطلاح سياست زمين هاي سوخته را اعمال كنيم! پالايشگاهي كه عامل محرك پيروزي انقلاب اسلامي بود، سنگري كه تا آنروز با وضو وارد آن مي شديم. چون ورود به پالايشگاه براي كار در بحبوحه جنگ به منزله جراحت يا شهادت بود. داربست بندي دور دستگاه ها، محافظت اتاق هاي كنترل، تخليه مواد سوختي و سوزاندن قير و لاستيك هاي فرسوده در طول ايام درگيري براي فريب دشمن را با هزاران مشقت انجام داده بوديم و اينك قرار بود با دست خودمان همه آنها را منهدم كنيم! هيهات! باز التجا و پناه بردن به حاج آقا جمي بود و تحصن در منزل محقر و يك طبقه ايشان و اعلام اين نكته كه از اين دستور اطاعت نمي كنيم، مگر از روي نعشمان بگذرند!
و آنگاه پايمردي آقاي جمي بود و اصرار به مقاومت و استقامت ايشان بر اين مطلب كه نه من و نه اين بچه ها، پالايشگاه را منهدم نمي كنيم. اين پالايشگاه هبه الهي است از سوي خداوند و اين بچه ها كه اسباب الهي بودند و پالايشگاه را محافظت كردند، چنين فرماني را اطاعت نخواهند كرد. ما با جان خودمان از شهر محافظت خواهيم كرد و پالايشگاه به دست دشمن نخواهد افتاد.
اين، دو نقطه عطف و نقش آفريني پير مهرمان حاج آقا جمي است كه به ايجاز از صدها همراهي و حماسه سازي اين بزرگمرد، تقديم تاريخ انقلاب اسلامي مي شود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 23
در سال 1289 شمسي ساخت پالايشگاه آبادان با ظرفيت 12000 تن در سال شروع شد و ظرفيت آن، در سال هاي بعد، به تدريج افزايش يافت و در سال 1299 شمسي به يك ميليون تن در سال رسيد.در سال 1292 شمسي با تكميل تأسيسات پالايشگاه و مركز صدور، به عنوان نخستين تأسيسات عمده صنعتي در منطقه و با 630 هزار بشكه تصفيه نفت خام، بزرگ ترين پالايشگاه جهان شد.
در سال 1290 شمسي ساختمان اولين منزل سازمان شركتي بنا گذاشته شد و در واقع شالوده شهر آبادان نهاده شد و به اين ترتيب شهرنشيني در آبادان، جزيره آرامي كه قرن ها، زندگي را در سكوت و آرامش روستايي گذرانده بود، آغاز شد. نفت تغييرات ساختاري وسيعي را در اين جزيره و تأثيرات شگرفي را در بنيادهاي اجتماعي آبادان به واسطه موقعيت حساسي كه در اقتصاد نفت و گردش صنايع كشور داشته نيز به دليل موقعيت استراتژيك ويژه، هميشه در زمره نقاط مورد توجه بوده است. اين حساسيت موجب شده بود كه چرخه كار، زندگي، روابط اجتماعي و فرهنگي و سياسي، پيوسته از سوي سازمان امنيتي رژيم سابق در آبادان تحت كنترل شديد باشند. پالايشگاه آبادان، ساواكي جداگانه با تشكيلات پيچيده و با 4000 منبع خبر دهي داشت. حضور 18000 نيروي كار در اين آوردگاه صنعتي بزرگ با فرهنگ هاي گوناگون از اقوام مختلف ايراني، ايجاد يك انسجام ارگانيك را مشكل مي ساخت. يكي از اجزاي متشكله فرآيند انقلاب اسلامي، اعتصابات صنعت نفت در اواخر دوره پهلوي است كه نقش بارزي در پيروزي انقلاب اسلامي داشت، زيرا نفت سرمايه اصلي اقتصادي سياسي رژيم شاه بود كه به اتكاي آن، اقتصاد داخلي را به گردش در مي آورد و در عرصه بين المللي نيز براي خود اعتبار ايجاد مي كرد تا حامياني را به دست آورد و خود را تسليح كند. براي معدود بچه هاي مسلمان داخل پالايشگاه كه در ابتدا تعدادشان از انگشتان دست هم كمتر بود، اهميت اين موضوع كاملا ملموس و قطع شريان نفت حياتي مي نمود. اين درك و ايجاد نقطه انسجام در پالايشگاه حساس آبادان كه با كنترل هاي شديد محافظت مي شد، تنها با محوريت يك روحاني به وجود آمد كه در آن روزها با ديگران خيلي متفاوت بود. او به جاي نعلين، كفش ورزشي ساده اي به پا داشت كه در گريز از معركه هاي انقلابي شهر و در فراري دادن سخنرانان انقلابي از مجالس نيز همان را به پا مي كرد. ايجاد اختلال در پالايشگاه منضبط آن زمان و سخن از كم كاري و اعتصاب، هيهات و محال و پيامد آن، دستگيري، مرگ و نيستي بود؛ اما ژرف نگري، مقاومت و تدبير الهام گونه اين تنها روحاني منادي خط امام (ره) در آبادان بود كه ما گروه اندك و كوچك را رهبري مي كرد كه چگونه كاركنان پالايشگاهي را كه در آن مذهب وانقلاب، راه نداشت، آگاه كنيم، مخفيانه اعلاميه امام را تكثير و در جاهاي مختلف پالايشگاه، براي دسترسي كاركنان، پنهان كنيم و سرانجام با مشقت و خون دل خوردن هاي زياد، اين مجتمع عظيم صنعتي جهان به اعتصاب كشيده شد. نقطه عطف اعتصاب كاركنان شركت نفت كه موجب گسترش آن به ساير پالايشگاه ها و ساير تأسيسات صنعت نفت ايران شد، كسي نبود جز پير مهر افروز ما حاج آقا جمي، هموئي كه با پايمردي، درسخت ترين شرايط اعتصابات، نگذاشت عقب نشيني كنيم و با تماس و ارتباط با مسئولين، اتكاء بر خداوند سبحان و استقامت در ادامه اعتصابات در پالايشگاه، نقش بارزي را در پيروزي انقلاب اسلامي ايفا كرد.
زمان زيادي از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران نگذشته بود كه دشمنان اين مرز و بوم كه دستشان از غارت و چپاول سرمايه هاي ميهنمان كوتاه شده بود، آبادي آبادان را تحمل نكردند و با تحميل جنگ در صبحگاه 31 شهريور 1359، آن هنگام كه خورشيد از پشت نخلستان هاي اروند رود خود را بالا مي كشيد، شهر را به خاك وخون كشيدند. هر صداي انفجاري، خبر از شهادت عزيزاني مي داد. تمامي شهر سنگر شده بود. پالايشگاه آبادان آماج بمباران ها و گلوله هاي انواع سلاح هاي جنگي قرار گرفت. مركز مالامال از فرآورده هاي نفت شد و 18000 پرسنل پالايشگاه، سرگردان شدند و يكباره،شيرازه امور به هم ريخت. مردم براي امداد رساندن بسيج شده بودند، اما وسعت فاجعه هر لحظه افزون تر مي شد. قطع آب، برق، ارتباطات، سوخت و از سويي شهادت پي در پي عزيزان، ماندن در شهر را دشوار و دشوار تر مي كرد. نه پناهگاهي و نه فرصتي براي سامان دادن به بحران به وجود آمده در جزيره، تأمين سوخت، ارتباطات، ترابري، امكانات درماني و بهداشتي، تدارك غذا، انجام امور خدماتي، تعميراتي، مهندسي و ده ها مورد ديگر، از سازماني مورد انتظار بود كه خود آماج سهمگين ترين حملات ددمنشانه قرار گرفته بود.
بچه هاي اندك آن روز كه در مدرسه جمي مقاومت، صبوري و قناعت را فرا گرفته بودند؛ اينك بعد از قريب دو سال گداختگي، مرداني بودند كه هر كدام در اين هنگامه آتش و خون در پالايشگاه و سپاه و فرمانداري و مراكز مورد نياز، با اهتمام همان روح قدسي همراه شدند.
گروهي پالايشگاه را در زير حملات دشمن از مواد نفتي خالي كردند، كالاهاي گرانقيمت پالايشگاه را با هزاران مشقت و به رغم محاصره آبادان، از راه آبي منتهي اليه شرقي جزيره به نقاط امن منتقل كردند. گروهي ديگر، سوخت جنگ را از ميان دود و آتش پالايشگاه جمع آوري و در نقاط امن جزيره براي طول جنگ ذخيره كردند. گروه ديگر به منظور جلوگيري از آسيب بيشتر، كليه دستگاه هاي پالايشي را زير پوشش گوني هاي شن و بشكه هاي مملو از خاك قرار دادند. عده اي دست به كار سنگر سازي ساخت سازه هاي مورد نياز جنگ شدند. جان بر كفاني كه در كارگاه مركزي پالايشگاه نزديك اروند دستگاه هاي تراش را راه انداختند و به تعمير سلاح هاي جنگي پرداختند، گروه هاي ديگري آب و برق و مخابرات رزمندگان مستقر در جزيره را تأمين كردند. عده اي هم در آن هنگامه، با امكانات برجاي مانده از پالايشگاه، تغذيه رزمندگان را بر عهده گرفتند. گروه هاي سپاه مأمور شدند تا نيروهاي مردمي و اعزامي از شهرستان را سازمان دهند، پشتيباني و در عمليات آزاد سازي از حصر مشاركت كنند كه حاصل اين فعاليت ها، 187 شهيد پالايشگاه آبادان است.
اين حضور عاشقانه در جزيره اي كه از سه طرف آماج گلوله باران دشمن بود، تنها با اتكاء به حضرت دوست و براي جلوگيري از تصرف آبادان كه براي كشور و تماميت ارضي جنبه حياتي داشت، صورت مي گرفت. در اين معركه شرف و خون، محور ساماندهي دل دادن ها، توكل ها و نماد ديني و ملي ما حاج آقا جمي بود.دومين نقطه عطف تاريخ آبادان و ايران كه توسط اين وجود عزيز مخلص متصل به حضرت حق جلوه كرد، نقش آفريني در واقعه تاريخي جلوگيري از انهدام پالايشگاه آبادان بود. در ايامي كه فشار دشمن بسيار زياد شد و بيم سقوط آبادان حتمي بود، اطلاع دادند كه بايستي كليه دستگاه هاي پالايشگاه آبادان را منهدم و براي اينكه مورد بهره برداري دشمن قرار نگيرد، به اصطلاح سياست زمين هاي سوخته را اعمال كنيم! پالايشگاهي كه عامل محرك پيروزي انقلاب اسلامي بود، سنگري كه تا آنروز با وضو وارد آن مي شديم. چون ورود به پالايشگاه براي كار در بحبوحه جنگ به منزله جراحت يا شهادت بود. داربست بندي دور دستگاه ها، محافظت اتاق هاي كنترل، تخليه مواد سوختي و سوزاندن قير و لاستيك هاي فرسوده در طول ايام درگيري براي فريب دشمن را با هزاران مشقت انجام داده بوديم و اينك قرار بود با دست خودمان همه آنها را منهدم كنيم! هيهات! باز التجا و پناه بردن به حاج آقا جمي بود و تحصن در منزل محقر و يك طبقه ايشان و اعلام اين نكته كه از اين دستور اطاعت نمي كنيم، مگر از روي نعشمان بگذرند!
و آنگاه پايمردي آقاي جمي بود و اصرار به مقاومت و استقامت ايشان بر اين مطلب كه نه من و نه اين بچه ها، پالايشگاه را منهدم نمي كنيم. اين پالايشگاه هبه الهي است از سوي خداوند و اين بچه ها كه اسباب الهي بودند و پالايشگاه را محافظت كردند، چنين فرماني را اطاعت نخواهند كرد. ما با جان خودمان از شهر محافظت خواهيم كرد و پالايشگاه به دست دشمن نخواهد افتاد.
اين، دو نقطه عطف و نقش آفريني پير مهرمان حاج آقا جمي است كه به ايجاز از صدها همراهي و حماسه سازي اين بزرگمرد، تقديم تاريخ انقلاب اسلامي مي شود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 23