توطئه انحلال مجلس خبرگان توسط غربگرايان (7)
4. دکتر ابراهيم يزدي
بنده رفتم در آن جلسه هيئت دولت، قبلاً هيچ اطلاعي از موضوع نداشتم(2) ديدم که چنين مسئله اي مطرح است. همانطور که در مدارک و اسناد هم نشان مي دهد من جز کساني بودم که اين نامه را امضاء نکردند.
...بعد از اينکه در جلسه هيئت دولت مطرح شد و 17تن از هيئت دولت امضاء کردند و روز بعد هم خدمت امام بردند. امام دلائل هيئت دولت را رد نکردند(3) اين خيلي مسئله مهمي است.
...خارج از دولت ما اين احساس را پيدا کرده بوديم که براساس قرائن و شواهد و جنجالها که يک توطئه اي است عليه قانون اساسي، براساس اينکه چون يک ماه مهلت آن گذشته از آن پس مصوباتش قانوني نيست.(4)
...چون در متن مصوبه قانوني که شوراي انقلاب تصويب کرده بود اين است که اين (مجلس خبرگان)بايد پيش نويس قانون را تکذيب بکند و بعد هم يک ماه بيشتر نيست.(5)
در ادامه، بيانات آيت الله خامنه اي و حجت الاسلام اکبرهاشمي رفسنجاني ـ که در آن زمان به عنوان دو تن از اعضاي شوراي انقلاب در جلسات هيئت دولت، شرکت مي نمودند ـ آورده ميشود تا تفاوت اظهارات عباس اميرانتظام و دفاعيات دوستانش با آنچه واقعاً در شرف وقوع بوده است بيشتر روشن شود.
5. آيت الله خامنه اي
در مجلس خبرگان کساني جمع شدند و دور هم نشستند و بوسيله مردم انتخاب شدند که جز قانون اسلام، هيچ قانوني را پيشنهاد نمي کردند که قانون اساسي کشور باشد. علماي اعلام، فضلا، دانشمندان، متفکران کساني که حداقل صدي85 يا80 آنها با بيشتر معتقدين به قوانين قرآن و اسلام بودند اين براي آمريکا خيلي خطرناک بود. لذا ديديم که امثال عباس اميرانتظام ها در خفا تلاش مي کردند که مجلس خبرگان از بين برود و نباشد...يا بعد از آنکه قانون اساسي از مجلس خبرگان گذشت بلکه بتوانند از راي دادن مردم به قانون اساسي جلوگيري کنند.(6)
...از جمله موارد اختلاف که خيلي روشن بود مسئله ولايت فقيه بود. آن شبي که در جلسه هيئت دولت نامه اي که عباس اميرانتظام تهيه کرده بود و بعد،15يا14نفر(7) از وزراءي کابينه دولت موقت از قبل امضاء گرفته بود و قرار بر اين بود که اين نامه به اطلاع امام برسد و اين عده دسته جمعي،استعفا بدهند يا انحلال مجلس خبرگان را بخواهند.(8)
آن شبي که اين نامه در هيئت وزيران مطرح بود بنده خود از کساني بودم که از طرف شوراي انقلاب در آن مجلس حضور داشتم و درآن جلسه مطرح کردند که از اين تاريخ مجلس خبرگان نماينده مردم نيست و ما مي گفتيم که اينطور نيست و مجلس خبرگان يقيناً نماينده مردم است و بايد قانون اساسي را تمام کند.
البته آقايان تندي کردند حتي به ما اهانت نمودند. اما بالاخره اظهارات ما موانع کارشان را روشن کرد و فهميدند که ما(9) قبل از اينکه به امام برسد، در مقابل توطئه هايي که عليه مجلس خبرگان ممکن است انجام گيرد، ايستاده ايم. ما توانسته ايم آنها را قانع کنيم که بروند و قبلاً مسئله را با امام در ميان بگذارند و نامه اي را که نوشته اند در سطح عموم مطرح نکنند. افکار مردم را ناراحت و مضطرب نسازند و برنامه شان را خدمت امام ارائه نمايند. امام بطور قاطع، بدون اندکي ترديد اعلام کرده بود که اگر مي خواهيد استعفاء بدهيد بروين بدهيد، مجلس خبرگان بايد باشد و به کار خود ادامه دهد.(10)
6. حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني
با شکل گيري عملي مجلس خبرگان که اکثريت قاطع آن را روحانيون تشکيل ميدادند زمزمه هاي مخالفت، که از قبل هم بود، بيشتر شد. اين مسئله از وقتي که قرار شد مجلس خبرگان علاوه بر متن پيش نويس قانون اساسي که توسط شوراي انقلاب و دولت تهيه شده بود، متنها و پيشنهادهاي ديگر را هم بررسي کند عيان تر گرديد.
...اين مخالفتها تا تهيه طرح انحلال مجلس خبرگان با همکاري برخي از چهره هاي ملي گرا و چند نفر از اعضاي دولت موقت نيز پيش رفت، طبق اين طرح که همزمان با ورود مجلس خبرگان به بحث ولايت فقيه مطرح شد(11) قرار بود بدون اطلاع و اجازه امام و بدون هماهنگي با شوراي انقلاب از طرف دولت موقت، انحلال مجلس خبرگان اعلام شود. ما از جريان طرح انحلال در جلسه هيئت دولت مطلع شديم گويا آقاي عباس اميرانتظام و چند نفر از وزيران و جمعي از دوستان ملي گرايشان پيگير جدي اين مسئله بودند که البته در اثر مخالفت جدي ما و هشدارهايي که در همان جلسه داديم و نيز برخورد قاطع امام با طراحان انحلال، آنها به سرعت عقب نشيني کردند. بطوري که طرح مسئله در آن مقطع زماني منتفي شد. هرچند که مخالفتها با مجلس خبرگان و مصوبات آن پايان نيافت.(12)
...امام وقتي بحث ولايت فقيه بطور جدي مطرح شد و متوجه شدند اين نقص در پيش نويس قانون اساسي بوده است، خيلي محکم ايستادند و از آوردن مسئله ولايت فقيه در قانون اساسي دفاع کردند بطوري که وقتي ايشان فهميدند آقاي مهندس بازرگان و دوستانش در اعتراض به گنجاندن ولايت فقيه در قانون اساسي تصميم گرفته اند که يا «انحلال مجلس خبرگان را مطرح کنند و يا استعفاي دسته جمعي بدهند»در مقابل آنها ايستادند و به آنها هشدار دادند که با استعفايشان موافقت خواهندکرد.(13)
اميرانتظام پس از ناکام ماندن توطئه در 58/7/28در راه بازگشت به سوئد در58/8/3نامه اي راتنظيم کرد که مدعي است آن را با دوستانش از جمله فتح الله بني صدر، رحمت الله مقدم مراغه اي و همکارانش در توطئه انحلال مجلس خبرگان تنظيم وسپس آن را با دستخط خود پاکنويس کرده است. وي در حاشيه آن نامه مطالبي را يادداشت کرده(14) که به شرح زير مي باشد:
فردا بازرگان و عده اي از افراد هيئت دولت به ديدن امام رفتند و طرح را مطرح کردند. پر واضح بود که امام آن را رد خواهد کرد.(15) در حاليکه اگر قبلاً اعلام شده بود، شانس رد کردن آن(16) ده درصد بود ولي در عوض سي و شش ميليون مردم که به دليل وضع خاص زمان فکر مي کنند بجاي پياده شدن قانون اسلام، آخونديسم(يعني ولايت فقيه) برمملکت حکومت خواهد کرد به پا مي خاستند و تحت رهبري امام بازگشت بازرگان را از ايشان مي خواستند.
به عبارت ديگر در صورت مخالفت امام و ساير رهبران انقلاب با انحلال مجلس خبرگان، هيئت دولت بازرگان به صورت دسته جمعي، استعفا مي دادند(که حضرت آيت الله خامنه اي از آن پرده برداشتند) و به دنبال آن عناصر ضدانقلاب از طيفهاي مختلف شورشهاي گسترده اي در مملکت برپا مي کردند.(احتمالاً ستاد اين «شورشها» و«به پاخاستن»ها در آن شب در خانه تقي انوري بوده است) و به دنبال کودتايي که در اين تاريخ صورت مي گرفت ـ که شايد روح جناب مهندس بازرگان هم از آن خبردار نبود ـ امام مجبور ميشد بازرگان را بازگرداند؛ انحلال مجلس خبرگان را بپذيرد و اصل پنجم قانون اساسي يعني اصل ولايت را ناديده بگيرد و همان پيش نويس(17)قبلي را به رفراندوم بگذارد.
شايد در اينجا اسرار اين مطالب بهتر روشن شود:
1. چرا مهندس بازرگان پس از خروج از جلسه با حالت فوق العاده عصبي و هيجان زده به عباس اميرانتظام گفته است که سريعاً به سوئد بازگردد.
2. چرا خبرنگاران روزنامه ها، راديو و تلويزيون تا ساعت10:30 شب در دفتر نخست وزيري منتظر بودند و عباس اميرانتظام، يعني سفير ايران در کشورهاي اسکانديناوي نيز،5:30ساعت همراه با آنها به انتظار نشسته بود و قرار بود خبر انحلال مجلس خبرگان به صورت فوق العاده توسط روزنامه ها، راديو، تلويزيون و خبرگزاريهاي داخلي و خارجي اعلام شود؟
3. رحمت الله مقدم مراغه اي عضو مجلس خبرگان و استاندار دولت موقت در آذربايجان تا آن ساعت شب با چه هدفي در خانه انوري در انتظار اعلام انحلال مجلس خبرگان بوده اند؟!
آيا مهندس بازرگان نيز از اين جريان مطلع بوده که از عباس اميرانتظام خواسته است آنان را سوگند دهد که مسئله را فراموش نمايند؟! اين مسئله چه بوده که بايد فراموش ميشده و احتياج به سوگند نيز داشته است؟!
4. چه رابطه اي بين مهندس بازرگان با افراد حاضر در خانه انوري بوده است که ايشان ضمن اطلاع از آن از عباس اميرانتظام خواسته آنان را سوگند دهد که مسئله را فراموش کنند.
5. همزمان با وقايع مذکور، يعني طرح انحلال مجلس خبرگان در هيئت دولت، سفارت آمريکا در تهران بادولت موقت تماس گرفته موضوع برده شدن شاه به آمريکا را با آنان مطرح مي نمايد. چه رابطه اي بين بردن شاه به آمريکا و شورشهايي وجود دارد که قرار بود در ايران به بهانه مخالفت امام و ساير رهبران انقلاب با انحلال مجلس خبرگان و به دنبال آن استعفاي دولت موقت برپا شود؟
بيانات حضرت امام در اين رابطه
...آن قضيه رفراندوم و قبل از او، قضيه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از اميرانتظام بوده و آن مسائل.
آن وقت آمدند آقايان پيش ما، همه اين آقاياني که آقاي بازرگان و رفقايش گفتند: ما خيال داريم اين مجلس را منحلش کنيم. من گفتم: شما چکاره هستيد اصلش که مي خواهيد اين کار را بکنيد؟...پا شويد و برويد سراغ کارتان، وقتي ديدند محکم است مسئله، کنار رفتند.
مسئله انحلال مجلس خبرگان روي اين زمينه بود...که ديدند مجلس خبرگان يک مجلس اسلامي شد. يک مجلسي شد که اکثرش از علما هستند. اينها...از اين علما مي ترسند. اينها اگر قانون بنويسند، يک قانوني مي نويسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد.
...از اين جهت اين آقايان را وسوسه کردند، وادار کردند. اين آقايان هم توجه به مسائل خيلي ندارند ـ مع الاسف ـ با اينکه بودند در مسائل سياسي.(18)
مقايسه بيانات امام و اعضاي شوراي انقلاب که ـ آن شب در جلسه هيئت دولت حضور داشته اند ـ با بيانات طراحان توطئه انحلال، نشان دهنده بي صداقتي کامل افراد شرکت کننده در اين توطئه بوده است و اينکه آنان هيچگاه آنچه را که در صدد انجامش بودند با افکار عمومي و مردم در ميان نگذاشتند.
مهمترين نکته اي که آنان در صدد پنهان کردنش بودند اين است که آنان در هيئت دولت، قرار گذاشته بودند. در صورت عدم پذيرش انحلال مجلس خبرگان، دسته جمعي استعفا دهند و به دنبال آن عوامل و ايادي مرتبط با آنان، شورشهاي متعددي درکشور برپا کنند؛ به اين صورت تصور مي کردند که امام ناگزير به پذيرش انحلال مجلس خبرگان و بازگرداندن دولت بازرگان خواهد شد .
علت اينکه آنان برنامه هاي بعدي خود را ادامه ندادند، برخورد قاطع امام با آنان در بعدازظهر 29مهر1358 بود. در اين روز، مهندس بازرگان همراه با چهارتن از وزراء به قم رفته بودند تا موضوع انحلال مجلس خبرگان را از ايشان درخواست نمايند و يا درصورت عدم پذيرش استعفاي دسته جمعي اعضاي هيئت دولت را به امام اعلام کنند.(19)
امام با شنيدن جريان، با قاطعيت با آنان برخورد نموده، در برابر تهديد آنان به استعفاي دسته جمعي بيان کردند که اگر مي خواهيد استعفا بدهيد، برويد بدهيد. مجلس خبرگان به هيچ وجه منحل نخواهد شد. ظاهراً آنان آنچنان در اين قضيه اصرار داشته اند که موضوع بردن شاه به آمريکا را نيز به اطلاع امام نرساندند.
امام در سه شنبه 1آبان 1358، يعني تنها دو روز(20) پس از اين جلسه فرمود:
...هرکس هر چه دلش مي خواهد مي گويد. هرکس هر عملي را که مي خواهد انجام مي دهد و ابداً در فکر اين نيستند که آيا اين حرفي که مي زنند در مسير ملت است؟ آنکه ملت خواستش بود و راي مثبت به او داد...
جمهوري اسلامي که ملت ما مي خواهد اين است که محتواي اين جمهوري احکام اسلام باشد و تمام مملکت روي احکام اسلامي اداره بشود و آنچه که خداي تبارک و تعالي فرموده است، بوسيله پيغمبر اکرم(ص) و به ما رسيده است...بايد تحقق پيدا بکند.
...همين آقاياني که فرياد مي زنند که بايد دموکراسي باشد، بايد آزادي باشد، همين آقايان مي نشينند دور هم و يک چيزي پيش خودشان مي گويند و مي خواهند تحميل کنند به ملت. مثلاً مجلس خبرگان با اکثريت ملت رفته است و مشغول کار است. حالا مي بينيم که يک دسته چند نفري دور هم جمع مي شوند و مي گويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود. من نمي دانم که اين آقايان چکاره اند که مي گويند بايد منحل بشود؟ براي چه بايد منحل بشود؟ براي اينکه اين آقايان اهل علم هستند؟ براي اينکه آقايان به اسلام عقيده دارند، احکام اسلام را دارند جاري مي کنند. چون گفتند که ولايت فقيه بايد باشد و نظارت فقيه بايد باشد؟! اينها نظارت فقيه در امور مي ترسند.
يک اقليت ده نفر، صدنفر، هزارنفري مي تواند که حالا بگويد ملت راي داده است به جمهوري اسلامي لکن بايد جمهوري باشد، نه اسلامي؟ اين«بايد» يعني چه؟...اين صد نفر، هزار نفر چکاره اند که در مقابل يک ملت«بايد» مي گويند؟!
مجلس خبرگان را مردم تعيين کردند. تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاي طالقاني راي دادند...حالا که در اقليت واقع شدند اين آقايان روشنفکر...مي خواهند بگويند، نه.
راي اکثريت ميزان نيست بايد منحل بشود.
...اگر صد مرتبه انتخاب بشود مردم علمايشان را انتخاب مي کنند.
اگر صدمرتبه انحلال پيدا کند مجلس، ...مردم اشخاصي را که متدينند و اشخاصي که شناخته شده اند و...غربزده نيستند و...توجه به اسلام دارند...تعيين مي کنند.
...شماها بايد عزا بگيريد، براي اينکه نه در مجلس، خيلي راه داريد و نه در مجلس موسسان، خيلي راه داريد و نه در جاهاي ديگر...علتش هم اين است که يکي ملتي است فرياد زده است که ما اسلام را مي خواهيم...صد دفعه هم که شما بهم بزنيد آنرا...باز مردم همان اسلام را مي خواهند.
...همه مطلع هستند که چي مي خواهند چنانچه همين ولايت فقيه را که خداوند تبارک و تعالي تعيين کرده است. براي نظارت در امور و تعيين مراکز قدرت، اگر همين را به رفراندوم ملت بگذاريد. همان رأيي که او آورد اين راي را هم بدهيد، مردم آن چيزي را که خدا مي خواهد مي خواهند.(21)
متن اعلاميه دولت خطاب به رياست مجلس خبرگان ـ که بخاطر مخالفت جدي امام منتشر نيافت ـ به شرح زير است:(22)
اعلاميه دولت
نظربه تبصره ماده35لايحه قانون انتخابات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب1358/4/14شوراي انقلاب اسلامي که مقرر داشته:
«تبصره ـ مدت زمان بررسي و تنظيم قانون اساسي جمهوري اسلامي از تاريخ افتتاح حداکثر يک ماه مي باشد» و نظر به اينکه«وکالت و نمايندگي اعضاي مجلس مذکور مقيد و محدود به مدت و شرايطي بوده که در اين لايحه قانوني تعيين شده و انتخاب کنندگان نيز به استناد مقررات آن قانون، براي مدت معين(يک ماه) آنان را انتخاب کرده اند» و با توجه به اينکه طبق اصول و موازين شرعي و حقوقي «اگر وکالت و نمايندگي محدود به زمان معيني باشد بعد از انقضاي آن، وکالت و نمايندگي زائد مي گردد» و ضمناً ماده 19 لايحه قانوني اداره امور مجلس و نظامنامه داخلي مجلس بررسي نهايي قانون اساسي مصوب58/6/8شوراي انقلاب اسلامي نيز «مدت بررسي اصول قانون اساسي را جمعاً سي روز تعيين کرده است» بنابراين ادامه کار مجلس بررسي نهايي قانون اساسي، بعد از انقضاي مدت و زوال وکالت مخالف قانون و مصوبات آن فاقد اعتبار است و چون وکيل حق ندارد مدت وکالت خود را يکطرفه تمديد نمايد. تمديد مهلت قانوني از طرف آن مجلس وجهه شرعي و قانوني نداشته است. علي هذا به استناد اصول و قوانين فوق، انحلال مجلس بررسي نهايي اصول قانون اساسي اعلام مي گردد.
دولت ظرف يک ماه از اين تاريخ، براي تصويب پيش نويس قانون اساسي که از طرف دولت تنظيم و با تاييد مقام رهبري انقلاب به تصويب شوراي انقلاب رسيده است(با اصلاحاتي که مورد تصويب شوراي انقلاب و تاييد مقام رهبري مي باشد) به آراي عمومي مراجعه کرد.
پي نوشت ها :
1ـ همان، ج2، ص230
2ـ اين ادعا بسيار اعجاب انگيز و کذب محض است. چون نخست وزير طبق گفته اميرانتظام، در 21مهر1358از ماجرا طرح انحلال مجلس خبرگان مطلع بوده و حداقل يک نفر از وزراء نيز در جلسه خانه تقي انوري در تاريخ18مهر حضور داشته است و طبق گفته فتح الله بني صدر کميسيوني(احتمالاً در روز24مهر) و قبل از جلسه هيئت دولت طرح را بررسي نموده است. تاريخ جلسه انحلال نيز در 28مهر بوده و چگونه نخست وزير طي اين يک هفته چنين موضوع مهمي را به وزير خارجه خود نگفته و يا ايشان آن را از ساير وزراء نشنيده است؛ مگر اينکه ايشان در سفر بوده باشد؛ اما اين فرض نيزصحيح نيست. چون طبق اسناد لانه جاسوسي، ايشان روز قبل در جلسه با ماموران آمريکايي، شرکت داشته است(همان،ج1،ص70) جالب توجه اين است که چگونه اميرانتظام که سفير ايران در کشورهاي اسکانديناوي و با وزير خارجه بيش از هر وزير ديگري در ارتباط بوده است، طي ده روز، يعني از اولين جلسه در خانه انوري تا جلسه هيئت دولت، ايشان را از چنين امر مهمي، مطلع ننموده است.
3ـ اين ادعا نيز کذب محض است. اين شخص متاسفانه در مقاطع مختلف مطالب خلاف واقعي را به حضرت امام نسبت داده است. براي معلوم شدن بي صداقتي او بيانات امام در همين رابطه آورده ميشود. او در مورد با سفر امام به پاريس اظهار داشته است من بودم که امام را با اصرار به پاريس بردم و امام با من در اين رابطه چند شرط نمودند(ايران فردا اسفند1377):ص18) امام در پايان وصيتنامه خود ضمن رد اينکه کساني به امام قبولانده اند که بايد به پاريس بروند بيان داشت:«از قرار مسموع بعضي ها ادعا نموده اند که رفتن من به پاريس بوسيله آنان بوده است. اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از کويت با مشورت با احمد پاريس را انتخاب کردم» سپس فرمودند که «من در طول نهضت و انقلاب بواسطه سالوسي و اسلام نمايي بعضي از افراد ذکري از آنان نموده و تمجيدي نموده ام که بعد فهميدم از دغل بازي آنها غافل شده ام. آن تمجيدها در حالي بود که خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند و نبايد از آن مسائل سوءاستفاده شود. ميزان در هر کس حال فعلي اوست».
4ـ يعني بخاطر ترس از ضدانقلاب و اعتراضات آنان بايد مجلس خبرگان منحل گردد. در ضمن ابراهيم يزدي اقرار مي کند که اگرچه راي به انحلال نداده، با طرح انحلال آن موافق بوده و براي آنهم توجيه تراشيده است.
5ـ اين ادعا درست صد وهشتاد درجه، خلاف ادعاي فتح الله بني صدر است. او وظيفه مجلس خبرگان را فقط بررسي مي دانست و ايشان وظيفه آن را تصويب بي چون و چرا مي داند؛ آنهم طي مدت يک ماه البته بايد سوال نمود که آيا تصويب بدون کم و زياد کردن پيش نويس(بدون بررسي) يک ماه وقت لازم نداشت و با يک قيام و قعود همه چيز پايان مي يافت.
6ـ روزنامه جمهوري اسلامي(25اسفند59)
7ـ اين عدد صحيح است نه آنچه اميرانتظام گفته؛ زيرا امضاي سه نفر از وزراء نيز به رغم توافق اوليه در زيرنامه وجود ندارد.
8ـ همان
9ـ يعني اعضاي شوراي انقلاب
10ـ همان. در خودآوري است که پس از مقاومت اعضاي شوراي انقلاب حاضر در جلسه هيات دولت در برابر اعلام انحلال مجلس خبرگان حاضران مجبور ميشوند تصويب کنندکه موضوع انحلال ابتدا خدمت امام مطرح و سپس به مردم اطلاع داده شود. امام آنان آنقدر در تصميم خود در انحلال مجلس خبرگان ـ به جرم تصويب اصل ولايت فقيه ـ مُصِر بودند که درکنار اين تصميم، تصميم ديگري نيز مي گيرند و آن تصميم اين بوده است که در صورت مخالفت امام با انحلال مجلس خبرگان، هيئت دولت دسته جمعي استعفاي خود را تقديم امام نمايند.
11ـ حدود20 روز پس از تصويب اصل ولايت فقيه توطئه انحلال توسط اميرانتظام که از استکهلم محل ماموريت خود به ايران آمده بود آغاز و ده روز بعد در58/7/28در هيئت دولت موقت مطرح گرديد.
12ـ بشيري، همان
13ـ همان،ص357
14ـ اين نامه جز اسناد حکومت او شد
15ـ بنابراين بردن طرح انحلال مجلس خبرگان خدمت حضرت امام، توسط اعضاي حاضر شوراي انقلاب در هيئت دولت به آنان تحميل شده بود.
16ـ يعني امام با استعفاي بازرگان و هيئت دولت ـ در صورت عدم موافقت با انحلال مجلس خبرگان ـ در مقابل عمل انجام شده قرار مي گرفت و 90 درصد مجبور به پذيرش انحلال مجلس خبرگان ميشد. اين نشان مي دهد که آنان چگونه از سلاح استعفا در آن شرايط حساس ـ که نيروهاي مدير کشور شناخته نشده بودند و امام مجبور بود تا تصويب قانون اساسي و راه افتادن تشکيلات کشور آنان را تحمل نمايد ـ براي تحميل خواسته هاي خود به امام و رهبران انقلاب سوءاستفاده مي نمودند. در حقيقت آنان مي خواستند ماجرايي همانند استعفاي دکتر مصدق را در 24تير1331را به سبکي جديد براي امام و انقلاب تکرار نمايند. ماجراي 24تير1331از اين قرار بود که مصدق از شاه درخواست وزارت جنگ را نمود، شاه که فرمانده کل قوا بود با آن مخالفت کرد؛ به دنبال آن دکتر مصدق استعفا داد و آيت الله کاشاني براي ادامه نهضت ملي شدن نفت و اتمام آن مجبور شد از دکتر مصدق حمايت کند و مردم را براي بازگرداندن او وکناره گيري قوام السلطنه ـ که توسط شاه به جاي او به نخست وزيري برگزيده شده بود ـ به خيابان بکشاند و شاه را مجبور به پذيرش درخواست مصدق بنمايد و او را به قدرت بازگرداند.
17ـ به قول اميرانتظام يک قانون اساسي دموکراتيک و نه يک قانون اساسي مذهبي!
18ـ صحيفه امام،ج14،ص438(24خرداد1360)
19ـ دليل آن اين بود که اين استعفاها همه صوري بوده و هدف از آن فشار آوردن بر امام براي رسيدن به اهداف خود بوده است.
20ـ ملاقات بازرگان و هيئت دولت موقت با امام، در روز يکشنبه 29مهر ماه ساعت4بعد از ظهر بوده است.
21ـ صحيفه امام،ج10،ص323 ـ 319
22ـ متن تهيه شده توسط کميسيون وزراء که به امضاي اکثريت هيئت دولت موقت نيز رسيده بود.