تبیین حکومت دکتر مصدق (دوره اول)(2)
طعم اتحاد
دکتر احمد متين دفتري متهم بود در زماني که «مسترگس» براي تصويب قرارداد الحاقي به تهران آمده بود، شبها درمنزل مهندس اتحاديه او را راهنمايي مي کرده است و همين تعجب و اعتراض عبدالقدير آزاد را برانگيخت. او در اين باره گفت:
«تعجب مي کنم که آقاي دکتر متين دفتري حرکت مي کند مي رود به جنوب که از همان کسي که راهنماييش مي کرد اين نفت را تحويل بگيرد.» (30)
23 ارديبهشت نخست وزير طي بخشنامه اي به کليه وزارتخانه ها ادارات و بانک ها دستور داد در مکاتبات خود به جاي عنوان «شرکت نفت ايران و انگليس» از عبارت «شرکت سابق» استفاده کنند. روز 27 ارديبهشت 1330 دولت انگليس با تسليم تذکاريه اي به دولت ايران مخالفت خود رابا لغو قرار دادن بيان نموده و احتمال طرح شکايت عليه ايران در دادگاه لاهه را مطرح کرد. ضمناً دولت ايران را به برهم خوردن روابط دو جانبه تهديد نمود. 28 ارديبهشت نيز دولت آمريکا با صدور بيانيه اي در راستاي منافع انگليس، ايران را از انجام اقدامات يک جانبه بر حذر داشت.
آيت الله کاشاني بلافاصله در روز 29 ارديبهشت با صدور اعلاميه اي ملت ايران را به حضور در صحنه فراخواند. مردم نيز به تبعيت از نداي رهبرشان، تجمع با شکوه و بي سابقه اي را برپا نمودند. رهبر نهضت ملي طي اعلاميه اي خطاب به اين تجمع در پاسخ به مداخلات آمريکا و انگليس اظهار نمود:
«... ملت مسلمان ايران، اکنون که به فضل الهي از خواب غفلت بيدا شده و به حقوق خود آشنا گرديده تا اساس استقلال کامل سياسي و اقتصادي خود را مستقر نکند از پاي نخواهد نشست و عملاً تنفر خود را از مداخلات استقلال شکنانه انگليسي ها و آمريکائيها به سمع عالميان مي رسانند.» (31)
همين روز (29 ارديبهشت) مکي نيز در مجلس به موضع دولت آمريکا حمله نموده و گفت آمريکا به دروغ شعار حمايت از ملل ضعيف را سر مي دهد. روز 30 ارديبهشت هم دولت در پاسخ به بيانيه آمريکا با صدور تذکاريه اي اعلام نمود:
«صلاح انديشي دوستانه بايستي طوري مي شد که با قانون ملي شدن صنعت نفت در سراسر کشور منافات پيدا نکند اينک که قانون مزبور وضع دولت موظف و مکلف به اجراي آن مي باشد صلاح انديشي دوستانه يک دولت خارجي به هر عنوان و عبارتي باشد جز مداخله در امور داخلي چيز ديگري نمي تواند تلقي شود.» (32)
اين مواضع متحد و قاطع موجب عقب نشيني آمريکا شد. دولت آمريکا در 30 ارديبهشت با صدور اعلاميه ديگري با اتخاذ موضعي منفعلانه اظهار نمود که از بيانيه پيشين سوء تعبير شده است. (33)
در اين ميان برخي مطبوعات انگليس با طرح مسأله اشغال ايران سعي کردند جو رعب و وحشت را حکمفرما سازند. آيت الله کاشاني براي مقابله با هرنوع تهديدي از سوي اجانب با قاطعيت تمامي آمادگي خود را براي صدور فتواي «جهاد» عليه تهديدات بيگانگان اعلام نمود. نخست وزير نيز در اولين مصاحبه، مطبوعاتي خود ابتدا خبرنگاران را با راهنمايي مکي به مناطق جنوبي شهر تهران فرستاد و با ملاحظه وضع رقت بار مردم عمق مظلوميت ملت ايران را دريافت و به ملل جهان مخابره کند. سپس در مصاحبه با آنان اعلام نمود اولين گام ما اصلاحات و قطع دست شرکت نفت است. با اين حال اگر شرکت دعاوي حقي داشته باشد، خواهيم پرداخت ولي ملي کردن نفت حق ماست. به دنبال اين اقدام نخست وزير در 6 خرداد 1330 دکتر شمس الدين اميرعلايي را با حفظ سمت وزارت دارايي (به مدت يکماه) به عنوان مأمور فوق العاده دولت در خوزستان - که از تمام اختيارات استاندار بهره مند بود- منصوب نمود.
دکتر مصدق يازدهم خرداد دکتر سيد محمود حسابي، دکتر سيد عبدالحسين علي آبادي و مهندس محمد بيات (34) (رئيس هيئت مديره، فرزند سهام السلطان بيات خواهر زاده نخست وزير) را به عنوان اعضاي هيئت مديره موقت شرکت نفت انتخاب نمود. (35)
هيئت مديره موقت و هيئت مختلط نفت با استقبال شايان مردم وارد خوزستان گشته و مستقر شدند. اولين اقدام آنان برافراشتن پرچم ايران بر فراز عمارت شرکت نفت و نصب تابلوي شرکت ملي نفت ايران بر نماي عمارت بود. بلافاصله آيت الله کاشاني روز 20 خرداد ضمن تبريک ورود هيئت مختلط به آبادان و تأييد اقدامات آنان، آمادگي خود را براي حضوردر آبادان و مشارکت در خلع يد به اطلاع رساند. مکي در پاسخ به رهبر نهضت ملي نوشت:
«تمامي اهالي اين استان سربازان از جان گذشته و فداکاري هستند که گوش به فرمان حضرت آيت الله دارند.
از تو است يک اشاره - از ما به سر دويدن» (36)
هيئت جکسون
پيشنهادات جکسون شامل پرداخت 10 ميليون ليره به صورت زير بود: مساعده به ايران و تصفيه آن بابت وجوهي که طي مذاکرات طلب ايران شناخته خواهد شد، پرداخت ماهانه سه ميليون ليره از خرداد ماه به بعد تا تحصيل توافق، همچنين انتقال شرکت سابق به شرکت ملي نفت و سپس به شرکت جديدي که از شرکت سابق تأسيس شده و چند تن ايراني براي پخش در ايران و اينکه دارايي ها با شرايطي مساعد به آن شرکت منتقل شود. جکسون طي سه جلسه پيرامون پيشنهاداتش با هيئت ايراني به بحث و مذاکره پرداخت. (37) ولي به دليل آنکه نظرات او همچنان که خودش اظهار نمود ملي شدن را به نوعي خاص تفسير مي نمود، مورد قبول طرف هاي ايراني واقع نشده و سرانجام در 29 خرداد دکتر مصدق طي يک پيام راديويي خطاب به ملت ايران، شکست مذاکرات را اعلام نمودو همان روز هيئت جکسون ايران را ترک گفت . پس از خروج هيئت جکسون دکتر مصدق در پيام خود ضمن اعلام شکست مذاکرات، دستور اجراي خلع يد را صادر کرد.
دکتر مصدق با وجود آنکه خود با عملکرد دولت حسين علا در اعمال حکومت نظامي مخالفت کرده بود روز 25 خرداد در مجلس حاضر شده و درخواست تمديد حکومت نظامي در خوزستان را مطرح نمود. جمال امامي در مخالفت با اين لايحه گفت:
«يکماه پيش آقاي علا حکومت نظامي خوزستان را پيشنهاد کرد موقعي که خوزستان به خاک و خون کشيده شده بود و آتش داشت به ساير مناطق کشور هم نفوذ مي کرد مملکت در آستانه سقوط بود در اين مجلس قانون حکومت نظامي خوزستان مطرح شد و اين آقايان اعضاي جبهه ملي آمدند اينجا صحبت کردند ... حالا در خوزستان پيش آمدي نشده آرامش برقرار است و خود آنهايي که آن روز با برقراري حکومت نظامي در خوزستان مخالفت مي کردند امروز لايحه تمديد آن را به مجلس مي دهند.» (38)
با اين وجود، لايحه تمديد حکومت نظامي به تصويب مجلس رسيد و به اجرا گذارده شد.
از سوي ديگر هيئت مديره و هيئت مختلط مذاکراتي را با «اريک دريک» مدير کل شرکت سابق آغاز نمود. او نيز در مذاکرات خود طرف ايراني را به خروج متخصصين انگليسي از ايران تهديد نمود و زماني که هيئت مديره براي فروش نفت اعلام نامه صادر کرد، او براي خنثي کردن آن اقدام نمود.
هنگام خلع يد، سيد حسين مکي با برپايي تجمعات متعدد و ايراد سخنراني هاي حماسي سعي در ايجاد انگيزه در مردم خوزستان جهت حضور در صحنه و پشتيباني از خلع يد مي نمود. اهميت نطق هاي مکي به حدي بود که دکتر گريدي سفير آمريکا از دکتر مصدق مي خواهد که مانع ادامه آن شود. کنسولگري انگليس در خرمشهر نيز سعي در ممانعت از ايراد سخنراني هاي بي محابا و تحريک آميز مکي داشت. (39)
ولي دکتر متين دفتري طي اقداماتي به نفع انگليس در جهت سرد کردن احساسات ملي گرايانه گام بر مي داشت. بعدها نيز در ميان اسناد خانه «سدان» سندهايي دال بر ملاقات هاي مخفيانه دکتر متين دفتري و توافقات پنهاني او با «دريک» افشا شد. حتي او مأمور شده بود تا با استفاده از نفوذ خود بر دکتر مصدق، اسباب مراجعت دکتر اميرعلايي را ازآبادان به اهواز فراهم آورد.
پس از بروز اهمال و تأثير طرف هاي انگليس در مذاکرات، آيت الله کاشاني 26 خرداد طي نامه اي خطاب به مکي تصريح کرد که اگر مسولين شرکت تسليم نشوند با قوه قهريه، چاه ها را بسته و رؤساي شرکت را از کشور اخراج کنند. (40)
روز 29 خرداد، پرچم ايران بر فراز دفتر مرکزي اداره کل پالايشگاه (ژنرال آفيس) به نشان تسلط ايران بر شرکت نفت به اهتزاز درآمدو در روز 30 خرداد دکتر مصدق طي گزارشي در مورد هيئت جکسون به مجلس اعلام کرد که دولت مذاکره را به قيد پذيرش ملي شدن نفت از سوي شرکت پذيرفت. لکن پيشنهادات هيئت مذاکره کننده با قانون ملي شدن مبانيت داشت.
غفلت مصدق از موضع آمريکا
سوم تيرماه اداره اطلاعات آبادان به کنترل هيئت مديره موقت درآمده و بدين ترتيب اولين اقدام جهت تصرف تأسيسات شرکت به منظور «خلع يد» از انگلستان صورت گرفت. پس از تسلط بر اداره اطلاعات و فرار «دريک»، کارکنان فني خارجي شرکت سابق که قريب به 4500 نفر بوده و هيئت مديره سعي مي کرد آنها را به استخدام خود درآورد روز 5 تيرماه همگي استعفا نمودند. آنها که از مدتي قبل خانواده هايشان را از ايران خارج کرده بودند، خود نيز مهياي رفتن شدند.
از سوي ديگر، هيئت مديره نفت کش ها را موظف کرده بود که پس از بارگيري، رسيد جديدي را تحويل دهند که بيانگر ملي شدن نفت بود. ولي چون آنها از اين اقدام خودداري مي کردند،صدور نفت قطع شده و توليد و تصفيه نفت به تأمين نيازهاي داخلي محدود گرديد و پس از مدتي در 8 مرداد 1330، آخرين واحد پالايشگاه تعطيل شد. به دنبال استنکاف نفت کشها از دادن رسيد و تشديد احتمال قطع صدور نفت روز چهارشنبه 5 تير 1330 دکتر مصدق طي پيامي به هاري ترومن رئيس جمهورآمريکا اظهار نمود:
«... دولت و ملت ايران با تمام قوا و وسايل ممکنه اهتمام خواهند نمود که جريان نفت قطع نشود ولي در صورتي که نتيجه دست از کار کشيدن دسته جمعي کارمندان انگليسي با تأخير در بارگيري حمل مواد نفتي به علت ندادن رسيد وقفه اي ولو به صورت موقت حاصل شود، موجب نهايت تأسف است و در اين صورت مسئول عواقب نامطلوب اين امر رؤساي شرکت سابق نفت خواهند بود. اين نکته را نيز لازم است متذکر شود که با وجود ابراز احساسات ملي، در ايران به هيچ وجه خطري به امنيت جاني ومالي اتباع انگليس متوجه نيست... نظر به اينکه بين ملتين ايران و آمريکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و رجاء واثق هست که هيچ وقت کوچکترين خللي به اين حسن روابط وارد نشود و ملت بزرگ و ارجمند آمريکائي از طرفداران جدي آزادي و حاکميت ملل شناخته شده و فداکاري هاي آن ملت نيک نهاد در دو جنگ اخير بهترين گواه اين معني است، لذا لازم دانستم خاطر آن حضرت را از جريانات اخير مستحضر سازم و يقين دارم که دولت هاي آزاد جهان وخصوصاً دولت دوست ما آمريکا در اين موضوع مهم از معاضدت به آمال ملي ايران خودداري نخواهد کرد..» (41)
غفلت دکتر مصدق از مواضع و اهداف آمريکا و دل بستن به «معاضدت آمريکا» سرآغاز مشکلات نخست وزير و بسياري از اشتباهات ديگر او بود. او مدعي بود مي خواهد از تضاد انگليسي - آمريکا به نفع ايران استفاده کند، ولي غافل از اينکه اين دو ابر قدرت از مدتها قبل بر سر تقسيم غنايم نفتي به توافق رسيده بودند. حتي توافقنامه اي نيز در اين رابطه در فروردين 1320 منعقد شد و خبر آن نيز در همان موقع در روزنامه هاي ايران درج گرديد. عملکرد دولت آمريکا گواه اين توافق بود ولي دکتر مصدق چشم بر اين حقايق بسته بود.
تهديدات نظامي انگليس
سيد حسين مکي با ايراد نطق هاي کوبنده و آتشين عليه حضور نظامي انگليس سعي مي کرد احساسات مردم را همچنان گرم نگه دارد. همچنين در پاسخ به رزمايش نيروهاي نظامي انگليس و براي احياي روحيه پايداري مردم تصميم گرفت يک رژه نظامي در آبادان برگزار کند. اين تصميم با مخالفت جدي نخست وزير وزاهدي وزير کشور مواجه شد ولي با اصرار مکي سرانجام مسرام رژه در 14 تير برگزار شد.
در برهه اي ديگر و زماني که بحث اقدام نظامي به طور جدي در کابينه کارگري انگليس به رهبري کليمنت اتلي مطرح گرديد و در ايران نيز عده اي از اشغال آبادان سخن مي گفتند، مکي با يک اقدام شجاعانه جهت برانگيختن احساسات مردم عليه انگليس تصميم گرفت مراسمي در سالگرد سوم شهريور که يادآور اشغال نظامي ايران توسط انگليس بود برپا کند. اين اقدام موجبات ترس ووحشت انگليسي ها را فراهم آوردو دکتر مصدق نيز با برپايي مراسم مخالفت کرد. ولي «مکي» با مقاومت خود در 3 شهريور 1330 مراسم باشکوهي را با حضور 90 هزار نفر برگزار نمود.
آيت الله کاشاني نيز مکرراً با دعوت مردم به تجمع وصدور بيانيه، ملت را به حمايت از کارگزاران خلع يد ترغيب مي نمود. دکتر مصدق نيز طي پيام هايي به تأييد آنان مي پرداخت.
لاهه و موضع دوگانه دولت
دولت تا اين تاريخ نسبت به ابلاغيه هاي دادگاه لاهه واکنش نشان نداد. پس از اين نيز چند روزي را به سکوت گذرانيد و سرانجام در 7 تيرماه با ارسال نامه اي به ديوان لاهه اعلام نمود: «دولت ايران اميدواراست آن ديوان عالي به عدم صلاحيت خود به علت عدم اهليت شاکي و قابل شکايت نبودن اعمال حق حاکميت ملي ايران اعلام رأي نمايد.» (42) اين نامه زماني ارسال مي شد که هيئت ايراني براي شرکت در دادگاه عازم لاهه بودند. (43)
روز هشتم تيرماه جلسه عمومي ديوان بين المللي دادگستري لاهه تشکيل جلسه داد. نماينده دولت انگليس در صلاحيت دادگاه و تقاضاي قرار تأمين و نماينده دولت ايران در عدم صلاحيت دادگاه و شرح مظالم شرکت نفت سابق سخناني ايراد کردند. (44) روز 13 تيرماه دادگاه رأي خود را مبني بر «قرار تأمين» صادر کرد؛ بدين مضمون که ديوان طرفين را از هر گونه اقدام زيان آور به منافع طرف مقابل بر حذر داشته و از اعمالي که موجب تشديد اختلاف شوند منع کرده بود. همچنين دادگاه دستور داد که فعاليت شرکت بايد مانند زمان پيش از ملي شدن نفت جريان يابد. رأي دادگاه درواقع نفي ملي شدن نفت و در راستاي منافع انگليس بود. در 18 تيرماه وزير خارجه ايران طي تلگرافي به دبير کل سازمان ملل متحد - تريگولي- اعلام نمود که چون ديوان لاهه از مسير عدالت خارج شده و اعتماد عمومي را نسبت به خود متزلزل ساخته، دولت ايران اعلاميه خود مبني بر قبول قضاوت ديوان مزبور را مسترد مي دارد. روز 19 تيرماه آيت الله کاشاني با صدور اعلاميه اي مردم تهران را به برپايي تجمع و ابراز انزجار از رأي لاهه فرا خواند.
در اين زمان (17 تيرماه) هاري ترومن رئيس جمهورآمريکا طي پيامي در حمايت از موضع انگليس و رأي دادگاه لاهه به دکتر مصدق نوشت:
«... دوستدار مي خواهد به جنابعالي جداً توصيه کند که به پيشنهاد ديوان بين المللي توجه خيلي عميقانه مبذول فرمائيد ... نظر ديوان را به عنوان پيشنهاد يک هيئت بي طرفي که هم خود جهت عدالت و انصاف و براي دنيايي متکي به مباني مزبور وقف مي نمايد تلقي فرمائيد. اطمينان دارم که دولت جنابعالي ودولت بريتانيا با مطالعه پيشنهاد ديوان لاهه خواهند توانست طرقي براي اجراء اين پيشنهاد پيدا کند که مقصود عاقلانه و بي طرفانه آن انجام شود و ضمناً عمليات صنعت نفت و وضع هر دو دولت حفظ گردد ... دوستدار صميمانه آرزومندم تا آنجا که بتوانم در اين مورد کمک نمايم. من با آقاي اورل هريمان، که همانطور که اطلاع داريد از مشاورين نزديک بنده و يکي از آمريکاييان عاليقدر مي باشد مفصلاً در اين باره مذاکره کرده ام چنانچه خود جنابعالي مايل باشيد ايشان را بپذيريد. من با کمال خوشبختي ايشان را به عنوان نماينده شخصي خود روانه تهران مي کنم تا درباره اين مسأله فوري و مشکل با جنابعالي مشاوره نمايد...» (45)
اين موضع جانبدارانه نيز نخست وزير را متنبه نکرد. روز 20 تير دکتر مصدق در پاسخ ترومن گفت:
«... دولت وملت ايران، دولت و ملت آمريکا را طرفدار آزادي ملل و حق و عدالت مي شناسد ... در باب تمايل آن حضرت راجع کمک به کشور ما بايد بگويم که دولت و ملت ايران اين نيت عالي را صادقانه و صميمانه تقدير مي کند و بخصوص که حاضر شده ايد يکي از رجال مشهور آمريکا يعني آقاي اورل هاريمان را به سمت نمايندگي از طرف خودتان براي مشاوره با اين جانبه به تهران روانه داريد...» (46).
کشف اسناد خانه سدان
دکتر بقائي طي هماهنگي با مقامات مسئول در وزارت کشور و وزارت دادگستري و اتخاذ تدابيري براي بي اطلاع ماندن دکتر مصدق از جريانات جهت پيشگيري ازمخالفت او پس از فراهم نمودن مقدمات کار به خانه «سدان» هجوم برده و مقادير زيادي اسناد سالم و تعدادي را که درحال سوختن بودند را به تصرف درآورد.
پس از آشکار شدن اهميت بالاي اسناد خانه سدان، بحث اسناد در مجلس و مطبوعات به طور جدي مطرح شد و کميسيوني نيز براي حراست و بررسي آنها تعيين شد. اين اسناد نشان مي داد که مسئولان شرکت نفت حتي در مکاتباتشان حاضر به پذيرش اصطلاحاتي چون «هئيت مديره موقت» و «هيئت مختلط» نيستند و اين نشان از عمل عناد آنان نسبت به نهضت ملي ايران داشت.
مطابق اسناد خانه سدان دکتر احمد متني دفتري عامل انگليسي ها بوده و از آنان مستمري مي گرفته است. او دستور داشت از نفوذ خود بر دکتر مصدق استفاده نموده و دکتر شمس الدين اميرعلايي را که از اهواز به آبادان رفته بود تا به اجراي خلع يد کمک کند، به اهواز برگرداند. (48) که چنين نيز شد و اين اقدام که ريشه هاي آن تا مدتها شناخته نشد موجب رنجش و اختلاف اميرعلايي و مکي گرديد. چرا که دکتر اميرعلايي تصور مي کرد مکي عامل رجعت او بوده است. همچنين معلوم شد بسياري از مطبوعات ازشرکت مستمري گرفته و براي آن کار مي کردند (49) و نيز افشا شد که شاپور بختيار از جمله مزدوران شرکت است. (50)
اسناد مکشوفه در زمينه هاي مختلف حاوي اطلاعات بسيار مهم و محرمانه بود. اهميت اين اسناد به حدي بود که دکتر مصدق در سفر به شوراي امنيت مقدار زيادي از آنها را به همراه خود برد تا گواه مظلوميت ملت ايران باشند.
واقعه 23 تير
ريچارد سدان به همراه چند تن ديگر از تهران به آبادان رفته تا مقدمات کار را درآنجا فراهم سازند. ولي مکي پس از اطلاع از ورود آنان بلافاصله با کمک کارآگاهان تحت امرش مسأله را پي گيري کرد و پس از پي بردن به نيت آنها، تصميم به اخراج آنان گرفت. با وجود مخالفت اوليه دکتر مصدق، سرانجام مکي، ريچارد سدان و همراهانش را از آبادان اخراج کرده و ناکام گذاشت. ولي در تهران با وجود سابقه درگيري 14 تيرماه و اهميت حفظ آرامش هنگام ورود نماينده آمريکا، و بيانيه تهديدآميز «جمعيت طرفداران صلح» و نيز اطلاعات مهمي که مکي در جريان اخراج «ريچارد سدان» از آبادان به دکتر مصدق داده بود، اقدامي از سوي دولت براي حفظ نظم در کشور صورت نگرفت. ساعت 8 صبح روز 23 تير راديو لندن اعلام کرد که امروز بعد از ظهر در تهران حوادث خونيني روي خواهد داد. (53) اين خبر نيز دولت را از جمود خارج نکرد. سرانجام روز 23 تير به هنگام ورود اورل هريمن جمعيت هواداران صلح تجمعي با حضور قريب به 20 هزار نفردر ميدان بهارستان برگزار نمود. حضور هريمن به عنوان نماينده امپرياليسم، به تظاهرات حزب توده هيجان بيشتري داد. در اين تجمع ميان اعضاي «حزب توده» و «حزب زحمتکشان» زد و خورد روي داد. تا اين جاي واقعه تقريباً امري عادي بود؛ چون اين دست زدوخوردها در فضاي سياسي آن روز مرسوم بود. در اين هنگام مأموران شهرباني به بهانه برقراري آرامش وارد کارزار شده و جمعيت را به رگبار بستند و ده ها کشته و صدها زخمي را نقش زمين کردند. (54)
پس از اين رخداد خونين سرلشکر بقايي رئيس شهرباني برکنار و تحويل دادگاه داده شد؛ ولي پس از مدتي تبرئه گرديد (55) و سرلشکر فضل الله زاهدي وزير کشور نيز به علت آنکه حاضر نشد مسببين واقعه را معرفي کند، مورد مؤاخذه دکتر مصدق قرار گرفت و سرانجام استعفا داد. (56) به دنبال واقعه 23 تير به مدت يک هفته در تهران حکومت نظامي برقرار گرديد و اين اقدام بر تمامي ادعاهاي دکتر مصدق مبني بر مباينت حکومت نظامي با آزادي و دموکراسي خط بطلان کشيد.
اورل هريمن با دو همراه وارد تهران شد. (57) هدف از سفر او سهيم کردن شرکتهاي نفتي آمريکا در منابع نفتي ايران و ايجاد فشار بر ايران براي پذيرش نظر کارتلهاي نفت بود. وي حامل پيامهايي از ترومن براي دکتر مصدق و شاه بود. «هريمن» از روز 24 تيرماه مذاکرات خود را به نخست وزير، وزير دارايي، اعضاي هيئت مختلط و نمايندگان مجلس آغاز نمود و طرح پيشنهادي خود را به دکتر مصدق تسليم کرد. روز 31 تيرماه جلسه مشترکي در منزل دکتر مصدق با حضور هيئت دولت و هيئت مختلط تشکيل شد. پس از انجام مذاکرات مفصل، طرحي تهيه و به تصويب حضار رسيد و قرار شد به عنوان نظر دولت ايران به هريمن داده شود و همين طرح مبناي مذاکرات باشد. (58) همان روز اللهيار صالح تصميم فوق را به اطلاع «هريمن» رسانيد. مشاور ترومن متقابلاً اظهار داشت که اين تصميم را تسليم دولت انگليس خواهد کرد تا آنان در اين باب اظهار نظر کنند. از سوي دولت، گزارشي نيز از تاريخ و مظالم نفت به هريمن داده شد تا در اختيار رئيس جمهور آمريکا قرار گيرد. در اين گزارش براي ترغيب آمريکا به جانبداري از مواضع ايران مخاطرات عدم اجراي ملي شدن نفت براي ايران و منافع آمريکا تشريح شده بود. دوم مرداد هريمن به ديدار رهبر نهضت ملي شتافت. آيت الله کاشاني در اين ديدار از سياست استعمارگرانه آمريکا سخن رانده و گفت: «من عادت دارم که حرفهاي خود را خيلي ساده و رو راست بگويم. تا دو سال پيش روي همرفته مردم ايران به ملت آمريکا خوشبين بودند. اما ديگر اين خوشبيني از ميان رفته است، زيرا مردم اين کشور ابداً خوششان نمي آيد که کشورهاي ديگر خواه دور و خواه نزديک در امور داخلي او مداخله کنند... ما از شما هيچ چيز نمي خواهيم و هيچ کمکي توقع نداريم جز اينکه در کار ما مداخله نکنيد و بخصوص با انگليسيها که به کشور ما فشار وارد مي کنند همکاري و مساعدت نکنيد.» (59) روز چهارم مرداد هريمن براي مذاکره و تسليم نظر ايران به دولت انگليس راهي لندن شد. روز 6 مرداد سفارت انگليس به دولت ايران پيام داد، در صورتي حاضر به ادامه مذاکرات است که «کششي که در حال حاضر در جنوب موجود است تسکين و تخفيف يابد.» (60) دولت اين درخواست را رد کرد.
روز هفتم مرداد جواهر لعل نهر و نخست وزير فقيد هند در حضور چهارصد هزار نفر ازاهالي دهلي و در حالي که باران شديدي مي باريد راجع به ايران و ميانجي گري هريمن که به ظاهر قصد داشت مسأله نفت را حل کند گفت:
«آسيا بعد از چهارصد سال خمودگي و سستي امروز دوباره قدعلم کرده ... مساعي و فداکاريهاي ايران در مورد ملي کردن نفت دنيا را تکان داد. ايرانيان که از تصرف ثروت خود محروم بودند مي خواهند اموال و حقوق خود را دردست بگيرند من از افراد برجسته دنيا که در اين روزها از ايران ديدن مي کنند ولي فراموش مي کنند که آسيا با چه سرعتي به سوي تحول مي رود متحير و متعجبم.»(61)
هيئت استوکس
روز 8 مرداد ماه هريمن به ايران بازگشت. روز يازدهم مرداد «جي.اچ.ميدلتون» کاردار سفارت انگليس طي نامه اي به وزارت امور خارجه ايران ضمن اعلام سفر قريب الوقوع هيئت انگليسي، شناسايي اصل ملي شدن نفت از سوي دولت انگليس را به شرح ذيل به اطلاع دولت و ملت ايران رساند:
«دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان از طرف خود و از طرف شرکت اصل ملي شدن صنعت نفت را در ايران قبول مي نمايد»(62)
12 مرداد يک هيئت انگليسي به سرپرستي «ريچارد استوکس» وزير مشاور و مهردار سلطنتي و چند مقام ارشد دولت انگليس وارد ايران شدند. از روز 16 مرداد مذاکرات هيئت انگليسي با هيئت ايراني به رياست وارسته وزير دارايي آغاز شد. (63) روز 20 مرداد «استوکس» با رهبر نهضت ملي ملاقات نمود. آيت الله کاشاني در اين ديدار نيز با قاطعيت تمام مهردار سلطنتي انگليس را مخاطب قرار داده و گفت:
«... چرا نمي خواهيد اين حقيقت را که از آفتاب هم روشن تر است ببينيد که سياست استعماري انگلستان سالهاي متمادي ملتهاي خاورميانه را چنان مورد استعمار و استثمار ظالمانه خود قرار داده است که اکثريت مردم اين سرزمين از حق ادامه معيشت و دسترسي به ابتدايي ترين وسايل زندگي هم محروم مانده اند... تمام عمال خائن در ايران چه در دستگاه دولت و چه در جاهاي ديگر متصل به يک رشته بودند و سر آن رشته هم در سفارت انگليس و دستگاه شرکت استعماري نفت جنوب بوده است... قانون راجع ملي شدن نفت پس از سالها کوشش و مبارزه مردم ايران از مجلس شوراي ملي گذشته است که تمام مردم اين کشور پشتيبان و ناظر اجراي آن مي باشند. و ذره اي انحراف از آن قانون مقدور و ممکن نيست. همين آقاي دکتر مصدق نخست وزير که از طرف من و عموم طبقات ايران صميمانه حمايت مي شود اگر في المثل بخواهد از آنچه در 9 ماده قانون ملي شدن نفت مي باشد انحراف حاصل کند نه تنها پشتيباني مردم را به کلي از دست خواهد داد بلکه بسا ممکن است، گرفتار سرنوشت رزم آرا گردد و حتي خود من هم که پشتيبان و حامي جدي دکتر مصدق هستم اگر بخواهم از آنچه تاکنون گفته شده است ذره اي منحرف شوم مردم ايران با همه حسن عقيده و محبتي که به من دارند به کلي از من روي خواهند گردانيد.»(64) استوکس روز 21 مرداد طرح 8 ماده اي خود را به طرف ايراني تسليم نمود. مذاکرات پيرامون طرح استوکس مدتي به طول انجاميد. ولي حاصلي در بر نداشت، چون به طوري که در ماده پنج طرحي تصريح شده، اين پيشنهادات بر اساس طرح تنصيف تدوين شده و با اصول پيشنهادي به اورل هريمن و اصول نه گانه اجراي ملي شدن نفت مغايرت داشت. ضمن آنکه «استوکس» مي گفت رئيس هيئت مديره شرکت بايد انگليسي باشد و هر قدر دکتر مصدق پافشاري کرد تا شايد موضع نماينده دولت انگليس را تعديل بخشد فايده اي نداشت. در نتيجه مذاکرات منجر به شکست گرديد ولي بدون آنکه رسماً شکست مذاکرات اعلام شود هيئت استوکس روز 31 مرداد و هريمن اول شهريور ايران را ترک کردند و عملاً مذاکرات متوقف شد. به طوري که اشاره شد آمريکا هم پيمان انگليس بود و از موضع اين دولت استعمارگر حمايت مي کرد. در نامه هاري ترومن به نخست وزير ايران نيز اين امر به وضوح آشکار بود، ولي دکتر مصدق حاضر به قبول اين مطلب نبود. «هريمن» نماينده آمريکا پس از ترک تهران چهره واقعي خود راآشکار ساخته و گفت:
«دولت ايران در مذاکرات با اينجانب ابراز فرمودند که قصد مصادره کردن اموال شرکت سابق نفت را ندارند نظر دولت من بر اين است که قبضه مايملک يک شرکت خارجي بوسيله دولتي بدون پرداخت غرامت فوري و مکفي و مؤثر و يا دادن ترتيبي که مرضي الطرفين بوده باشد، بايستي مصادره ناميده شود نه ملي شدن.» (65) و همچنين در پاسخ به دکتر مصدق (نامه مورخ 30/6/20) که گفته بود دولت ايران نمي تواند پيشنهاد استوکس مبني بر اداره شرکت توسط يک مدير انگليسي را بپذيرد و در عوض حاضر است يک هيئت مديره با حضور متخصصين کشورهاي بي طرف و مديران ايراني تشکيل دهد گفت: «متأسفانهنمي توانم با تقاضاي جنابعالي در اين مورد به خصوص موافقت نمايم.» (66) پس از عزيمت استوکس برخي از نمايندگان سرسپرده مجلس سر به شورش برداشته و حملات خود را متوجه دولت کردند. تيمور تاش گفت: «هنگامي که 9 ماده [طرح خلع يد] مطرح بود دو نفر مخالف کليات بودند يکي آقاي شوشتري و يکي هم من، متأسفانه محيطي بوجود آوردند که نگذاشتند هيچکدام از ما صحبت بکنيم ... اگر آمريکا که هميشه پشتيبان خواسته هاي شما و به قول شما مال شما بود اگر آن هم از شما دوري کند و از شما ببرد و کار به جايي برسد که ايران يکه و تنها بماند چه خواهد شد؟» (67)
در مجس سنا نيز زمينه هاي مخالفت با دولت علني گرديد و دولت به خاطر شکست مذاکرات سرزنش شد. دکتر مصدق روز 13 شهريور در پاسخ به سناتورها گفت: «هر کس مخالف دولت است مخالف ملي شدن صنعت نفت است.» (68) دکتر مصدق همچنين گفت هر کس حرفي بزند سرش خرد خواهد شد اين حرفها نبايد زده شود. (69) از سوي ديگر دکتر احمد متين دفتري لايحه اي به مجلس سنا پيشنهاد کرد که در آن اظهار نظري که از آن بوي مخالفت به مشام برسد. حداقل چند سال محکوميت زندان داشت. (70) عده اي از نمايندگان مجلس با صدور اعلاميه اي بيانات نخست وزير در مجلس سنا را تهديد آميز تلقي کرده و اعلام کردند که در اعتراض به اين سخنان و اقدامات رعب آور و سلب آزادي، در مجلس متحصن مي شوند.
دکتر مصدق روز 17 شهريور در مجلس حاضر شده و ضمن ارائه گزارش مذاکرات با هيئت استوکس گفت:
«... اين براي من که ايراني هستم ننگن است که به شما بگويم که آقاي استوکس ساعت اولي که آمده بود عقايد ديگري داشت، و وقتي که مي رفت عقايد او به کلي تغيير کرد.
يعني اشخاصي رفتند به او گفتند پدر عزيز اگر شما چنين کاري بکنيد و از اين مملکت برويد ما بي پدر مي شويم شما در اين مملکت بمانيد و از ما صاحبي بکنيد.» (71)
در اين اوان شرکت نفت با انتشار بيانيه اي در مطبوعات دنيا هشدار داد که چنانچه کسي از ايران نفت خريداري کند او را در محاکم قضائي مورد تعقيب قرار خواهد داد. از سوي ديگر خزانه داري بريتانيا اعلام کرد که ازتاريخ 18 شهريور به بعد تبديل ذخاير ايران در بانکهاي ايران به دلار متوقف شده و صادرات برخي کالاهاي کمياب به ايران ممنوع خواهد شد.
روز 19 شهريور «لويي هندرسن» به جاي دکتر «هنري گريدي» به عنوان سفير آمريکا در ايران منصوب شد. روز 20 شهريور دکتر مصدق طي نامه اي به هريمن بر مبناي طرح استوکس پيشنهادات جديدي را ارائه نمود ولي با بي اعتنايي هريمن مواجه گشت. نخست وزير پيشنهادات خود را به طور غيررسمي به سفارت انگليس ارسال نمود و آنها نيز پاسخ منفي دادند.
اثبات مصدقي بودن بازرگان
فؤاد روحاني که شکايتنامه انگليس عليه ايران در دادگاه لاهه را شخصاً تهيه نموده بود و رابط شرکت سابق و کي تينگ (رئيس اداره انتشارات شرکت) بود، به عنوان مشاور حقوقي شرکت ملي نفت منصوب شد. فردي مانند قوامي نيز که از عمال زبردست و فتنه گر شرکت سابق بود و اين نکته مورد تأييد وزير خارجه وقت و فرماندار شوشتر قرار گرفته بود، به جمع کارگزاران «شرکت ملي نفت» راه يافت.
اين انتصابها مورد اعتراض مردم خوزستان بود. کانون ليسانسيه هاي اداري نيز به عنوان قشري تحصيلکرده و فرهنگي به انتصاب فلاح اعتراض کردند. دامنه اعتراض در مورد دکتر فلاح چنان گسترده شد که در مجلس مطرح گرديد. مکي به لحاظ نفوذي که در آن خطه داشت مأمور آرام کردن امور شد. سيد حسين مکي به عملکرد جاسوس پرورانه هيئت مديره اعتراض نموده ولي آنان التفاتي نکردند. لذا وي در اعتراض به اين رفتار هيئت مديره روز 31 شهريور هنگام عزيمت به تهران خطاب به مهندس بازرگان اظهار نمود که ديگر به آبادان نخواهد آمد. مهندس بازرگان طي نامه اي به مکي در دفاع از عملکرد خود نوشت:
«... شما قوامي ها را به اعتبار اعمال گذشته شان نگاه مي کني و اهميت چندان نمي دهي که تمام يا اکثريت کارمندان شرکت همين قدر که در گذشته آنها لکه سياهي وجود داشته باشد از بين بروند ولي بنده به کارمندان ايراني به اعتبار استفاده اي که بايد دستگاه در آينده از آنها بکند نگاه مي کنم ... اگر شما جاي من بودي همان حرف حالاي مرا مي زدي اي کاش همه اختلافهاي دنيا اين طور بود. اتفاقاً اين اختلاف، اختلاف صوري و سطحي است شما تصور مي کني من بر خلاف نظر شما و مصلحت کار مي کنم. من پيش وجدان خود خيلي خرسندم که با اين رويه معقول و عادلانه هم مصلحت حال رعايت مي شود هم آينده. من لاک پشتم شما خرگوش تند و تيز پر جست و خيز.» (74)
اخراج انگليسيها؛ نماد اقتدار ملت
«در اجراي تعهداتي که دولت به تعيين تکليف قطعي کارشناسان خارجي کرده است، هيئت مديره لازم است به نامبردگان ابلاغ نمايد که چون تاکنون براي خدمت در شرکت ملي نفت ايران حاضر نشده اندو حضورشان منشأ اثر نيست، هيئت مديره موقت ديگر دليلي براي اقامت آنان در مناطق نفت خيز ايران نمي بيند. لازم است در ظرف مدت يک هفته وسايل عزيمت خود را فراهم نمايند.» اين قاطعيت بي سابقه از دکتر مصدق، محافل انگليس و وابستگان داخلي آنها را به تلاطم آورد. نخست وزيرانگليس اين اقدام را لطمه به حيثيت بريتانيا دانسته و احتمال اجراي عمليات نظامي براي ممانعت از اخراج اتباع انگليسي را مطرح نمود با وساطت رئيس جمهور آمريکا، دولت انگليس از اقدام نظامي پرهيز نموده و درعوض اعلام نمود که به سازمان ملل شکايت خواهد کرد. (75) مخالفين دکتر مصدق نيزکه پس از سخنراني او در مجلس سنا منسجم شده بود هنگامي که در 4 مهرماه نخست وزير براي ارائه گزارش خود پيرامون نفت و علل شکست مذاکرات در مجلس حاضر شد، جلسه را تحريم کرده و مجلس را از اکثريت انداختند و عملاً از انجام سخنراني دکتر مصدق ممانعت به عمل آوردند. نخست وزير در واکنش به اين اقدام از مجلس خارج شد و با حضور در جمع مردمي که در محوطه بيروني مجلس او را احاطه کردند به ايراد سخنراني پرداخت و گفت: «اي مردم! شما مردم خيرخواه و وطن پرست که اينجا جمع شده ايد اينجا مجلس است و آنجا که يک عده مخالف مصالح مملکت هستند مجلس نيست. عده معدودي از نمايندگان چنين تصور کرده اند که اگر تابع اميال سياست خارجي بشوند ملت با اعمال زور دست از حق مشروع خود خواهد کشيد... ما حاضر شديم که روابط خودرا با نهايت صميميت با دولت انگليس برقرار کنيم ما خواستيم که عايدات شرکت ما، عايداتي که حق مشروع شرکت ماست از يک غاصب بي رحم بگيريم و صرف بدبختيها، مصيبت ها، فقر، نداري، بهداشت و فرهنگ پانزده ميليون گرسنه و لخت و عور کنيم، اما اي هموطنان عزيز، دولت انگليس حاضر نشد که اين پيشنهاد عادلانه شماملت ايران را قبول کند.
(در اينجا جمعيت فرياد زدمرده باد انگليس، مرده باد انگليس، زنده باد دکتر مصدق) نخست وزير دستش را بلند کرد و خطاب به جمعيت گفت: نه آقايان من حاضر نيستم شما بگوييد مرده باد انگليس بلکه ما و شما و هر دو مي خواهيم و دعا مي کنيم که خداي متعال دولت انگليس را براي شناختن حق مسلم ما هدايت کند. خداي متعال بدبختيهاي ملت ما را در جلوي چشم آنها مجسم سازد.
(در اين موقع مجدداً دکتر مصدق گريه مي کرد و حرف مي زد و عده اي نيز با او گريه مي کردند و عده اي نيز فرياد مي کردند مرده باد اجنبي پرستان)
هموطنان عزيز من،
دولت انگليس يک وقت در اين مملکت سياست خوبي را تعقيب مي کرد آن وقت اول مشروطيت بود. دولت انگليس وقتي ديد که عناصر خائن وطن فروشي به دولت تزاري مي گروند آمد و از آزاديخواهان حمايت مي کرد و مشروطيت ما با خون شهداي آزادي گرفته شد. اين سياستي بود که دولت انگليس بسيار خوب بازي کرد. پس از آن دولت انگليس از اين رويه عاقلانه خود صرفنظر نمود و حاضر شد که با دولت تزاري روسيه قرارداد منطقه نفوذ امضا کند.»
او در خاتمه اعلام کرد:
«اکنون من به شما عرض مي کنم اين دولت محال است که کاري بر خلاف مصالح شما مردم اين مملکت بکند (احساسات شديد جمعيت) و تا اين دولت رأي عدم اعتماد از مجلسين نگيرد با کمال شدت و سختي و براي احقاق حق شما مبارزه خواهد کرد.» (76) با وجود تهديدات انگليس و عملکرد عمال آن در مجلس براي تضعيف دولت، عمليات اخراج اتباع انگليسي با قوت وقدرت تمام به اجرا درآمد. حين اخراج کارشناسان انگليسي، يکي از کارمندان سفارت آمريکا از مکي خواست تا 24 ساعت بر مهلت تعيين شده بيافزايد ولي او نپذيرفت. صحنه هاي خروج اتباع انگليسي نماد اقتدار و حيات دوباره ملت ايران پس از قريب به يک قرن سلطه دولت بريتانيا بر اين مرز و بوم بود.
روز يازدهم مهر آخرين گروه که شامل مسئولان ارشد شرکت سابق نفت بود بدون هيچ حادثه اي ايران را ترک کرد. بدين ترتيب خوزستان به آغوش ميهن بازگشت.
حسين مکي روز 23 مهرگزارش خلع يد را به مجلس ارائه نمود. با اجراي خلع يد دکتر مصدق در پيامهائي جداگانه از اعضاي هيئت مديره و هيئت مختلط تقدير و تشکر کرد. سيد حسين مکي که با سياستي آرام و اصولي خلع يد را بدون حادثه به انجام رسانيده بود از طرف ملت ايران به القاب «سرباز فداکار وطن» و «تفنگدار نفت» مفتخر گرديد و در مجلس نيز از فداکاريهاي او تقدير شد. آيت الله کاشاني نيز در پيامي خطاب به قهرمان خلع يد نوشت:
«سرباز فداکار جناب آقاي سيد حسين مکي دام بقائه در اين موقع که به ياري حضرت احديت ايادي انگليس ها از معادن زرخيز و مداخله در امور سياسي کوتاه گرديد و قانون خلع يد کاملاً اجرا شده لازم مي دانم از مجاهدت و فداکاريهاي شما قدرداني و تشکر نمايم... در مدت اقامت خود در خوزستان نه تنها موفق به اجراء قانون خعل يد و پاک کردن صفحه خوزستان ازعناصر خارجي و استعمارگران شده ايد بلکه پيشنهادات شما براي آباداني خوزستان خيلي به موقع و مورد قبول واقع گشته که قريباً مجري مي گردد و چون وجود شما در پيشرفت امور مناطق نفت خيز لازم و ضروري است لذا راضي به مسافرت شما به آمريکانبوده تا خدمات ذي قيمت خود را ادامه بدهيد و به نيکوترين وجه به پايان برسانيد...
سيد ابوالقاسم کاشاني (77)
پينوشتها:
30- سفري، محمدعلي، قلم و سياست، جلد 1، ص 484.
31- مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران جلد1، صص 7-206.
32- اسناد نفت، ص 77.
33- افشاي اخبار کنفرانس واشنگتن در خصوص ايران (فروردين 1330) و به دنبال آن اعلاميه جانبدارانه آمريکا از انگليس، دولت دکتر مصدق را از اغراض باطني ايالات متحده آگاه نساخت و آمريکا در پناه اين غفلت اعجاب انگيز برنامه هاي بعدي خود را پياده کرد.
34- محمد بيات از جاسوسان سرشناس انگليس بوده و از زمان انتصاب توسط دکتر مصدق تا سال 1335 در سمت مدير شرکت نفت بود.
35- دکتر سيد محمود حسابي از رفتن امتناع ورزيد، لذا مهندس مهدي بازرگان به جاي او به عضويت هيئت مديره منصوب شد.
36- دهنوي، م، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني، جلد 1، ص 167.
37- اعضاي هيئت ايراني عبارت بودنداز: وارسته وزير دارايي، دکتر سنجابي وزير فرهنگ، يوسف مشار وزير پست و تلگراف، دکتر شايگان عضو هيئت مختلط نفت و مهندس حسيبي قائم مقام وزارت دارايي.
38- سفري، محمدعلي، قلم وسياست جلد1، ص 482.
39- رائين، اسماعيل، اسرارخانه سدان، صص 51-448.
40- مکي، حسين، خلع يد، ص 436.
41-بهار، دکتر مهدي، ميراث خوار استعمار، ص 607.
42- اسناد نفت، ص 163.
43- اعضاي هيئت ايراني عبارت بودند از: دکتر شايگان، حسن صدر و اصغر پارسا.
44- متن عرضحال انگليس توسط امل سيه روي استعمار، فؤاد روحاني تهيه شده بود.
45- زهتاب فرد، رحيم، افسانه مصدق، 386.
46- مکي، حسين، خلع يد، صص 6-735.
47- سازمان نظارت بر خلع يد توسط دکتر بقايي و جهت کمک به اجراي خلع يد تأسيس شد و کشف اسناد خانه سدان اولين اقدام آن بود.
48- رائين، اسماعيل، اسرارخانه سدان، ص 253.
49- فهرست برخي مطبوعات مزدور به شرح ذيل است؛ مصلحت، شهباز، آرام، طوايف، نما، جانسپاران، نواي ملت، چلنگر، بسوي آينده، پيک امروز، رنج و گنج.
50- رائين، اسماعيل، اسرارخانه سدان، ص275.
51- در تاريخ 23 تير 1325 کارگران شرکت نفت در اعتراض به رفتار ظالمانه شرکت اعتصاب کردند. شرکت نيز که خود در راه اندازي اعتصاب دخيل بود آن را وسيله انتقام از کارگران قرار داد و 50 کشته و 173 مجروح تحويل آنان داد.
52- رائين، اسماعيل، اسرارخانه سدان، ص 365.
53- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 613.
54- با وجود اظهارات دکتر مصدق پس از واقعه 23 تير مبني بر بي گناه بودنش و اقدامات او براي مجازات مسببان واقعه، به نظر مي رسد که وي با بازگذاشتن دست حزب توده سعي داشت آمريکا را از «مترسک توده» بترساند و آن دولت را وادار کند تا با وارد آوردن فشار بر انگيس زمينه را براي امتيازگيري ايران فراهم سازد. اين سياست که به قيمت جان دهها ايراني تمام شد، نتايج مطلوب را نيز به بار نياورد.
55- در دولت علاء سرلشگر عبدالحسين حجازي به جاي سرتيپ
دفتري به رياست شهرباني کل منصوب شد و مدتي قبل از 23 تير نخست وزير سرلشکر حجازي را بر کنار نمود و براي آنکه اعتماد شاه را به خود جلب کند به او اختيار داد هرکه را مي خواهد به اين سمت منصوب کند. پس از مدتي شاه سرلشکر بقايي را به سمت رياست شهرباني کل منصوب کرد.
56- به جاي سرلشکر زاهدي، دکتر شمس الدين اميرعلايي بر کرسي وزارت کشور تکيه زد و زاهدي که سناتور نيز بود به ماندن در سنا اکتفا کرد.
57- همراهان هريمن عبارت بودند از «والترلوي» متخصص امور نفت و حقوق بگير شرکتهاي تابعه پنج شرکت بزرگ و «رنتري» رئيس اداره خاورميانه وزارت امور خارجه امريکا، که نسبت به برخي شرکتها تمايلاتي داشت. يعني مأموريت نمايندگان آمريکا قبل از هر چيز يافتن راهکارهايي براي پيروزي در جنگ نفت بود.
58- طرح تهيه شده بر اساس مدارک موجود، داراي چهاربند و بشرح ذيل بود:
- در صورتي که دولت انگليس از طرف شرکت سابق نفت انگليس و ايران اصل ملي شدن صنعت نفت در ايران به رسميت را بشناسد، دولت ايران حاضر است با نمايندگان دولت انگليس به وکالت از شرکت سابق وارد مذاکره شود.
- دولت انگلستان قبل از اعزام نمايندگان به تهران موافقت خود را به وکالت از طرف شرکت سابق با اصل ملي شدن صنعت نفت رسماً اعلام نمايد.
- مقصود از اصل ملي شدن نفت پيشنهادي است که در کميسيون مخصوص نفت مجلس شوراي ملي تصويب شد و در قانون مورخه 29 اسفند ماه 1329 تأييد گرديده است و متن آن ذيلاً درج مي شود:
«به نام سعادت ملت ايران و به منظور کمک به صلح جهاني امضا کنندگان ذيل پيشنهاد مي نمائيم که صنعت نفت ايران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملي اعلام شود: يعني تمام عمليات اکتشاف و استخراج و بهره برداري در دست دولت قرار گيرد.»
- در مواقع مذاکره با آقاي هريمن عين تعريف اصل ملي شدن مندرج در ماده فوق به اطلاع ايشان برسد تا بعداً سوء تفاهمي در مذاکرات حاصل نشود و نيز يادداشتي را که نمايندگان شرکت سابق نفت راجع اصلي ملي شدن صنعت نفت به دولت ايران داده اند و مورد قبول واقع نشده به اطلاع ايشان برسانند. (اسناد نفت، صص 8-367)
59- زهتاب فرد، رحيم، افسانه مصدق، صص 3-452.
60- دولت انگليس با تلويح سخن گفتن ولي مطبوعات انگليس صريحاً نوشتند که بايد خلع يد متوقف گردد و مکي از خوزستان خارج شود.
61- مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصرايران، ص 190.
62- اسناد نفت، ص 375.
63- اعضاء هيئت ايراني عبارت بودند از دکتر احمد متين دفتري، دکتر رضا زاده شفق، اللهيار صالح، دکتر سيد علي شايگان، دکتر کريم سنجابي و مهندس کاظم حسيبي.
64- دهنوي، م، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني جلد 1، صص 23-217.
65- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت، ص 186.
66- بهار، دکتر مهدي، ميراث خوار استعمار، ص 609.
67- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره شانزدهم، جلسه 184، يکشنبه 10 شهريور 1330.
68- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت، ص 191.
69- ده گزارش مصدق به مجلس ص 57، به نقل از زهتاب فرد، رحيم، افسانه مصدق، ص 417.
70- زهتاب فرد، رحيم، افسانه مصدق، ص 420.
71- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره شانزدهم، جلسه 185، يکشنبه 17 شهريور 1330.
72- هنگام اشغال کشورمان در جنگ دوم جهاني، ترس انگليسيها از اينکه مبادا مقاومت ايرانيان منجر به انهدام پالايشگاه آبادان و ساير تأسيسات نفتي گردد موجب شد تا وزارت جنگ انگليس با کمک اينتليجنت سرويس و ايادي وطن فروشش با غافلگير کردن ارتش ايران، براحتي ايران را اشغال کنند. يکي ازاين ايادي خائن دکتر رضا فلاح بود.
73- اسناد خيانت دکتر فلاح که از خانه سدان کشف شد به نخست وزير ارائه شد ولي فلاح آنقدر در دولت دکتر مصدق محبوبيت داشت که مهندس حسيبي مشاور نخست وزير در مجلس رسماً اعلام کرد: «افتخار دارم به دکتر فلاح ديپلم وطن پرستي بدهم.» البته دکتر مصدق بعدها براي تبرئه خود از انتصاب دکتر فلاح عامل نشاندار انگليس به عنوان «کارگزار دولت ملي» گفت: «ما در آن موقع در پالايشگاه فعاليتي نداشتيم و بر کنار کردن دکترفلاح چاره کار نبود» يعني به بهانه کاهش فعاليت مي توان ارکان دولت ملي را به دست عوامل دشمن سپرد. تاريخ گواه است که همين انتصاب ها در دولت مصدق، نهضت ملي را از درون متلاشي نمود و بعد از کودتا هم بر مناصب عالي تکيه زدند. براي مثال همين دکتر فلاح بعد از 28 مرداد ترفيع گرفته و به منصب قائم مقامي شرکت نفت دست يافت.
74- مکي، حسين، خلع يد، صص 9-908.
مهندس بازرگان با همين روش «معتدل» و «عادلانه» هنگامي که در رأس دولت موقت جمهوري اسلامي قرار گرفت، تحت عنوان سياست «گام به گام» انقلاب نوپا را تا ورطه تزلزل پيش برد که با مدد الهي و رهبري مدبرانه حضرت امام (قدس سره)، امور ختم به خير شد.
نکته قابل توجه آنکه وي امام را «بولدوزر» و خود را «نازک نارنجي» معرفي مي کرد.
75- وساطت آمريکا در ممانعت از عمليات نظامي انگليس به خاطر ترس از واکنش روسيه و برپايي جنگ جديدي درعرصه بين الملل بود.
75- مکي، حسين، خلع يد، صص 7-913.
77- دهنوي، م، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني جلد 2، صص 31-30.
مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387
ادامه دارد...
/ج