تبیین حکومت دکتر مصدق (دوره دوم)(2)شکست توطئه ها
تصفيه و توطئه در ارتش
دکتر مصدق چندين نفر را نزد دکتر بقايي فرستاد بلکه او را وادار نمايد تا بيانيه فوق را لغو کند ولي دکتر بقايي نپذيرفت سرانجام دولت دکتر مصدق مجبور شد به مدت 12 ساعت حکومت نظامي را لغو کند تا حزب توده بتواند مراسم خود را مستقلاً در ميدان فوزيه تهران (امام حسين فعلي) برگزار کند. (204)
اوايل شهريور دکتر مصدق به منظور به کنترل درآوردن و غير سياسي کردن ارتش تعداد 136 نفر از افسران رسته هاي مختلف ارتش را که به تشخيص هيئت هاي منتخب هر رسته فاقد صلاحيت شناخته شده بودند به همراه 15 نفراز امراي ارتش بازنشسته کرد. اين اقدام موجب شد تا افسران مزبور به کانون افسران بازنشسته بپيوندند و به سرپرستي سرلشکر زاهدي آن کانون را به محلي براي توطئه عليه دولت تبديل کنند. ضمن آنکه بايد گفت در جريان بازنشسته کردن افسران ضمن اخراج برخي افراد فتنه گر از ارتش بعضي تسويه حسابها و دخالتهاي شخصي نيز رخ داد که منجر به برکناري برخي افسران شايسته و ايجاد يأس ودرميان افراد خادم گرديد.
روز 21 مهر، دولت اعلام کرد که يک توطئه کودتا را کشف و عوامل آن را بازداشت نموده است. کودتاگران که جلسات خود را در منزل سرلشکر حجازي برگزار مي کردند شامل سرلشکر عبدالحسين حجازي (فرمانده سابق دانشکده افسري) سرتيپ بهرام آريانا (فرمانده سابق لشکر گارد شاهنشاهي) سرتيپ حاجي انصاري (معاون سابق لشگر گارد) هفت سناتور، چهار نماينده مجلس شورا، برادران رشيديان، سيد ضياء الدين طباطبائي، اسدالله علم و چند تن ديگر بودند. افراد مذکور با همکاري سفارت انگليس در تدارک کودتا بودند و به طوري که برادران رشيديان اعتراف کردند مبالغي را از سوي رکن 2 ارتش و دربار دريافت کرده بودند تا صرف کودتا نمايند.
با اين اوصاف انتظار مي رفت دولت افسران فتنه گر را محاکمه و مجازات کند و به طور جدي پيگير سلب مصونيت پارلماني نماينگان و سناتورها بشود. ولي با کمال تعجب دولت دکتر مصدق نه تنها آنها را مجازات نکرد، بلکه افسران و اشخاص بازداشت شده را نيز آزاد کرد و حتي سرتيپ آريانا را به سمت وابسته نظامي ايران به پاريس اعزام نمود. (205)
نيرنگ مشترک
روز هشتم شهريور لوئي هندرسن (سفير آمريکا) و ج.هـ. ميدلتن (کاردار سفارت انگليس) پيام مشترک هاري ترومن (رئيس جمهور آمريکا) و سروينستون چرچيل (نخست وزير انگليس) را به دکتر مصدق تسليم کردند. رهبران آمريکا و انگليس فرمول مشترکي را به شرح ذيل به دولت ايران پيشنهاد نمودند تا به زغم خود «موجبات حل سريع و منصفانه» اختلافات را فراهم سازند. (206) متن پيشنهادات رهبران آمريکا و انگليس بدين شرح است:
«... 1- موضوع غرامتي که بابت ملي شدن مؤسسات شرکت نفت انگليس و ايران واقع در ايران بايد پرداخته شود با در نظر گرفتن وضع حقوقي طرفين که بلافاصله قبل از ملي شدن موجود بوده است و با توجه به کليه دعاوي و دعاوي متقابله طرفين به ديوان بين المللي دادگستري ارجاع خواهد شد.
2- نمايندگي مناسبي از طرف دولت ايران و شرکت نفت انگليس و ايران تعيين خواهد شد که با يکديگر مذاکره کنند و ترتيب جريان نفت را از ايران به بازارهاي دنيا بدهند.
3- چنانچه دولت ايران با پيشنهادهاي مندرجه در دو بند فوق موافقت فرمايند:
الف. نمايندگان شرکت نفت انگليس و ايران براي حمل نفتي که هم اکنون در ايران ذخيره است اقدام به تهيه وسايل لازم خواهند نمود و همين که مواففت هايي درباره قيمت حاصل شود و شرايط فني براي بارگيري اجازه دهد بابت هر مقدار نفتي که بتوان هر چه زودتر حمل کرد پرداخت مقتضي به عمل خواهد آمد.
ب. دولت عليا حضرت ملکه انگلستان پاره اي تضييقات موجوده نسبت به صادرات (کالا) را به ايران و نسبت به استفاده ايران از (وجوه) استرلينگ مرتفع خواهد ساخت.
ج. دولت کشورهاي متحد آمريکا فوراً مبلغ ده ميليون دلار بلاعوض به دولت ايران کمک در رفع مشکلات بودجه اي آن دولت خواهد پرداخت...» (207)
اين پيام مشترک نماد اتحاد عميق استعمارگران پير و جوان بود. دولت انگليس از حق انحصاري نفت ايران به نفع آمريکا عدول کرده بود و دولت آمريکا نيز با اين پيام پشتيباني کامل خود را از مواضع گذشته و حال انگليس در مواجهه با ايران اعلام نمود. مطابق قانون 9 ماده اي خلع يد دولت مي توانست با تصويب هيئت مختلط نفت پاسخ لازم را به پيام نيرنگ آميز فوق بدهد. ولي دکتر مصدق چنين نکرد. او گزارشي را تهيه نموده و به باقر کاظمي نائب نخست وزير داد تا در مجلس قرائت نمايد و ضمن تصويب گزارشي، از مجلس تقاضاي رأي اعتماد کند.
روز 25 شهريور آقاي کاظمي گزارش نخست وزير را بدين مضمون در مجلس قرائت نمود:
«... راجع به حل منصفانه اختلاف به نظر اينجانب تمام اختلاف در همين نکته راه حل منصفانه است زيرا راه حلي که در اين پيام پيشنهاد شده نه تنها به هيچ وجه منصفانه نيست بلکه به مراتب از راه حلهاي سابق شديدتر و غير عملي تر است... از پيام و شرايط منضمه با آن چنين مستفاد مي شود که بدين وسيله مي خواهد يک مسأله کاملاً داخلي را به صورت يک اختلاف بين دول درآورند يعني نتيجه تمام زحمات و مبارزاتي را که دولت ايران در راه دفاع از حق حاکميت خود متحمل شده و توفيقي را که در ديوان دادگستري بين المللي به دست آورده با تحميل اين شرايط از ميان ببرند...
ماده اول - در ماده اول علاوه بر نکته اساسي مذکور درفوق يعني سعي در تبديل اختلاف داخلي به اختلاف بين دول که به هيچ وجه قابل قبول نيست موضوعات ديگري را به ميان آورده اند از جمله يکي موضوع ارجاع تشخيص و تعيين غرامت است به ديوان دادگستري بين المللي ...
ماده دوم - اگر منظور از آن ماده ترتيب قرارداد خريد نفت باشد دولت ايران حاضر بودن خود را براي فروش نفت به تمام خريداران مکرر اعلام داشته است وخريداران مي توانند نفت را پس از موافقت در قيمت هر قدر که بخواهند خريداري کنند ولي اگر منظور ديگري در ميان باشد مثلاً بخواهند بدين وسيله در امور اداري و فني نفت مداخله کند واضح است که اين امر قابل قبول نيست.
ماده سوم - غيرمنصفانه و حتي موهون بودن پيام در ماده سوم بيش از همه جا هويداست زيرا مفاد ماده سوم اين است که دولت انگليس همه قسم فشار غيرقانوني به دولت ايران وارد کرده و هر مضيقه اي که ممکن بوده براي ما فراهم کرده است ولي اينک مي گويد اگربه شرايط پيشنهادي من عمل کنيد از اين به بعد از سختگيري و فشار خود مي کاهم ... در صورتيکه شرکت مزبور نخواهد دعاوي خود را به مرجع قانوني (محاکم ايران) ارجاع کند دولت اينجانب حاضراست پس از حصول توافق در مسائل ذيل قضاوت ديوان لاهه را قبول نمايد.
1- تعيين ميزان و تقسيط پرداخت غرامت اموالي که شرکت سابق در موقع ملي شدن صنعت نفت در ايران داشته بر اساس هر قانوني که در يکي از ممالک براي ملي شدن صنايع به کار رفته و شرکت سابق آن را قبول کند ...
2- رسيدگي به دعاوي و حل اختلافات طرفين از 1933 تا آخر 1947 بر اساس قراداد تحميلي 1933 و از اول 1948 تا سي ام آوريل 1951 مطابق نهم ارديبهشت ماه 1330 (تاريخ تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت) بر اساس قرارداد تحميلي 1933 و قرارداد الحاقي گس - گلشائيان که شرکت سابق آن را قبول و امضا کرده و دولت و مجلس ايران آن را براي استيفاي حقوق ملت ايران کافي ندانسته اند.
3- رسيدگي و تعيين ميزان خسارت دولت ايران ناشي از مشکلات و موانعي که دولت انگليس و شرکت سابق در راه فروش نفت ايران ايجاد کرده اند و همچنين خسارات ناشي از تضييقات نسبت به صادرات کالا و استفاده از وجوه استرلينگ که دولت انگليس در بند ب ماده 3 ضميمه پيام آن را تصديق کرده است.
4- تاديه قبلي و علي الحساب (49) ميليون ليره اي که شرکت سابق ضمن بيلان 1950 بابت افزايش حق الامتياز و ماليات و حق السهم ايران از ذخاير به حساب آورده است ... اگرچه مبلغ بالا از قروض مسلم شرکت به دولت ايران مي باشد ولي از نظر ابراز نهايت حسن نيت دولت ايران قبول مي کند که اگر ديوان بين المللي دادگستري تمام يا قسمتي از آن وجوه را حق ايران ندانست آن مبلغ به صورتي که دريافت شده دين دولت ايران به شرکت سابق تلقي گردد.» (208)
پس از قرائت گزارش نام دکتر مصدق، مهندس رضوي طي نطقي مبسوط به نقد آن پرداخته و گفت:
«آقاي دکتر مصدقي که مورد اعتماد مردم است اين طور تشخيص مي دهد که براي نشان دادن حسن نيست، که ما نمي دانيم چند دفعه ما بايد اين حسن نيت را نشان بدهيم... دکتر مصدق اينکه از نظر خودشان که نمي دانم چرا از ما رأي اعتماد مي خواهند ... يک گله مندي بزرگي از دولت مي کنم که يک جمله اين يادداشت را اگر حذف نکند خود من از دادن رأي اعتماد خودداري مي کنم و آن اين است که 49 ميليون ليره در حساب ترازنامه شرکت سابق هست که اين را خود آنها طبق حساب خودشان با همين دفترهاي تقلبي خودشان متعلق به ما مي دانند که خودمان را دو هزار ميليون ليره طلبکار مي دانيم ... آنها خودشان را 49 ميليون مقروض مي دانند دولت ايران براي چه ضمن يادداشت مي نويسد که اگر محکمه اي آمد و حق ما ندانست، پس مي دهد.» (209)
سيد ابوالحسن حائري زاده نيز به انتقاد از گزارش نخست وزير پرداخته و دکتر سيد علي شايگان از آن دفاع کرد. در نهايت از 61 نماينده حاضر در مجلس 60 نفر به دکتر مصدق رأي اعتماد دادند. آيت الله کاشاني طي مصاحبه اي در واکنش به نيرنگ مشترک آمريکا و انگليس گفت:
«بسيار متأسفم که انگليسيها و آمريکائيها هنوز نفهميده اند که با چه ملت سرسختي طرف هستند. اين پيشنهادها نه تنها موهن بوده و شرافت ملي ما را لکه دار مي کرد بلکه از جمود فکري سياستمداران دول غربي حکايت مي کرد که هنوز خيال مي کنند مي توانند با اين ترهات و اباطيل که ظاهري فريبنده دارد ملت هوشمند ايران را گول بزنند. من همان موقع که اعلاميه مشترک داده شد. تلگرافاً مخالفت خود را به دولت اطلاع دادم.» (210)
اواسط شهريور ماه آلتون جونز رئيس شرکت «ستينير سرويس» آمريکا به دعوت دکتر مصدق وارد ايران شد. جونز که براي يافتن راه حلي براي فروش نفت آمده بود طي يک مصاحبه مطبوعاتي گفت:
«اگر بزودي توافقي ميان ايران و انگليس رخ ندهد به نفع عده اي از شرکت هاي آمريکا خواهد بود که از ايران نفت خريده، به آمريکا صادر نمايند.» (211)
ولي اين سخنان وعده اي بيش نبود. چون آلتون جونز با موافقت کاخ سفيد و وزارت خارجه آمريکا به ايران آمده بود و موظف بود به پيروي از سياست دولت متبوعش با تهديد انگليس براي امتيازدهي بيشتر اقدام کند. ضمن آنکه دولت ايران را همچنان اميدوار نگه مي دارد. که حتماً بسيار هم مؤثر افتاد. عملکرد جونز از سويي گرايش منفعلانه انگليس به سمت آمريکا را شدت بخشيد و از سوي ديگر دکتر مصدق را به سراب آمريکا اميدوار نگه داشت اين غفلت و خوش خيالي حيرت انگيز تا بدانجا رسيد که روزنامه نيويورک تايمز نوشت: «از قرائن چنين معلوم مي شود که هنوز دکتر مصدق مستظهر به طرفداري و پشتيباني آمريکاست. اينک وقت آن رسيده که به او بگوئيم در اشتباه است.» (212) متن اين اظهارنظر صريح نيز نخست وزير را از «خواب گران» بيدار نکرد.
روز 13 مهر نمايندگان دولت آمريکا و دولت انگليس پاسخ دولت هاي متبوعشان در خصوص جوابيه دکتر مصدق را تسليم وي کردند. پاسخ دولت انگليس حاوي برخي توضيحات در خصوص پيام مشترک بود بدون آنکه در خصوص پيشنهادات نخست وزير ايران اظهار نظري کرده باشد. دولت آمريکا نيز در پاسخ خود بر تأييد ملي شدن نفت، فروش آزاد نفت بر مبناي غير انحصاري بودن آن و دعاوي طرفين (ايران و انگليس) تأييد کرده بود. ضمن آنکه آمريکاو انگليس روي مسأله «غرامت» شرکت متمرکز شده بودند.
روز 15 مهر دکتر مصدق يادداشتي براي وزير خارجه انگليس ارسال نمود. در اين يادداشت از عدم توجه آن دولت به پيشنهاد دولت ايران ابراز تأسف شده بود. ضمن آنکه از شرکت سابق تقاضا شد نمايندگان خود را ظرف يک هفته براي مذاکره با ايران بفرستد. دکتر مصدق همچنين با ارسال يادداشتي خطاب به وزير خارجه آمريکا از «مساعي» آن دولت براي حل اختلافات تقدير به عمل آورد.
قطع رابطه با انگليس
روز 22 مهرماه آنتوني ايدن طي پيامي به دکتر مصدق، پيشنهادات نخست وزير ايران در خصوص حل اختلاف را «غيرمنطقي» و «غيرقابل قبول» خوانده و ضمن طرح مسأله غرامت اظهار نمود:
«دولت عليا حضرت ملکه انگلستان معتقد است که مسأله غرامت بايد به قضاوت بي طرفانه بين المللي ارجاع گردد... دولت عليا حضرت ملکه انگلستان از طرف شرکت نفت ايران و انگليس جهت خاتمه دادن يکجانبه قرارداد امتياز 1933 ادعاي غرامت دارد.»(213)
دکتر مصدق طي نطقي راديويي در 24 مهرماه 1331 قطع رابطه ايران و انگليس را اعلام نمود. عبارات نخست وزير هنگام اعلام قطع رابطه بدين شرح بود:
«جنبش ملي ايران از روز اول با کارشکني و تحريکات عوامل شرکت سابق و دولت انگليس در داخل و خارج کشور رو به رو گرديد. اين تلاشها و تشبثات که زحمات فوق العاده براي ما فراهم نمود ضمنا به آبروي خود آنها نيز لطمه زد زيرا هر يک از اين تشبثات پرده تازه اي از روي رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سياست استعماري آنان را بيشتر نمايان ساخت. با مختصر تأملي آقايان به خاطر خواهند آورد که از روز 29 اسفند 1329 تا امروز که قريب نوزده ماه از اولين تصميم مجلسين ايران مي گذرد چه مشکلاتي در راه موفقيت ما به وجود آورده و تا چه حد دامنه تحريک و آشوب و اغتشاش را فقط به خاطر منفعت طلبي و استفاده جويي توسعه داده اند ... دولت انگليس تاکنون مانع حصول توافق شده و ملت ايران را بر خلاف موازين بين المللي همچنان در فشار اقتصادي قرار داده است و اکنون نيز با ادامه مکاتبات بي حاصل مي خواهد از مرور زمان به نفع خود استفاده کند و ما را از تعقيب رويه اقتصادي ديگري که باعث نجاح و فلاح مردم ايران باشد باز دارد ... متأسفانه دولت مجبور به اتخاذ تصميم مبتني بر قطع روابط سياسي شده است» (214)
روز 30 مهرماه نيزدکتر سيد حسين فاطمي وزير خارجه کابينه دکتر مصدق طي يادداشتي رسمي به سفارت انگليس قطع رابطه ايران و انگليس را به دليل خودداري آن دولت از کمک به حل اختلاف و حمايت غيرقانوني از شرکت نفت سابق اعلام داشت. آيت الله کاشاني طي مصاحبه اي پيرامون قطع رابطه با انگليس گفت:
«ملت ايران از روابط خود با دولت استعماري انگليس چيزي جز زيان و ضرر نديده است پس هر چه از اين دولت کنارتر باشيم زيان آنها کمتر به ما مي رسد و روي اين اصل قطع رابطه با دولت انگلستان اولي است.» (215)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پينوشتها:
203- چه کسي منحرف شد دکتر مصدق يا دکتر بقايي، ص 312. شهداي 30 تير 1331 در «ابن بابويه» به خاک سپرده شده اند.
204- نخست وزير از مدتي قبل تمايلات خود را نسبت به حزب توده آشکار کرده بود. دکتر بقايي که يکي از سردمداران مبارزه با توده ايها بود طي ديداري در قريب به دو هفته بعد از 30 تير به اين ابراز تمايل اعتراض نمود. دکتر مصدق در پاسخ گفته بود: «مگر اينها ايراني نيستند؛ بايد از احساساتشان به نفع نهضت استفاده کنيم تو خيلي تندروي مي کني» ر.ک. چه کسي منحرف شد دکتر مصدق يا دکتر بقايي، ص 412.
205- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 648.
206- مبتکر اصلي اين پيشنهاد دولت آمريکا بود.
207- مذاکرات مجلس شوراي ملي، دوره هفدهم، جلسه 28، سه شنبه 25 شهريور 1331.
208- مذاکرات مجلس شوراي ملي دوره هفدهم، جلسه 28، سه شنبه 25 شهريور 1331.
209- همان. مهندس رضوي با «قيد» به دولت رأي اعتماد داد. بدين صورت که، «اينجانب به شخص آقاي دکتر مصدق اعتماد خود را تأييد مي کنم و در زمينه جواب متقابل تعهدي ندارم».
210- دهنوي، محمد، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني، جلد 3.
211- بهار، دکتر مهدي، ميراث خوار استعمار، ص 622.
212- بهار، دکتر مهدي، ميراث خوار استعمار، ص 632.
213- مکي، حسين، سالهاي نهضت ملي جلد 2، ص 66.
214- مکي، حسين، سالهاي نهضت ملي جلد 2، صص 74-67.
215- دهنوي، محمد، مجموعه پيامهاي آيت الله کاشاني جلد 3، ص 100.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387
/ج