نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (3)

انقلاب مردم مدينه، واکنش ديگر شهادت امام حسين بود؛ اما اين انقلاب از نظر انگيزه و هدف، با انقلاب توابين تفاوت داشت. انگيزه هاي مردم مدينه، افزون بر انتقام گرفتن، درهم شکستن نفوذ و تسلط امويان ستمگر و بي دين بود. بي شک، آتش اين انقلاب قبلاً روشن شده بود و فقط به يک عامل نيرومند ديگر نياز داشت که آن را شعله ور سازد. عوامل گوناگوني اخگر اين
چهارشنبه، 5 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (3)

نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (3)
نگاهي اجمالي به برخي مقاومت هاي مردمي در پي نهضت حسيني (3)


 

نويسنده:مجيد حيدري فر




 

3. مقاومت مردم مدينه
 

انقلاب مردم مدينه، واکنش ديگر شهادت امام حسين بود؛ اما اين انقلاب از نظر انگيزه و هدف، با انقلاب توابين تفاوت داشت. انگيزه هاي مردم مدينه، افزون بر انتقام گرفتن، درهم شکستن نفوذ و تسلط امويان ستمگر و بي دين بود. بي شک، آتش اين انقلاب قبلاً روشن شده بود و فقط به يک عامل نيرومند ديگر نياز داشت که آن را شعله ور سازد. عوامل گوناگوني اخگر اين
آتش را سوزان تر کرد که مهم ترين آن کشته شدن امام حسين بود؛ زيرا زينب کبري پس از بازگشت به مدينه، پيوسته براي ايجاد انقلاب مي کوشيد و مردم را عليه حکومت يزيد مي شوراند.
عمروبن سعيد اشدق، فرماندار يزيد در مدينه، از واژگون شدن اوضاع بيمناک شد و درباره تلاش هاي حضرت زينب در نامه اي به يزيد نوشت:« وجود زينب در ميان اهل مدينه سبب هيجان احساسات است. او زني فصيح و عاقل و خردمند است. وي و بستگانش برآنند که انتقام خون حسين را بگيرند.»
يزيد در جواب نوشت:« ارتباط مردمي زينب را قطع کن».(1)
گفتني است علت اصلي آغاز اين انقلاب، سفر هيئت نمايندگي مردم مدينه به شام بود. گروهي مرکب از عبدالله فرزند حنظله انصاري معروف به غسيل الملائکه، عبدالله بن ابي عمروبن حفص بن مغيره مخزومي، منذر بن زبير و عده اي ديگر که از رجال و اشراف مدينه بودند، نزد يزيد رفتند. يزيد خيلي به آنها حرمت نهاد و به هريک هدايا و خلعت هاي گران بها بخشيد. هنگام بازگشت، جز منذر بن زبير که به عراق رفت، همگي به مدينه برگشتند. اين گروه در اجتماعي از مردم مدينه، ضمن انتقاد از يزيد، گفتند: ما از نزد فرد بي ديني مي آييم. او شرابخوار و هميشه سرگرم ساز و آواز است. زنان خوش آواز در مجلس او دلربايي مي کنند؛ يزيد سگ بازي مي کند و با عده اي دزد و خرابکار به شب نشيني مي پردازد. ما شما را گواه مي گيريم که از اين تاريخ او را از خلافت برکنار کرديم.
عبدالله بن حنظله به پاخاست و گفت: من از پيش شخصي آمده ام که اگر هيچ کس با من همکاري نکند، به کمک همين چند پسرم به جنگ او خواهم رفت. او به من هداياي فراواني داد و خيلي حرمت نهاد، ولي من عطاياي او را به اين دليل پذيرفتم که در جنگ عليه خود او خرج کنم.
در پي اين گزارش هاي تکان دهنده، مردم مدينه يزيد را از خلافت برکنار و با عبدالله بن حنظله بيعت کردند و او را به خلافت برگزيدند.
منذربن زبير نيز وارد مدينه شد و ضمن تحريک شديد عليه يزيد، چنين گفت: يزيد صد هزار دينار به من بخشيد؛ ولي اين کار او سبب نمي شود که وضع او را به شما اطلاع ندهم و حقيقت را آن چنان که ديده ام، براي شما بازنگويم. به خدا سوگند! يزيد شراب مي خورد، او چنان مست مي شود که گذشت زمان را نمي فهمد و نمازش فوت مي گردد.
بدين سان مردم مدينه عليه حکومت پليد اموي قيام کردند و فرماندار يزيد را از شهر بيرون راندند و با آنکه جمعيت انقلابيون هزار نفر بود، هيچ گونه تطميع و تهديدي در منصرف ساختن آنان کارساز نشد.
به فرمان يزيد، سپاه خونريز شام به شهر مدينه يورش برد و با نهايت خشونت و توحش انقلاب مردم مدينه را درهم کوبيد. برخي از جنايات سپاه شام در اين حادثه که « حماسه حره» ناميده شد، بدين شرح است:
1. کشتار عمومي مردم مدينه که برخي آمار آن را 10000 نوشته اند؛
2. کشتن 700 نفر از اصحاب پيامبر؛
3. تجاوز به نواميس و زنان مدينه؛ به گونه اي که پس از آن حادثه، هزار نوزاد بي پدر به دنيا آمد؛
4. نگهداري اسب هاي سپاهيان شام در مسجد پيامبر(2)
فرمانده سپاه اموي به نام مسلم ابن عقبه، از آنان خواست که بدين شکل با يزيد بيعت کنند: همگي غلامان و بردگان يزيدند؛ يزيد در مورد جان و اموال آنها هرگونه بخواهد رفتار خواهد کرد.(3)
سپاه خون آشام يزيد پس از درهم شکستن انقلاب مردم مدينه، براي سرکوبي قيام ابن زبير به سوي مکه روانه شد؛ ولي در همين زمان يزيد مرد.
عبدالله ابن زبير از مخالفان يزيد بود. او پيش از شهادت امام حسين خود را آماده مي ساخت. انگيزه قيام ابن زياد جاه طلبي و دلباختگي وي به خلافت و رياست بود. او، امام حسين را رقيب خطرناکي براي خود مي پنداشت. وقتي خبر کشته شدن آن حضرت به مکه رسيد، ياران عبدالله ابن زبير نزد وي شتافتند و گفتند:« خود را نامزد خلافت کن، اکنون با کشته شدن حسين ديگر رقيبي براي تو نمانده است.» ابن زبير در پاسخ آنان گفت:« شتاب نکنيد.(4)
سرانجام در سال 65، مردم حجاز و عراق و شام با ابن زبير بيعت کردند.(5)

بررسي و تحليل
 

بي شک، انگيزه پيوستن مردم به عبدالله ابن زبير، همان روحيه تازه اي بود که انقلاب خونين امام حسين در کالبد افسرده ملت دميده بود؛ چه اينکه پيش از اين گفتيم که در پي حماسه ي حسيني، توابين در شهر کوفه ضد
حکومت اموي قيام کردند و مردم را آماده پذيرش حکومت ابن زبير و اخراج نماينده ي بني اميه از عراق ساختند.

نتيجه گيري
 

از قيام عبدالله ابن زبير بوي خودکامگي و قدرت طلبي به مشام مي رسد؛ زيرا وي فقط براي به چنگ آوردن قدرت کوشيد و از دين و ارزش هاي ديني، براي رسيدن به اهدافش پلي ساخت و سرانجام به آتش کشيدن کعبه تن داد تا چند روزي بيشتر به مسند قدرت تکيه زند؛ اما در گفته ها و خواسته هاي مردم مدينه و رهبران شان، ياد و نام شهيدان کربلا و حمايت از حماسه حسيني موج مي زد.

4. مقومت مختار ثقفي
 

در سال 66 هجري، مختار بن ابي عبيده ثقفي براي گرفتن انتقام خون امام حسين در عراق قيام کرد.
چرا ملت عراق نخست به عبدالله ابن زبير پيوستند، سپس ضد او قيام کرده و دعوت مختار را پذيرفتند؟ بايد توجه داشت که مطالبات جامعه آن روز عراق، دو چيز بود: برقراري عدالت اجتماعي و گرفتن انتقام خون بني هاشم از امويان. دقيقاً به اميد تأمين اين دو خواسته بود که مردم عراق با عبدالله ابن زبير بيعت کردند؛ زيرا از يک سو وي، دشمن سرسخت امويان بود و از سوي ديگر به صلاح و زهد و بي اعتنايي به دنيا تظاهر مي کرد؛ از اين رو مردم عراق اميد داشتند با روي کارآمدن پسر زبير، هر دو خواسته آنان تأمين گردد؛ ولي در عمل ثابت شد که حکومت ابن زبير چندان تفاوتي با
گروه امويان ندارد؛ زيرا وي عراق را از سلطه امويان نجات داد؛ اما قاتلان امام حسين در زمان حکومت وي نيز مانند حکومت امويان، از مقربان دستگاه وي به شمار مي رفتند.
عناصر جنايتکار و خطرناکي چون شمربن ذي الجوشن، شبث بن ربعي، عمروبن حجاج، چنان که در سايه حکومت يزيد، از بزرگان جامعه بودند، در حکومت عبدالله ابن زبير نيز افراد سرشناس جامعه ناميده مي شدند.
ابن زبير، نه تنها از نظر خونخواهي شهيدان بني هاشم، به خواسته مردم عراق جامه عمل نپوشاند، بلکه از جهت عدالت اجتماعي نيز خواسته آنان را برآورده نساخت. مردم عراق حکومت عدل علوي را ديده بودند. آنها آرزو داشتن روش امام علي که عدالت و رفاه اجتماعي همه جانبه را فراهم مي کرد، در ميان آنان دوباره عملي شود، ولي هيچ وقت به اين آرزوي خود دست نيافتند. عبدالله بن مطيع که از طرف ابن زبير فرماندار کوفه بود، روزي به مردم کوفه گفت:« ابن زبير به من دستور داده است طبق روش عمر و عثمان با شما رفتار کنم». يکي از کوفيان در پاسخ وي گفت:«... مگر عبدالله ابن زبير ماليات و بيت المال ما را با رضايت ما جمع آوري نکرده است؟ ما با صداي بلند مي گوييم: ما راضي نيستيم که ابن زبير پول هاي ما را به جاي ديگري ببرد و ميان ديگران قسمت کند. ما مي خواهيم با ما طبق روش علي رفتار شود؛ ما، نه به روش عثمان احتياج داريم، نه به روش عمر.»(6)
آري، عدم تأمين خواسته هاي آنان سبب شد که مردم از اطراف ابن زبير پراکنده شوند و از انقلاب مختار پشتيباني کنند.
مختار دعوت خود را وابسته به محمد بن حنفيه، فرزند اميرمؤمنان
مي خواند و همين موضوع، سبب اطمينان مردم به عدالت و روش اصلاح طلبانه او مي شد؛ همچنين مختار جمله يالثارات الحسين(7) را شعار خود قرار داده بود که هدف دوم عراقي ها را عملي مي کرد.
عبدالله بن مطيع نماينده ابن زبير در کوفه، با شمربن ذي الجوشن، عمروبن حجاج، شبث بن ربعي به ياري قاتلان امام حسين به جنگ مختار و انقلابيون طرفدار او رفت و همين موضوع بس بود که انقلابيون را به ايستادگي وادار کند و آنان را در رسيدن به پيروزي خود استوارتر سازد.
مختار پس از رسيدن به حکومت، به طبقه اي بسيار خدمت کرد که در دوران امويان زير فشار بودند و در دولت ابن زبير نيز فشار آنان ادامه يافت. آنان طبقه موالي يا مسلمان غيرعرب بودند که تا زمان مختار، موالي نيز چون ديگر مسلمانان، وجوه شرعي و خراج و ماليات مي پرداختند و وظايف ديگر را انجام مي دادند؛ ولي از حقوق مساوي با ديگران بي بهره بودند. مختار پس از دستيابي به قدرت، به اين قشر محروم بسيار توجه کرد. براي آنها نيز حقوق مساوي با ديگر مسلمانان در نظر گرفت. اين اقدام مختار، اشراف و بزرگان قبايل را ضد مختار شوراند؛ آنان در اجتماعات خود نقشه کشيدند و همگي براي جنگ با مختار آماده شدند. قاتلان امام حسين سردمداران اين گروه بودند؛ ولي سرانجام در تحرکات خود با شکست روبرو شدند(8).
اين مخالفت ها سبب شد مختار در تعقيب و کشتن قاتلان امام حسين شتاب کند؛ به گونه اي که ظرف يک روز دويست و هشتاد نفر از آنها را به درک فرستاد.(9)
مختار در ادامه، ديگر جنايتکاران را به سزاي اعمال ننگين خودشان رساند و شمار زيادي را کشت و از رؤساي قبايل و بزرگان کسي را زنده نگذاشت؛ او شمربن ذي الجوشن، عمربن سعد، عمروبن حجاج، شيث بن ربعي را به آتش جهنم روانه کرد.(10)

بررسي و تحليل
 

از سراسر گفتار و کردار جناب مختار بوي حماسه پرشور حسيني و نبردي بي امان با زمامداران خود سر به مشام مي رسد، اما نبود برنامه روشن و زودرنجي و روحيه بزدلي و ترسويي مردم کوفه، سبب به فرجام نرسيدن اهداف او شد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. جعفر النقدي؛ زينب الکبري؛ چاپ نجف، ص 120-122. نيز ر.ک نسابه عبيدلي؛ اخبار الزينبيات و بنت الشاطي؛ بطلة کربلا.
2.مروج الذهب؛ ج 3، ص 70. الکامل في التاريخ؛ ج4، ص 111-121. تاريخ يعقوبي؛ ج 2، ص 250. تاريخ اسلام ذهبي؛ ج 5، ص 23.
3. تاريخ طبري؛ ج 5، ص 381-492. اخبار الطوال دينوري؛ ص 265 و انساب الاشراف؛ ج 5، ص 328.
4. همان؛ ج 5، ص 475.
5. همان؛ ص 525.
6.انساب الاشراف؛ ج 6، ص 383. تاريخ طبري؛ ج 6، ص 10 و الکامل؛ ج 4، ص 212.
7.پيش به سوي انتقام حسين.
8. طبري؛ ج 6، ص 38.
9. همان؛ ج 4، ص 424.
10.تاريخ طبري؛ ج 6، ص 6-93.
 

منبع:نشريه کنگره امام حسين (ع) و مقاومت، جلد2.

ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط