ازدواج یکی از قدیمی ترین پیوندهای انسانی است که موجب رضایت درون و رشد شخصیت انسان می شود و اکثر انسان ها قریب به اتفاق حداقل یک بار در زندگی خود، دست به این تجربه و انتخاب می زنند.
افزایش روزافزون اختلافات زناشویی و خطر بروز جدایی و اثر منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان، موجب شده است تا مشاوران و آنان که با خانواده و زوجین سرو کار دارند، راهکارهایی ارایه دهند تا تلاش خود را در جهت تحکیم این پیوند مقدس به کار ببندند.
زندگی مشترک با این باور زوجین که تنها مرگ می تواند آنها را از هم جدا کند، شروع می شود. در آغاز زندگی مشترک، زوجین نسبت به این باور اعتقاد کامل دارند اما واقعیت چیز دیگری ست.
زندگی مشترک در ادامه تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد که پاره ای از آن ها ممکن است زندگی را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی یا طلاق خاموش و حتی طلاق رسمی سوق دهد و این عوامل، ازدواجی را که می توانست عرصه کمال باشد به عرصه پیکار مبدل می کند.
طبق نظریات شناختی- رفتاری که رویکرد بسیاری از افراد شاخص در علم روانشناسی است، باورهای غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه کرده و این مساله به هنگام رفتار یا ایجاد ارتباط کلامی، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعی روبه رو می کند.
بر اساس این نظریات باورها، افکار و طرح واره های ذهنی ما در بروز این اختلافات نقش بسزایی دارند؛ چرا که باورها شناخت ها و اسطوره های موجود در ذهن ما، در نحوه ی ارتباطات مان تاثیرگذار است. در این نظریه مشکلات رفتاری و تعارضات بین فردی از جمله اختلافات زناشویی، بر اساس باورهای غیر منطقی هر یک از زوجین یا هر دوی آنها تحلیل می شود.
این که ما چه تلقی یی از دیگران داشته باشیم تعیین می کند که چگونه به آنها نزدیک شویم و چگونه با آن ها ارتباط برقرار کنیم. باورهای غلط و پیش داوری باعث می شود که احساسات بر نحوه ی واکنش ما نسبت به آن ها تاثیر بگذارد و احتمالاً باعث شود که حرف های آن ها را سوء تعبیر کنیم و این خود مانع یک ارتباط کارآمد می شود.
تحقیقات مختلف نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زندگی مشترک، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم است.
در یک تحقیق، تاثیر نگرش ها و تفاسیر زوجین از رفتارهای یکدیگر بر سازگاری زناشویی آن ها بررسی و رابطه ی مثبتی میان این دو متغیر دیده شد. همچنین دیده شده که نگرش های مثبت در رفتارهای هر یک از زوجین، امید به داشتن روابط زناشویی خوشایند را بیشتر می کند.
محققان بیان می دارند که پیش فرض های زوجین در زمینه ی ماهیت زن و مرد و توانایی افراد برای تغییر دادن عملکرد زناشویی آن ها نیز در این زمینه موثر است.
نباید از نظر دور داشت که تجربه زن و شوهر از روابط والدین خود و برداشت هایی که آن ها از زندگی خانوادگی خود داشته اند، در ایجاد باورها، اسطوره های ذهنی و کلیشه های غلط و در نهایت سازگاری زناشویی آن ها تاثیر گذار است. تحقیقات نشان داده است که تاثیراتی که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش می گیرد، برجسته تر و بیشتر از مرد است؛
این به آن معناست که دخالت الگوهای قبلی در سازگاری زناشویی از ناحیه زن قوی تر است. در واقع الگوهای ارتباطی، سازگاری و تعاملی، از نسلی به نسل دیگر قابل انتقال اند و این انتقال در رشد اجتماعی و هیجانی کودکان نیز قابل نفوذ است.
پیروان رویکرد شناختی-رفتاری، کارکردن بر روی باورهای غیر منطقی و تغییر دادن آن ها را بهترین راه مقابله با تعارضات زناشویی عنوان کرده اند.راه های زیادی برای بی اثر کردن کلیشه ها و باورهای غلط وجود دارد. یکی از ابتدایی ترین قدم ها برا تغییر باورهای غلط این است که زوجین نسبت به تقاوت های زن و مرد آگاه شوند.
اگر زن و شوهرها بدانند که میان این دو جنس، تفاوت های جدی و عمیقی در ادراک، احساس، اندیشه، واکنش و حتی ابراز عشق وجود دارد، دیوارهای رنجش و سوءظن فرو می ریزد و بسیاری از این سوءتفاهم ها و توقعات بی جا تخفیف می یابد.
البته بعد از آگاهی از این تفاوت ها، تلاش برای تغییر رفتار طرف مقابل که نشأت گرفته از ذات جنسی اوست، بی فایده بوده و پذیرش تفاوت ها و احترام به آن ها بهترین راهکار پیش روست. زندگی ای که در آن طرفین از هر فرصتی بخواهند برای تغییر دادن طرف مقابل خود استفاده کنند، بی شک به عرصه ای برای بحث و مشاجرات پایان ناپذیر و بی نتیجه تبدیل می شود.
عشق مانند هنرهای رزمی نیست که استادان واقعی داشته باشند. همه ی افراد در بازی عشق، نوزادان تازه متولد شده هستند و درست مثل هر چیز دیگری، در این مورد هم کسب مهارت؛ مستلزم زمان و تمرین است. کسب مهارت های ارتباطی یکی دیگر از راه هایی است که مبارزه با افکار و ایده های منفی را تسریع می بخشد.
فردی که مهارت های ارتباطی را کسب کرده است، اگر در کاری همسرش را مقصر بداند، نباید شخصیت و تمام وجود او را زیر سوال ببرد؛ بلکه اشاره به نادرستی «رفتار خاص» کفایت می کند. چنین زوجی هیچ گاه جملاتی مثل «همیشه همین طور هستی»، «همه کارهایت این طور است » یا «هیچ کاری بلد نیستی» را به کار نمی برد،
بلکه به جای این جملات که تخریب کننده و بازدارنده ارتباط صحیح است، می گویند:«به نظر من درست نبود که در حضور جمع با پسرمان با خشونت صحبت کنی» همان طور که می بینید در این جمله شخصیت طرف مقابل به چالش کشیده نمی شود و تنها رفتار و گفتار خشونت آمیز اوست که مورد انتقاد قرار می گیرد.
همسرانی که مهارت های ارتباطی را بلد باشند، هرگز با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن حرمت یکدیگر به ابراز احساسات ناخوشایند نمی پردازند.نباید تصور کنیم که یک زندگی ایده آل بدون هر گونه اختلاف نظر است. واقعیت این است که اختلاف نظر و تفاوت عقیده همیشه وجود خواهد داشت؛ نکته ی مهم نحوه ی برخورد و حل اختلاف است.
زوجین نیاز دارند که با مطالعه ی تفاوت های زن و مرد و کسب مهارت های ارتباطی به تدریج باورهای منفی و کلیشه های غلط و ویرانگر را به افکار مثبت مبدل کنند. همیشه گفته می شود که تنها چیز ثابت در زندگی «تغییر» است.
باید با تمرین و ممارست تغییر را ایجاد کرد. نباید از روند کند «تغییر» خسته شویم. بدانیم که ارتباطات رشد یافته نیازمند تغییرات زمان بر هستند و آنچه به زندگی ما هدیه می کنند، بسیار لذت بخش خواهد بود.
زندگی مشترک با این باور زوجین که تنها مرگ می تواند آنها را از هم جدا کند، شروع می شود. در آغاز زندگی مشترک، زوجین نسبت به این باور اعتقاد کامل دارند اما واقعیت چیز دیگری ست.
زندگی مشترک در ادامه تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد که پاره ای از آن ها ممکن است زندگی را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی یا طلاق خاموش و حتی طلاق رسمی سوق دهد و این عوامل، ازدواجی را که می توانست عرصه کمال باشد به عرصه پیکار مبدل می کند.
طبق نظریات شناختی- رفتاری که رویکرد بسیاری از افراد شاخص در علم روانشناسی است، باورهای غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه کرده و این مساله به هنگام رفتار یا ایجاد ارتباط کلامی، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعی روبه رو می کند.
بر اساس این نظریات باورها، افکار و طرح واره های ذهنی ما در بروز این اختلافات نقش بسزایی دارند؛ چرا که باورها شناخت ها و اسطوره های موجود در ذهن ما، در نحوه ی ارتباطات مان تاثیرگذار است. در این نظریه مشکلات رفتاری و تعارضات بین فردی از جمله اختلافات زناشویی، بر اساس باورهای غیر منطقی هر یک از زوجین یا هر دوی آنها تحلیل می شود.
«باورها» گویای نگاه ما به هستی و چیزهایی هستند که با آنها موافقیم.
ما بر اساس باورهای مان رفتار و عمل می کنیم. باورهای مذهبی، سیاسی و اجتماعی، ما را به رفتارهای خاص با کاربرد گونه یی خاص از زبان هدایت می کند. این باورهای غلط و گاه کلیشه ای پیش ساخته از جنس مخالف یا پیشداوری هایی که نسبت به شخصیت همسر خود داریم، یکی از موانع روانی ایجاد ارتباط صحیح میان زوجین است.این که ما چه تلقی یی از دیگران داشته باشیم تعیین می کند که چگونه به آنها نزدیک شویم و چگونه با آن ها ارتباط برقرار کنیم. باورهای غلط و پیش داوری باعث می شود که احساسات بر نحوه ی واکنش ما نسبت به آن ها تاثیر بگذارد و احتمالاً باعث شود که حرف های آن ها را سوء تعبیر کنیم و این خود مانع یک ارتباط کارآمد می شود.
تحقیقات مختلف نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زندگی مشترک، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم است.
در یک تحقیق، تاثیر نگرش ها و تفاسیر زوجین از رفتارهای یکدیگر بر سازگاری زناشویی آن ها بررسی و رابطه ی مثبتی میان این دو متغیر دیده شد. همچنین دیده شده که نگرش های مثبت در رفتارهای هر یک از زوجین، امید به داشتن روابط زناشویی خوشایند را بیشتر می کند.
محققان بیان می دارند که پیش فرض های زوجین در زمینه ی ماهیت زن و مرد و توانایی افراد برای تغییر دادن عملکرد زناشویی آن ها نیز در این زمینه موثر است.
نباید از نظر دور داشت که تجربه زن و شوهر از روابط والدین خود و برداشت هایی که آن ها از زندگی خانوادگی خود داشته اند، در ایجاد باورها، اسطوره های ذهنی و کلیشه های غلط و در نهایت سازگاری زناشویی آن ها تاثیر گذار است. تحقیقات نشان داده است که تاثیراتی که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش می گیرد، برجسته تر و بیشتر از مرد است؛
این به آن معناست که دخالت الگوهای قبلی در سازگاری زناشویی از ناحیه زن قوی تر است. در واقع الگوهای ارتباطی، سازگاری و تعاملی، از نسلی به نسل دیگر قابل انتقال اند و این انتقال در رشد اجتماعی و هیجانی کودکان نیز قابل نفوذ است.
پیروان رویکرد شناختی-رفتاری، کارکردن بر روی باورهای غیر منطقی و تغییر دادن آن ها را بهترین راه مقابله با تعارضات زناشویی عنوان کرده اند.راه های زیادی برای بی اثر کردن کلیشه ها و باورهای غلط وجود دارد. یکی از ابتدایی ترین قدم ها برا تغییر باورهای غلط این است که زوجین نسبت به تقاوت های زن و مرد آگاه شوند.
اگر زن و شوهرها بدانند که میان این دو جنس، تفاوت های جدی و عمیقی در ادراک، احساس، اندیشه، واکنش و حتی ابراز عشق وجود دارد، دیوارهای رنجش و سوءظن فرو می ریزد و بسیاری از این سوءتفاهم ها و توقعات بی جا تخفیف می یابد.
البته بعد از آگاهی از این تفاوت ها، تلاش برای تغییر رفتار طرف مقابل که نشأت گرفته از ذات جنسی اوست، بی فایده بوده و پذیرش تفاوت ها و احترام به آن ها بهترین راهکار پیش روست. زندگی ای که در آن طرفین از هر فرصتی بخواهند برای تغییر دادن طرف مقابل خود استفاده کنند، بی شک به عرصه ای برای بحث و مشاجرات پایان ناپذیر و بی نتیجه تبدیل می شود.
عشق مانند هنرهای رزمی نیست که استادان واقعی داشته باشند. همه ی افراد در بازی عشق، نوزادان تازه متولد شده هستند و درست مثل هر چیز دیگری، در این مورد هم کسب مهارت؛ مستلزم زمان و تمرین است. کسب مهارت های ارتباطی یکی دیگر از راه هایی است که مبارزه با افکار و ایده های منفی را تسریع می بخشد.
مهارت های ارتباطی
بسیاری از زوجین باید نگاه و دیدگاه خود را نسبت به مهارت های ارتباطی تصحیح کنند. بسیاری از آنان این مهارت ها را به «گفتن» و «شنیدن» تمنیات درونی محدود می دانند. باید دانست که «شنیدن» باید به خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه، و «گفتن» به یادگیری چگونگی ابراز احساسات و خودافشاگری سازنده تغییر یابد.فردی که مهارت های ارتباطی را کسب کرده است، اگر در کاری همسرش را مقصر بداند، نباید شخصیت و تمام وجود او را زیر سوال ببرد؛ بلکه اشاره به نادرستی «رفتار خاص» کفایت می کند. چنین زوجی هیچ گاه جملاتی مثل «همیشه همین طور هستی»، «همه کارهایت این طور است » یا «هیچ کاری بلد نیستی» را به کار نمی برد،
بلکه به جای این جملات که تخریب کننده و بازدارنده ارتباط صحیح است، می گویند:«به نظر من درست نبود که در حضور جمع با پسرمان با خشونت صحبت کنی» همان طور که می بینید در این جمله شخصیت طرف مقابل به چالش کشیده نمی شود و تنها رفتار و گفتار خشونت آمیز اوست که مورد انتقاد قرار می گیرد.
همسرانی که مهارت های ارتباطی را بلد باشند، هرگز با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن حرمت یکدیگر به ابراز احساسات ناخوشایند نمی پردازند.نباید تصور کنیم که یک زندگی ایده آل بدون هر گونه اختلاف نظر است. واقعیت این است که اختلاف نظر و تفاوت عقیده همیشه وجود خواهد داشت؛ نکته ی مهم نحوه ی برخورد و حل اختلاف است.
زوجین نیاز دارند که با مطالعه ی تفاوت های زن و مرد و کسب مهارت های ارتباطی به تدریج باورهای منفی و کلیشه های غلط و ویرانگر را به افکار مثبت مبدل کنند. همیشه گفته می شود که تنها چیز ثابت در زندگی «تغییر» است.
باید با تمرین و ممارست تغییر را ایجاد کرد. نباید از روند کند «تغییر» خسته شویم. بدانیم که ارتباطات رشد یافته نیازمند تغییرات زمان بر هستند و آنچه به زندگی ما هدیه می کنند، بسیار لذت بخش خواهد بود.