آنچه که یک دختر بچه بدان نیازمند است
در جوامعی که ادعای برابری زنها ومردها را دارند،کودکان پذیرای نقشهای جنسیتی کاملا برابر میشوند و در جوامعی که باورها و تعصبات جنسیتی حکم فرماست، کودکان نیز به نوعی پذیرای نقشهای جنسیتی متعصبانه و نابرابر میشوند و به همین ترتیب و با گسترش این عوامل، در دوران جوانی افکار و رفتار آنها به شدت متاثر از این گرایشات نابرابر جنسیتی خواهد بود. این رفتارها ابتدا در خانه و سپس توسط دوستان، مدرسه، برنامههای تلویزیونی و... شکل گرفته و تقویت میشوند.
کودکان از سنین پایین، با معنای دختر بودن و پسر بودن در جامعه امروزی آشنا میشوند؛ آنها در متن جامعه، از میان کلیه رفتارهای آشکار و اشارههای نهان، تفاوتهای جنسیتی را تجربه میکنند. تربیتی صحیح است که کودک در حالی پا به سن نوجوانی بگذارد که هم به نقشهای جنسیتی خود واقف است و هم از کلیشههای غلط و تعصبآمیز به دور است مانند اینکه پسران از دختران در ریاضیات برتر هستند یا این عقیده که تنها زنان قادر به پرورش کودکان هستند. با رشد سنی، این باورها نیز در افراد تقویت شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
چگونگی تعامل والدین با کودکان نقش بسزایی در احتراز از شکلگیری برخی از این باورهای غلط دارد.
اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را میآموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را میآموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را میآموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را میآموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را میآموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را میآموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را میآموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را میآموزند.
احساس گناه کودک، فرصتی است برای آموختن مسئولیتپذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک میتواند تاثیر عظیمی بر تقویت (یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست و سطح علاقه به اجتماع و مسئولیتپذیری او دارد. کودکانی که اجازه مییابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدینشان به آنها کمک میکنند که احساساتشان را بشناسند و از آنها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسئولانه با مسایل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچهها سرکوب شود، آنها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان میکنند.
بچهها مدتها قبل از پا گذاشتن به دوران بزرگسالی فشار روانی را تجربه میكنند. برخی کودکان مجبور هستند با مشکلاتی چون کشمکشهای خانوادگی، طلاق، تغییرات دایمی مدرسه، همسایهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههای همسال و بعضی وقتها حتی با خشونت در خانواده یا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند. بیشتر والدین كودكان نو پا آرزو میكنند كه كودكشان بتواند تنهایی خودش را سرگرم كند. این خواسته والدین منطقی است، چون كودك نوپا میتواند اسباببازیها را بردارد، با آنها بازی كند، دنبال توپ بدود و كتاب ورق بزند. نوپاها آموختهاند كه میتوانند خودشان كارهایی انجام دهند و اتفاقا اغلب هم در انجام كارها توسط خودشان پافشاری و سماجت به خرج میدهند.
منبع: مجله مادران
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
تاثیر خانواده انکارناپذیر است
کودکان از سنین پایین، با معنای دختر بودن و پسر بودن در جامعه امروزی آشنا میشوند؛ آنها در متن جامعه، از میان کلیه رفتارهای آشکار و اشارههای نهان، تفاوتهای جنسیتی را تجربه میکنند. تربیتی صحیح است که کودک در حالی پا به سن نوجوانی بگذارد که هم به نقشهای جنسیتی خود واقف است و هم از کلیشههای غلط و تعصبآمیز به دور است مانند اینکه پسران از دختران در ریاضیات برتر هستند یا این عقیده که تنها زنان قادر به پرورش کودکان هستند. با رشد سنی، این باورها نیز در افراد تقویت شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
چگونگی تعامل والدین با کودکان نقش بسزایی در احتراز از شکلگیری برخی از این باورهای غلط دارد.
آنچه که یک دختر بچه بدان نیازمند است
اعتماد به نفس:
غرور و استغنا:
خلاقیت و هماهنگی:
آمادگی جسمانی:
مهارت تصمیمگیری:
کنجکاوی:
تصویر ظاهری:
نقشهای جنسیتی متعارف:
ایمان به خدا:
این كودكان معصوم
اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را میآموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را میآموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را میآموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را میآموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را میآموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را میآموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را میآموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را میآموزند.
احساس گناه کودک، فرصتی است برای آموختن مسئولیتپذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک میتواند تاثیر عظیمی بر تقویت (یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست و سطح علاقه به اجتماع و مسئولیتپذیری او دارد. کودکانی که اجازه مییابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدینشان به آنها کمک میکنند که احساساتشان را بشناسند و از آنها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسئولانه با مسایل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچهها سرکوب شود، آنها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان میکنند.
بچهها مدتها قبل از پا گذاشتن به دوران بزرگسالی فشار روانی را تجربه میكنند. برخی کودکان مجبور هستند با مشکلاتی چون کشمکشهای خانوادگی، طلاق، تغییرات دایمی مدرسه، همسایهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههای همسال و بعضی وقتها حتی با خشونت در خانواده یا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند. بیشتر والدین كودكان نو پا آرزو میكنند كه كودكشان بتواند تنهایی خودش را سرگرم كند. این خواسته والدین منطقی است، چون كودك نوپا میتواند اسباببازیها را بردارد، با آنها بازی كند، دنبال توپ بدود و كتاب ورق بزند. نوپاها آموختهاند كه میتوانند خودشان كارهایی انجام دهند و اتفاقا اغلب هم در انجام كارها توسط خودشان پافشاری و سماجت به خرج میدهند.
منبع: مجله مادران
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج