وزن شعر

روزي روزگاري دخترکي به همراه پدر ومادرش، در کنار يک رودخانه نشسته بود.دخترک شعرهاي زيادي بلد بود، به همين خاطر، داشت يکي يکي شعرهايش را، براي آنها از حفظ مي خواند. او وقتي ازخواندن خسته شد با خودش فکر کرد: راستي، آيا اين رودخانه، باد، درخت ها، گنجشک ها وگل ها هم بلدند شعر بخوانند، يعني شعرهاي آن ها چه شکلي ست؟!
سه‌شنبه، 5 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وزن شعر
وزن شعر
وزن شعر

 




 
روزي روزگاري دخترکي به همراه پدر ومادرش، در کنار يک رودخانه نشسته بود.دخترک شعرهاي زيادي بلد بود، به همين خاطر، داشت يکي يکي شعرهايش را، براي آنها از حفظ مي خواند. او وقتي ازخواندن خسته شد با خودش فکر کرد: راستي، آيا اين رودخانه، باد، درخت ها، گنجشک ها وگل ها هم بلدند شعر بخوانند، يعني شعرهاي آن ها چه شکلي ست؟!
او خوب گوش کرد تا صداي آن ها را بشنود:
رودخانه مي گفت: شُر شُر شُر....
گنجشک ها مي خواندند: جيک جيک جيک...
باد مي خواند: هو هو هو ...
صداي گنجشک ها ، رودخانه وباد يکنواخت بود. انگار آن ها نشسته بودند و يک جمله کوتاه را از دهانشان بيرون مي دادند. دخترک فکر کرد: اين صداها چقدر به شعر شباهت دارند، هر چند که کوتاه و معمولي اند وما بارها بارها آن ها را شنيده ايم، اما با يک آهنگ دلنشين همراه هستند!
دخترک درست فهميده بود.صداي رودخانه يا باد به شکل خاصي، با ريتم و آهنگ دلنشيني همراه بود که به شعر شباهت داشت.
دوستان خوبم، شما حتما شعر زيباي صد دانه ياقوت، (سروده ي آقاي مصطفي رحمان دوست) را خوانده ايد؛ من در ادامه ي مثال بالا، اين شعر را به شکلي به هم ريخته (غير از شکل اصلي آن) براي تان مي آورم:
صدها دانه ي ياقوت دسته به دسته و زيبا با نظم و مرتب درکنار هم در جايي نشسته اند. هر کدام از آن دانه ها خوشرنگ و زيبايند قلب سفيدي هم درسينه ي آن ها هست.
خب، آيا اين همان شعر آقاي رحماندوست است که شنيده ايد؟! آيا شما مي توانيد اين چند جمله را که برايتان نوشتم، با صداي بلند وآهنگين، جلوي دوستان تان بخوانيد؟! يا يک گروه سرود تشکيل بدهيد ودرمقابل يك جمع صد نفري يا بيش تر ، آن را به اجرا در آوريد؟! نه؟! چرا؟!
آهان، پس شما هم متوجه شديد که با توجه به موضوع بحث ما درباره ي وزن وآهنگ ، اين جمله ها ، شعر نيستند. بلکه نثر هستند و بيش تر به يک نوشته ي غير شعري شباهت دارند.آخر صحبت معمولي را که نمي شود به آواز وشعر در آورد.
البته اين را بگويم که دراين نوشته (شعر به هم ريخته صد دانه ياقوت)، خصوصيات شعري ديگري مثل خيال يا تصوير... وجود دارد که ما بعداً درباره ي آن ها با شما صحبت خواهيم کرد. چرا که فعلاً بحث ما درباره ي وزن وآهنگ است.
من، يک روز از دو نفر خواستم که بارش باران در يک صحرا يا جنگل را به شعر در بياورند. يکي از آن ها شاعر بود وآن ديگري نويسنده؛ حالا ببنيد که آن ها چه گفتند:
يکي از آن ها گفت:
مي بارد
دام دام دام
باران به صحرا
مي خندد
درجنگل
يک خرس تنها
آن ديگري گفت:
باران در صحرا باريد.
خرس ها شروع به دويدن کردند.
بارش باران خيلي تند بود.
خب، حالا به من بگوييد که اولي شعر است يا دومي؟ بله،درست متوجه شده ايد، آن اولي که با مصرع «مي بارد» شروع شده شعر است چون وزن دارد، آهنگين است وبا حرف هاي عادي مثل جمله هاي بعدي متفاوت است.
سرتان را درد نياورم، وزن در شعر، همان موسيقي و ريتم و آهنگ است. شما وقتي يک سرود انقلابي يا تصنيف زيبايي را از تلويزيون مي شنويد، وقتي به عزاداري حضرت سيد الشهدا(ع) مي رويد وبا شکلي مرتب وهماهنگ، شعر خواني مي کنيد وبر سينه ي خود مي زنيد، در همه ي اين ها متوجه خواهيد شد که مهم ترين فرق يک شعر با حرف هاي معمولي و روزمره، همان وزن شعري و آهنگ و ريتم است. لطفاً شعرهاي خوب را زياد بخوانيد و حفظ کنيد تا منظور من را بهتر بفهميد. البته درباره ي وزن وانواع آن وهم چنين عناصر ديگري شعري، حرف هاي ديگري هست که من به طور مختصر ودرحد لزوم، بعداً برايتان صحبت خواهم کرد. حالا من شعر صد دانه ياقوت را به شکل کامل ودرستش برايتان مي آورم تا بخوانيد ولذت ببريد:
صد دانه ياقوت
دسته به دسته
با نظم وترتيب
يک جا نشسته
هر دانه اي هست
خوشرنگ ورخشان
قلب سفيدي
درسينه آن
ياقوت ها را پيچيده با هم
درپوششي نرم
پروردگارم
منبع:نشريه مليکا شماره 52




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.