مشارکت فرهنگي، محور اصلي توسعه
نويسندگان: محمد اديب/کارشناس ارشد مديريت امور فرهنگي
ليلا جواني/کارشناس ارشد مديريت امور فرهنگي
ليلا جواني/کارشناس ارشد مديريت امور فرهنگي
امروزه به طور گسترده اي موضوع مشارکت در زمينه هاي مختلف اجتماعي، فرهنگي، سياسي واقتصادي مورد توجه قرار گرفته است . اين توجه و اقبال امري تصادفي نيست ،بلکه ناشي از يک ضرورت و پيامد چند دهه تجربه در زمينه توسعه و بهبود کيفيت زندگي جوامع انساني است. مفهوم مشارکت فرهنگي از جمله جوان ترين مفاهيمي به شمار مي رود که خاستگاه آن را مي توان در دهه 1960 يعني، دوره رواج ايدئولوژي وهمچنين سياست هاي دموکراتيک سازي فرهنگي دنبال نمود. دراين دوره مجموعه سياست ها و اقداماتي با هدف توسعه فرهنگي اتخاذ گرديد تا بتواند ذائقه هاي فرهنگي کليه سطوح جامعه را تحت پوشش قرار داده و جذب نمايد.يکي از محورهاي اصلي توسعه و شايداصلي ترين آن را بايد مشارکت فرهنگي دانست. اگربنا باشد توسعه فرهنگي تحقق يابد، بايد فرهنگ از وضعيتي که درآن به شکل کالايي لوکس مطرح است ،خارج شود و در دسترس همگان به ويژه گروه هاي محروم اقتصادي ،اجتماعي قرار گيرد. مشارکت فرهنگي بهره مندي و بهره گيري عموم مردم از مجموع کالاها، تجهيزات، اشياء و محتواي فرهنگي را ممکن مي کند. عوامل متعددي مي تواند مشارکت مردم به ويژه جوانان را به عنوان سرمايه هاي انساني در فعاليت هاي فرهنگي تحت تأثير قرار دهد.بديهي است براي بررسي اين عوامل به آگاهي از شيوه هاي رفتاري مردم ، علاقه ،نگرش و انگيزه آنان نسبت به فعاليت هاي فرهنگي و شناخت موانع و محدوديت هاي مشارکت فرهنگي نياز است .مشارکت هرچند مفهوم تازه اي نبوده و بشر همواره به مشارکت فزاينده روي آورده است .از نيمه دوم قرن بيستم اين مفهوم با نگرشي نو به موضوعي کليدي بدل شده است .«مشارکت مردم در ابعاد مختلف زندگي اجتماعي، اقتصادي ،سياسي وفرهنگي جوامع، امروزه يکي از معيارهاي توسعه پايدار و پايداري اجتماعي ،اقتصادي و سياسي به شمار مي رود.»(سازمان ملي جوانان، 1384،ص6).براساس برنامه دهه جهاني توسعه فرهنگي (يونسکو 1997-1998) تقويت و توجه به مشارکت فرهنگي به عنوان يکي از پيش شرط هاي اساسي توسعه فرهنگي مورد توجه قرار گرفت(نجاتي حسيني،379،ص 17) از مفاهيمي که تعاريف بسيار زياد و متنوعي از آن ارائه شده است واژه فرهنگ است و در نتيجه مشارکت فرهنگي نيز با تنوع و گستردگي برداشت ها روبرو مي باشد.
«به طور کلي مشارکت فرهنگي، بهره مندي و بهره گيري عموم مردم از منابع فرهنگي تعريف مي شود .منظور از منابع فرهنگي ،در معناي وسيع کلمه،مجموع کالا و اشياي در دسترس است که انجام فعاليت هاي فرهنگي را ممکن يا تسهيل مي کند.فعاليت هاي فرهنگي، فعاليت هايي هستند که اعضاء يک جامعه از طريق آن، استعدادهاي خود را توسعه و شخصيت خود را گسترش مي دهند.»(رجب زاده، 1376،ص2)
منابع فرهنگي به عنوان شاخص هاي مشارکت فرهنگي در بسياري از مطالعات موردنياز قرار گرفته اند. براي نمونه در مطالعه مشارکت فرهنگي و ساخت اجتماعي در فنلاند و لهستان کتابخواني و تماشاي تلويزيون به عنوان دو جنبه از فرهنگ جهت ارزيابي وضع کنوني مشارکت فرهنگي دراين دو کشور تلقي شده اند؛کتاب به عنوان وسيله سنتي انتقال فرهنگي و تلويزيون به عنوان رسانه همگاني (متي، 1978)
البته مشارکت فرهنگي تنها در ميزان استفاده از کتاب ، مجله و تلويزيون خلاصه نمي شود و ابعاد ديگري هم دارد، مجموعه شاخص هاي مرتبط با خلق، توليد،مشاهده،حفظ ،حمايت ،توزيع،مصرف و مبادله محصولات و خدمات فرهنگي و هنري مورد توجه در بخش مشارکت فرهنگي مي باشد(ايماني جاجرمي، 379،ص 62)
در انجام فعاليت هاي فرهنگي عوامل مختلف خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي ، فردي و ... مداخله دارند. و هرکدام مي توانند در کاهش و يا افزايش مشارکت افراد و متغيرهاي مربوط به آن مانند سواد،وضعيت خانواده، ميزان دسترسي به اطلاعات، محل زندگي، ارتباط اجتماعي؛ مذهب، وضعيت تأهل،قوميت و...از جمله عواملي هستند که بر ميزان مشارکت آنها تأثير گذارند.» (سازمان ملي جوانان، 1384،ص8).افراد و گروه هايي که زمان فراغت بيشتري دارند، امکان پرداختن به فعاليت هاي فرهنگي براي آن ها بيشتر است. اگر مصاديق فعاليت فرهنگي را مقولاتي چون مطالعه کتاب و نشريه بدانيم، اقدام به آن علاوه برداشتن زمان فراغت، مستلزم داشتن تحصيلات است، همانطور که سود جستن از موسيقي مستلزم درجايت از پرورش حس موسيقيايي است. به عبارتي تحصيل شرايط ذهني و رواني استفاده از توليدات فرهنگي، مؤلفه ديگري در مشارکت فعاليت هاي فرهنگي است .در کنار آن بايد به امکانات مادي و اقتصادي براي فعاليت هاي فرهنگي اشاره نمود. براي نمونه مطالعه کتاب، رفتن به سينما يا انجام فعاليت هاي ورزشي مانند اسکي و اسب سواري مستلزم برخورداري فرد از امکانات مادي و اقتصادي کافي است. به طور کلي اين عوامل اموري اند که به نوبه خود از موقعيت و پايگاه فرد و خانواده وي تأثير مي پذيرند(رجب زاده ،1382،صص152 151).
همانطور که ملاحظه مي شود موضوع مشارکت فرهنگي مبحثي پيچيده و چند وجهي است .اهميت هريک از عوامل در ترغيب جوانان دختر و پسر جهت مشارکت در فعاليت هاي فرهنگي متفاوت است بنابراين پاسخ به اين مسأله که عوامل مؤثر بر گسترش مشارکت جوانان در فعاليت هاي فرهنگي کدامند به سياست ها و برنامه ريزي هاي فرهنگي مؤثر و کارآمد کمک مي کند. هر نظام فرهنگي براي دوام،بقاء و ايفاء کارکرد خود ،در مورد فرهنگ پذيري جامعه، نيازمند تأمين حداقل مشارکت اعضاء مي باشد(طالبي ،1380،ص 37).در کشور ما جمعيت جوانان (15 تا24 ساله)در طي بيست سال گذشته رشد صعودي داشته است به طور يک ه در سرشماري نفوس و مسکن ساله اي 1365 ،1375 و 1385 نشان داده شده است ؛به ترتيب 19،20 و 25 درصد جمعيت جامعه را جوانان به خود اختصاص داده اند که در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته درصد بالاتري است (اميد مقدم،1379،ص3)).
از آنجايي که کشور ما در حال گذار از جامعه سنتي به جامعه توسعه يافته در همه ابعاد به ويژه توسعه فرهنگي است ،شرکت فعالانه جوانان در حيات فرهنگي و اجتماعي که خود پيش شرط توسعه جامعه است از اهميت ويژه اي برخوردار است .درهمين راستا مشارکت فرهنگي به عنوان يکي از شاخص هاي توسعه فرهنگي ،تعداد روزنامه ها،تعداد انجمن ها به نسبت جمعيت کشور (و جمعيت جوان کشور) قرار داده شده است(طالبي ،1380،ص 36) .مساله اينجاست که تنها نسبت جمعيت به تعداد سازمان ها و نهادهاي فرهنگي نمي تواند شاخص مناسبي باشد چرا که ممکن است ده ها سازمان و نهاد فرهنگي وجود داشته باشند ولي نتوانند جذب و مشارکت جمعيت را جلب کنند. شاخص مناسب چگونگي مشارکت افراد دراين نهادها و سازمان هاي فرهنگي وجود داشته باشند ولي نتوانند جذب و مشارکت جمعيت را جلب کنند.شاخص مناسبي چگونگي مشارکت افراد دراين نهادها و سازمانهاي فرهنگي و استفاده از محصولات فرهنگي است.اين نوع مشارکت است که موجب يادگيري اجتماعي که سياست گذار فرهنگي با آن روبرو است،کمبود اطلاعات از فعاليت هاي فرهنگي است .دامنه گسترده فرهنگ، در کنار انتظارات وسيع و فزاينده از آن براي سياستگذار فرهنگي ،افق متنوعي را رقم مي زند.آنان که قدم به عرصه فرهنگ مي نهند، از يک سو با گرايش ها و ارزش هاي اجتماعي و از سويي ديگر با کالاهاي فرهنگي سرو کار دارند. ناگفته پيداست که دراين هردو عرصه، تا چه حد کمبود اطلاعات و آمار مانعي اساسي در برابر سياست گذاراست. لذا محقق با توجه به اهميت موضوع مشارکت فرهنگي و گسترش اطلاعات منطقه اي مربوط به موضوع، به دنبال رصد وضعيت موجود مشارکت فرهنگي جوانان در فعاليت هاي فرهنگي شهر اصفهان و شناسايي عوامل مؤثر برآن مي باشد تا بتواند راهکارهايي در جهت رفع موانع موجود وجلب مشارکت بيشتر جوانان در راستاي توسعه فرهنگي جامعه ارائه دهد.
ارزش و اهميت اين تحقيق وابسته به جايگاهي است که 3مؤلفه آن يعني فرهنگ، مشارکت و جوان در مباحث اجتماعي به خود اختصاص داده اند. فرهنگ مقوله يا مفهوم پيچيده اي است که هم در مقام بروز و حضور يا به قول قدما در مقام تثبيت ، وهم در مقام شناخت و بررسي يا مقام اثبات، نمي تواند کليت منفرد و مجزاي به شما رآيد ،بلکه اين کليت ، در ساخت و بافت زندگي اجتماعي، با همه ابعادش تنيده شده و لذا در تاثير و تأثر دائم با همه اجزاء هستي نشاختي و پديدار شناختي جامعه و حتي محيط زنده وغيرزنده زندگي بشري در ارتباط است (گرانپايه، 1377،ص85).مشارکت نيز مفهومي است که در بسياري از متون علوم انساني نظيرفلسفه، دين ،جامعه شناسي ،اقتصادو...تعريف شده و به کار رفته است .سبب اين گستردگي مفهومي ويژگي خاص اين مفهوم است.چرا که به اعتباري بنياد و سرچشمه ايجاد فرهنگ ها و تمدن ها در مشارکت مردم در امور گوناگون بوده و قدمت اين واژه به ديرينگي زندگي اجتماعي انسان ها مي رسد(معصومي،1380،ص1)
جوانان به عنوان نيروهايي خلاق و مبتکر کل جامعه، يکي از عوامل مهم و مؤثر در دستيابي به توسعه پايدار مي باشند.به طوري که سازمان ملل متحد به اين موضوع تأکيد دارد که دستيابي به توسعه پايدار بدون توسعه منابع انساني، و بالاخص توسعه منابع انساني جوانان، امکان پذير نخواهد بود. لذا در سال 1995 برنامه عمل جهاني براي جوانان را تا سال 2000 و پس از آن به تصويب رساند(سازمان ملي جوانان ،383،ص 3).اگر بنا باشد توسعه فرهنگي تحقق يابد، بايد فرهنگ از وضعيتي که درآن به شکل کالايي لوکس مطرح است ،خارج شود و در دسترس همگان به ويژه گروه هاي محروم اقتصادي ،اجتماعي قرار گيرد.حق شرکت در زندگي فرهنگي يکي از حقوق اساسي انساني است .در اعلاميه جهاني حقوق بشر،اصلي وجود دارد که مقرر مي دارد«هر فرد حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي جامعه شرکت کند،از هنرها برخوردار شود و در پيشرفت علم و مزاياي آن سهيم باشد»(ايماني جاجرمي،379،ص 58).به عبارت ديگر،دستيابي تعداد هرچه بيشتر مردم به فرهنگ، ملاک اندازه گيري حيات مردم سالار است (موشتوري ، 1386،ص28).بدون مخاطب نه آثار هنري وجود دارند و نه محصولاتي.«راه توسعه فرهنگ،همگاني کردن فرهنگ است واين همگاني کردن براي از بين بردن نابرابري هاي فرهنگي که ريشه در موقعيت هاي اقتصادي واجتماعي طبقات مردم دارد نه تنها لازم است بلکه وسيله گردآوردن همه طبقات زير لواي يک پرچم ،تحکيم و تقويت همبستگي ملي است»(ميزگرد مجله پژوهشي و سنجش، 1374،ص 7).
اگر در تعريف مشارکت فرهنگي مصرف و توليد محصولات فرهنگي را توامان جزو فعاليت هاي مشارکتي فرض کنيم در اين صورت توسعه فرهنگي به معناي فراهم آوردن امکانات و موجبات مشارکت مردم در فعاليت هاي فرهنگي خواهد بود.يعني هم در بعد مصرف فرآورده هاي فرهنگي و هم در بعد توليدات فرهنگي بايد فرصت هاي مساوي در اختيار همگان قرار گيرد(حسام،1379،ص 234).با توجه به اينکه مشارکت فرهنگي يک پديده اجتماعي پيچيده، چند بعدي و چند سطحي است که به عوامل مختلف بستگي دارد واز جامعه اي به جامعه ديگر از مکاني به مکان ديگر و در زمان هاي مختلف عوامل آن متفاوت است .تحقق آن نيز مستلزم شناخت وضعيت موجود ،ابعاد موضوع و عوامل مؤثر برآن مي باشد. بديهي است در کشوري که اکثريت جمعيت آن را جوانان تشکيل مي دهند، موضوع مشارکت جوانان به ويژه مشارکت فرهنگي يکي از اولويت هاي پژوهشي باشد.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و 14
«به طور کلي مشارکت فرهنگي، بهره مندي و بهره گيري عموم مردم از منابع فرهنگي تعريف مي شود .منظور از منابع فرهنگي ،در معناي وسيع کلمه،مجموع کالا و اشياي در دسترس است که انجام فعاليت هاي فرهنگي را ممکن يا تسهيل مي کند.فعاليت هاي فرهنگي، فعاليت هايي هستند که اعضاء يک جامعه از طريق آن، استعدادهاي خود را توسعه و شخصيت خود را گسترش مي دهند.»(رجب زاده، 1376،ص2)
منابع فرهنگي به عنوان شاخص هاي مشارکت فرهنگي در بسياري از مطالعات موردنياز قرار گرفته اند. براي نمونه در مطالعه مشارکت فرهنگي و ساخت اجتماعي در فنلاند و لهستان کتابخواني و تماشاي تلويزيون به عنوان دو جنبه از فرهنگ جهت ارزيابي وضع کنوني مشارکت فرهنگي دراين دو کشور تلقي شده اند؛کتاب به عنوان وسيله سنتي انتقال فرهنگي و تلويزيون به عنوان رسانه همگاني (متي، 1978)
البته مشارکت فرهنگي تنها در ميزان استفاده از کتاب ، مجله و تلويزيون خلاصه نمي شود و ابعاد ديگري هم دارد، مجموعه شاخص هاي مرتبط با خلق، توليد،مشاهده،حفظ ،حمايت ،توزيع،مصرف و مبادله محصولات و خدمات فرهنگي و هنري مورد توجه در بخش مشارکت فرهنگي مي باشد(ايماني جاجرمي، 379،ص 62)
در انجام فعاليت هاي فرهنگي عوامل مختلف خانوادگي، اجتماعي، اقتصادي ، فردي و ... مداخله دارند. و هرکدام مي توانند در کاهش و يا افزايش مشارکت افراد و متغيرهاي مربوط به آن مانند سواد،وضعيت خانواده، ميزان دسترسي به اطلاعات، محل زندگي، ارتباط اجتماعي؛ مذهب، وضعيت تأهل،قوميت و...از جمله عواملي هستند که بر ميزان مشارکت آنها تأثير گذارند.» (سازمان ملي جوانان، 1384،ص8).افراد و گروه هايي که زمان فراغت بيشتري دارند، امکان پرداختن به فعاليت هاي فرهنگي براي آن ها بيشتر است. اگر مصاديق فعاليت فرهنگي را مقولاتي چون مطالعه کتاب و نشريه بدانيم، اقدام به آن علاوه برداشتن زمان فراغت، مستلزم داشتن تحصيلات است، همانطور که سود جستن از موسيقي مستلزم درجايت از پرورش حس موسيقيايي است. به عبارتي تحصيل شرايط ذهني و رواني استفاده از توليدات فرهنگي، مؤلفه ديگري در مشارکت فعاليت هاي فرهنگي است .در کنار آن بايد به امکانات مادي و اقتصادي براي فعاليت هاي فرهنگي اشاره نمود. براي نمونه مطالعه کتاب، رفتن به سينما يا انجام فعاليت هاي ورزشي مانند اسکي و اسب سواري مستلزم برخورداري فرد از امکانات مادي و اقتصادي کافي است. به طور کلي اين عوامل اموري اند که به نوبه خود از موقعيت و پايگاه فرد و خانواده وي تأثير مي پذيرند(رجب زاده ،1382،صص152 151).
همانطور که ملاحظه مي شود موضوع مشارکت فرهنگي مبحثي پيچيده و چند وجهي است .اهميت هريک از عوامل در ترغيب جوانان دختر و پسر جهت مشارکت در فعاليت هاي فرهنگي متفاوت است بنابراين پاسخ به اين مسأله که عوامل مؤثر بر گسترش مشارکت جوانان در فعاليت هاي فرهنگي کدامند به سياست ها و برنامه ريزي هاي فرهنگي مؤثر و کارآمد کمک مي کند. هر نظام فرهنگي براي دوام،بقاء و ايفاء کارکرد خود ،در مورد فرهنگ پذيري جامعه، نيازمند تأمين حداقل مشارکت اعضاء مي باشد(طالبي ،1380،ص 37).در کشور ما جمعيت جوانان (15 تا24 ساله)در طي بيست سال گذشته رشد صعودي داشته است به طور يک ه در سرشماري نفوس و مسکن ساله اي 1365 ،1375 و 1385 نشان داده شده است ؛به ترتيب 19،20 و 25 درصد جمعيت جامعه را جوانان به خود اختصاص داده اند که در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته درصد بالاتري است (اميد مقدم،1379،ص3)).
از آنجايي که کشور ما در حال گذار از جامعه سنتي به جامعه توسعه يافته در همه ابعاد به ويژه توسعه فرهنگي است ،شرکت فعالانه جوانان در حيات فرهنگي و اجتماعي که خود پيش شرط توسعه جامعه است از اهميت ويژه اي برخوردار است .درهمين راستا مشارکت فرهنگي به عنوان يکي از شاخص هاي توسعه فرهنگي ،تعداد روزنامه ها،تعداد انجمن ها به نسبت جمعيت کشور (و جمعيت جوان کشور) قرار داده شده است(طالبي ،1380،ص 36) .مساله اينجاست که تنها نسبت جمعيت به تعداد سازمان ها و نهادهاي فرهنگي نمي تواند شاخص مناسبي باشد چرا که ممکن است ده ها سازمان و نهاد فرهنگي وجود داشته باشند ولي نتوانند جذب و مشارکت جمعيت را جلب کنند. شاخص مناسب چگونگي مشارکت افراد دراين نهادها و سازمان هاي فرهنگي وجود داشته باشند ولي نتوانند جذب و مشارکت جمعيت را جلب کنند.شاخص مناسبي چگونگي مشارکت افراد دراين نهادها و سازمانهاي فرهنگي و استفاده از محصولات فرهنگي است.اين نوع مشارکت است که موجب يادگيري اجتماعي که سياست گذار فرهنگي با آن روبرو است،کمبود اطلاعات از فعاليت هاي فرهنگي است .دامنه گسترده فرهنگ، در کنار انتظارات وسيع و فزاينده از آن براي سياستگذار فرهنگي ،افق متنوعي را رقم مي زند.آنان که قدم به عرصه فرهنگ مي نهند، از يک سو با گرايش ها و ارزش هاي اجتماعي و از سويي ديگر با کالاهاي فرهنگي سرو کار دارند. ناگفته پيداست که دراين هردو عرصه، تا چه حد کمبود اطلاعات و آمار مانعي اساسي در برابر سياست گذاراست. لذا محقق با توجه به اهميت موضوع مشارکت فرهنگي و گسترش اطلاعات منطقه اي مربوط به موضوع، به دنبال رصد وضعيت موجود مشارکت فرهنگي جوانان در فعاليت هاي فرهنگي شهر اصفهان و شناسايي عوامل مؤثر برآن مي باشد تا بتواند راهکارهايي در جهت رفع موانع موجود وجلب مشارکت بيشتر جوانان در راستاي توسعه فرهنگي جامعه ارائه دهد.
ارزش و اهميت اين تحقيق وابسته به جايگاهي است که 3مؤلفه آن يعني فرهنگ، مشارکت و جوان در مباحث اجتماعي به خود اختصاص داده اند. فرهنگ مقوله يا مفهوم پيچيده اي است که هم در مقام بروز و حضور يا به قول قدما در مقام تثبيت ، وهم در مقام شناخت و بررسي يا مقام اثبات، نمي تواند کليت منفرد و مجزاي به شما رآيد ،بلکه اين کليت ، در ساخت و بافت زندگي اجتماعي، با همه ابعادش تنيده شده و لذا در تاثير و تأثر دائم با همه اجزاء هستي نشاختي و پديدار شناختي جامعه و حتي محيط زنده وغيرزنده زندگي بشري در ارتباط است (گرانپايه، 1377،ص85).مشارکت نيز مفهومي است که در بسياري از متون علوم انساني نظيرفلسفه، دين ،جامعه شناسي ،اقتصادو...تعريف شده و به کار رفته است .سبب اين گستردگي مفهومي ويژگي خاص اين مفهوم است.چرا که به اعتباري بنياد و سرچشمه ايجاد فرهنگ ها و تمدن ها در مشارکت مردم در امور گوناگون بوده و قدمت اين واژه به ديرينگي زندگي اجتماعي انسان ها مي رسد(معصومي،1380،ص1)
جوانان به عنوان نيروهايي خلاق و مبتکر کل جامعه، يکي از عوامل مهم و مؤثر در دستيابي به توسعه پايدار مي باشند.به طوري که سازمان ملل متحد به اين موضوع تأکيد دارد که دستيابي به توسعه پايدار بدون توسعه منابع انساني، و بالاخص توسعه منابع انساني جوانان، امکان پذير نخواهد بود. لذا در سال 1995 برنامه عمل جهاني براي جوانان را تا سال 2000 و پس از آن به تصويب رساند(سازمان ملي جوانان ،383،ص 3).اگر بنا باشد توسعه فرهنگي تحقق يابد، بايد فرهنگ از وضعيتي که درآن به شکل کالايي لوکس مطرح است ،خارج شود و در دسترس همگان به ويژه گروه هاي محروم اقتصادي ،اجتماعي قرار گيرد.حق شرکت در زندگي فرهنگي يکي از حقوق اساسي انساني است .در اعلاميه جهاني حقوق بشر،اصلي وجود دارد که مقرر مي دارد«هر فرد حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي جامعه شرکت کند،از هنرها برخوردار شود و در پيشرفت علم و مزاياي آن سهيم باشد»(ايماني جاجرمي،379،ص 58).به عبارت ديگر،دستيابي تعداد هرچه بيشتر مردم به فرهنگ، ملاک اندازه گيري حيات مردم سالار است (موشتوري ، 1386،ص28).بدون مخاطب نه آثار هنري وجود دارند و نه محصولاتي.«راه توسعه فرهنگ،همگاني کردن فرهنگ است واين همگاني کردن براي از بين بردن نابرابري هاي فرهنگي که ريشه در موقعيت هاي اقتصادي واجتماعي طبقات مردم دارد نه تنها لازم است بلکه وسيله گردآوردن همه طبقات زير لواي يک پرچم ،تحکيم و تقويت همبستگي ملي است»(ميزگرد مجله پژوهشي و سنجش، 1374،ص 7).
اگر در تعريف مشارکت فرهنگي مصرف و توليد محصولات فرهنگي را توامان جزو فعاليت هاي مشارکتي فرض کنيم در اين صورت توسعه فرهنگي به معناي فراهم آوردن امکانات و موجبات مشارکت مردم در فعاليت هاي فرهنگي خواهد بود.يعني هم در بعد مصرف فرآورده هاي فرهنگي و هم در بعد توليدات فرهنگي بايد فرصت هاي مساوي در اختيار همگان قرار گيرد(حسام،1379،ص 234).با توجه به اينکه مشارکت فرهنگي يک پديده اجتماعي پيچيده، چند بعدي و چند سطحي است که به عوامل مختلف بستگي دارد واز جامعه اي به جامعه ديگر از مکاني به مکان ديگر و در زمان هاي مختلف عوامل آن متفاوت است .تحقق آن نيز مستلزم شناخت وضعيت موجود ،ابعاد موضوع و عوامل مؤثر برآن مي باشد. بديهي است در کشوري که اکثريت جمعيت آن را جوانان تشکيل مي دهند، موضوع مشارکت جوانان به ويژه مشارکت فرهنگي يکي از اولويت هاي پژوهشي باشد.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و 14