خانه ناامني کجاست؟

بررسي ريشه هاي تهديد در مرزهاي شرقي ايران موقعيت جغرافيايي ايران به گونه اي است که هميشه در دوره هاي گذشته در معرض تهاجم همسايگان خود بوده است، گاهي بر آنها غلبه يافته و حدود خود را توسعه داده و گاهي نيز مغلوب نيروي مهاجم شده است.
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خانه ناامني کجاست؟

 خانه ناامني کجاست؟
خانه ناامني کجاست؟


 

نويسنده : غلامرضا قلي زاده /کارشناس ارشد روابط بين الملل




 

بررسي ريشه هاي تهديد در مرزهاي شرقي ايران
 

موقعيت جغرافيايي ايران به گونه اي است که هميشه در دوره هاي گذشته در معرض تهاجم همسايگان خود بوده است، گاهي بر آنها غلبه يافته و حدود خود را توسعه داده و گاهي نيز مغلوب نيروي مهاجم شده است. کشور ايران به لحاظ جغرافيايي و ژئوپليتيک همواره نقش مهمي را در منطقه و حتي جهان داشته است. مسلماً مرزهاي کشور در اين راستا اهميتي دو چندان دارند. در اين ميان مرزهاي شرقي ايران که بسيار طولاني هستند با موضوعاتي از قبيل مواد مخدر، ژئوپليتيک آب، مسائل قومي و مذهبي و حضور کشورهاي بيگانه دست به گريبان اند. ايران از سمت شرق با دو کشور افغانستان و پاکستان هم مرز است؛ کشورهايي که به دليل دوره هاي طولاني تنش و بي ثباتي، نقش زيادي در ايجاد ناامني در مناطق همجوار خود از جمله ايران دارند. از اين رو مقاله پيش رو مي کوشد تا ريشه هاي ناامني در مرزهاي شرقي ايران را مورد نقد و بررسي قرار دهد.

وضعيت مرز ايران و پاکستان
 

مرزمشترک ايران و پاکستان بر اساس قراردادهاي منعقد شده و يادداشت هايي که پيش از اين بين دولت ايران و دولت انگلستان مبادله شد، مشخص شده است. عمليات مرزبندي هم بر اساس قراردادي که بين دولت ايران و دولت پاکستان در هفدهم بهمن 1336 به امضا رسيد، تعيين و نهايي شده است. به منظور تنظيم مناسبات در مناطق مرزي، نحوه کنترل و امنيت مرز و حوادثي که در مناطق مرزي رخ مي دهند در سي ام مرداد 1339 قرارداد مربوط به انتظامات مرزي بين ايران و پاکستان منعقد شد. لازم به ذکر است يک سال قبل از آن هم در فروردين سال 1338 عهدنامه استرداد مجرمان بين دو طرف بسته شد. طول مرز مشترک ايران و پاکستان در کل 978 کيلومتر - 751 کيلومتر مرز خشکي و 227 کيلومتر مرز آبي (رودخانه)- است. رودخانه هاي مرزي عبارتند از: رود تلخاب به طول 93 کيلومتر، رود نهنگ به طول 123 کيلومتر و رود ماشکيل به طول 11 کيلومتر. در تمام طول اين مرز به طور کلي 311 علامت مرزي مشترکاً توسط دو طرف نصب شده است. مرز ايران و پاکستان که حدود يک چهارم آن آبي بوده، به تمامي با ايالت بلوچستان پاکستان مشترک است. به دليل نوع حکومت، وجود قدرت هاي محلي و طايفه اي، فقر فرهنگي و اقتصادي مرزنشينان، سيستم هاي خاص اداري و دوگانگي تشکيلات مرزباني و نيروي مرزي، ماموران مرزي پاکستان تسلط لازم را بر مرزهاي خود ندارند. مثلث طلايي کشت خشخاش در منطقه تلاقي مرزهاي ايران، پاکستان و افغانستان واقع است - و وجود لابراتورهاي مجهز تبديل مواد مخدر در خاک پاکستان، اين منطقه کانون توزيع و پخش انواع مواد مخدر به خارج از مرز از جمله ايران شده است. قاچاقچيان مسلح به صورت کاروان هاي مجهز به انواع وسايل ارتباطي و وسايل نقليه تندرو و سلاح هاي پيشرفته، مواد مخدر را به داخل خاک ايران وارد مي کنند و پس از اختفاي آن، قسمتي را در داخل کشور توزيع و قسمت اعظم آن را از خاک ايران به سمت مرزهاي ترکيه و اروپا ترانزيت مي کنند. قدرت هاي فرامنطقه اي و استکباري و عوامل آنها نيز در اين منطقه فعال اند و با سوء استفاده از اختلافات قومي و مذهبي ميان مرز نشينان دو کشور، در منطقه مرزي تشنج و ناامني پديد مي آورند. عمده کالاهايي که به صورت قاچاق از اين مرز به ايران وارد مي شوند عبارتند از مواد مخدر، لباس هاي دست دوم، برنج، ميوه، دام، لوازم پزشکي و لوازم تحرير. همچنين کالاها و اجناس قاچاق شده از ايران به پاکستان بيشتر شامل آهن قراضه، وسايل فرسوده پلاستيکي، مواد سوختي، کودهاي شيميايي، عتيقه جات، وسايل پلاستيکي و حبوبات هستند.

وضعيت مرز ايران و افغانستان
 

طول مرز مشترک ايران و افغانستان 945 کيلومتر - شامل 709 کيلومتر مرز خشکي و 236 کيلومتر مرز آبي متشکل از هريرود (157 کيلومتر)، رود هيرمند و سيخ سر (55 کيلومتر) و درياچه هامون (24 کيلومتر) - است. در سراسر اين مرز به طور کلي 183 ميله اصلي و 16 ميله فرعي از سوي دو طرف نصب شده است.
مرز ايران و افغانستان به دليل ويژگي هاي جغرافيايي، وضعيت خاص سياسي کشور افغانستان و ضعف اقتصادي و فرهنگي مرزنشينان آن کشور، همواره از پر حادثه ترين مرزهاي مشترک ايران با همسايگانش بوده است. جنگ هاي طولاني داخلي کشور افغانستان که منجر به تغيير رژيم و چند حکومت در اين کشور شده است، استمرار درگيريهاي داخلي، اختلافات سياسي ناشي از قوميت گرايي، قدرت طلبي جناح ها و فرماندهان گروه هاي درگير و سرانجام جنايات طالبان، به دخالت کشورهاي استعماري به سر کردگي آمريکا در آن کشور انجاميد. هم اکنون نيز به دليل حضور استکبار جهاني در افغانستان، ضعف شديد حاکميت دولت افغانستان و مرزها، عدم تسلط ماموران مرزي افغان در غالب نقاط مرزي، وجود اراضي مستعد جهت کشت خشخاش و قاچاق آن به خارج از مرزها از جمله ايران، مهاجرت وسيع افغاني ها به ايران به ويژه بعد از سلطه طالبان بر افغانستان به دليل وجود ناامني و بيکاري، مشکلات ناشي از مهاجرت افغاني ها به داخل خاک ايران به ويژه تبعات سياسي، فرهنگي، اقتصادي و امنيتي ناشي از آن و عدم استقبال افغاني ها براي بازگشت پس از روي کار آمدن دولت قانوني، بر پيچيدگي اوضاع افزوده شده است. فقر فرهنگي و اقتصادي مردم مرزنشين و نفوذ باندهاي فرصت طلب و سودجو در ميان آنها از عوامل عمده ناامني و بروز حوادث مختلف مرزي از قبيل تجاوزات هوايي، زميني، درگيري مسلحانه با اشرار و قاچاقچيان، راهزني و سرقت هاي مسلحانه، آدم ربايي و ترددهاي غير قانوني در مرز است. پس از اشغال قسمت اعظم خاک افغانستان توسط گروه طالبان و قطع روابط سياسي جمهوري اسلامي ايران و گروه مذکور، ناامني ها در مرزهاي شرقي گسترش يافت که به استقرار نيروهاي نظامي ايران (سپاه و ارتش) در مرز انجاميد. با سقوط طالبان و پس از روي کار آمدن دولت قانوني و کمک هاي انسان دوستانه ايران به افغاني ها و استقرار ابزارچه هاي مرزي از سوي ايران به صورت يکطرفه و برخي کمک هاي خارجي ديگر در سال هاي اخير، تا حدودي شاهد کاهش مهاجرت به ايران و همچنين کاهش حجم قاچاق بوده ايم. شايان ذکر است پيرو توافقات قبلي بين دولت هاي وقت ايران و افغانستان (با حکميت انگليسي ها) براي تعيين مرزهاي بين دو کشور، به منظور حل و تسويه هر نوع حوادث مرزي بين دو طرف، در تاريخ 5 تيرماه 1335 قرارداد کميساران سرحدي (مرزبانان) بين ايران و افغانستان منعقد شد که تا کنون نيز متغير بوده و مبناي مناسبات بين دو کشور است.

شناسايي ريشه هاي ناامني
 

الف) عوامل ناامني متاثر از مرزهاي ايران: زمينه ها و ريشه هاي بروز ناامني و تهديد در مناطق مرزي شرق کشور بسيارند. برخي از اين عوامل در مناطق مرزي ايران با افغانستان و پاکستان در استان هاي سيستان و بلوچستان و خراسان جنوبي قابل مشاهده هستند که عبارتند از عدم وجود اشتغال مناسب، سطح پايين رفاه و فرهنگ، تعارضهاي فرهنگي و قومي و مذهبي، وجود برخي جريان هاي مرکز گريز، فعاليت جريان هاي تند مذهبي متاثر از خارج مرزها، عدم مديريت صحيح، نبود کنترل کامل بر مناطق مرزي، خويشاوندي برخي بلوچ هاي ايراني با بلوچ هاي پاکستان و اخذ تابعيت پاکستان همزمان با تابعيت ايراني، فعاليت کم بازارچه هاي مرزي، مشارکت در شغل هاي کاذب يا غير قانوني، جذب شدن به باندهاي قاچاق مواد مخدر و شرارت، عدم رفاه اقتصادي و اجتماعي مناسب در منطقه و توسعه نيافتگي و عدم کنترل و انسداد کامل مرزها.
ب) عوامل ناامني متاثر از مرزهاي پاکستان: علاوه بر موارد فوق، عوامل و موضو عات تهديد آفرين از سوي مرزهاي پاکستان که متوجه مرزهاي شرقي ايران مي شوند، عبارتند از:
1- تمايل دولت زرداري به همکاري بيشتر با آمريکا؛
2- ناتواني سرويس اطلاعاتي و دولت پاکستان در مقابله با اشرار مرزي؛
3- وجود برخي عوامل حمايت کننده از اشرار ضد ايراني در سرويس امنيتي پاکستان؛
4- عدم حاکميت دولت مرکزي بر برخي از مناطق ايالتي از جمله برخي مناطق هم مرز با ايران؛
5- حضور ماموران اطلاعاتي کشورهاي غربي نظير آمريکا و انگليس در منطقه؛
6- فعاليت باندهاي شرور اعم از اشرار سياسي معاند يا مجرمان و اعضاي باندهاي جرائم سازمان يافته و قاچاق مواد مخدر در مناطق مرزي؛
7- عدم همکاري جدي در استرداد مجرمان فراري به پاکستان؛
8- اختلاط جمعيت دو سوي مرز با يکديگر و آسيب هاي فراوان ناشي از اين حالت نظير ايجاد زمينه هاي تجزيه طلبي قومي؛
9- بيکاري و محروميت شديد اقتصادي در بلوچستان پاکستان که مولد جرائم زيادي در ايران است؛
10- فعاليت حاميان راديکاليسم اسلامي با گرايش هاي تند نزديک به جريان سلفي و وهابيت که عامل تشديد فرقه گرايي مذهبي است؛
11- قاچاق انسان، سلاح و مهمات، کالا و سوخت؛
12- فعاليت گسترده باندهاي قاچاق مواد مخدر؛
13- افزايش حمايت آمريکا و قدرت هاي خارجي از تمايلات واگرايانه در درون بلوچ هاي ايران و پاکستان؛
14- نفوذ و سرمايه گذاري برخي کشورها در مناطق ايالتي پاکستان مثل عربستان و امارات و تاثيرگذاري آنها در بخش هايي از هيات حاکمه پاکستان.
پ) عوامل ناامني متاثر از مرزهاي افغانستان: عوامل و موضوعات تهديد آفرين از سوي مرزهاي افغانستان که متوجه مرزهاي شرقي ايران هستند عبارتند از:
1- افزايش حضور نظامي - امنيتي آمريکا در افغانستان؛
2- افزايش حضور نيروهاي ناتو در افغانستان؛
3- تلاش نيروهاي خارجي از جمله آمريکا براي تاثيرگذاري بر انتخابات و فضاي سياسي افغانستان؛
4- نفوذ پاکستان در افغانستان و تمايل تاريخي پاکستان براي ايجاد دولتي دست نشانده در کابل؛
5- وجود حاکميت ضعيف در افغانستان؛
6- استفاده افغانستان از آب هيرمند به بهانه خشکسالي براي فشار به ايران؛
7- عدم همکاري جدي در استرداد مجرمان فراري به افغانستان؛
8- وجود جمعيت بالاي بيکار در افغانستان و مهاجرت مداوم آنها به ايران براي کار؛
9- تشديد توليد مواد مخدر در افغانستان و افزايش قاچاق آن به سمت ايران؛
10- حذف تدريجي سياستمداران نزديک به ايران در ساختار حکومتي افغانستان؛
11- عدم حاکميت دولت مرکزي بر مناطق همجوار با مرزهاي ايران.

مثلث طلايي و مرزهاي شرقي
 

مثلث طلايي، ناحيه اي بياباني است که دور از دسترس دولت هاي ايران،پاکستان و افغانستان قرار دارد. اين ناحيه به دليل اينکه محل سوق الجيشي مواد مخدر، محل توليد هروئين و انبار تسليحات نظامي است، به مثلث طلايي شهرت دارد. مثلث طلايي پس از سقوط طالبان در افغانستان به محل تجمع عرب - افغان هاي القاعده تبديل شد و پيوندهاي مذهبي و قومي عشاير و قبايل اين نواحي، امکان اختفاي آنها را افزايش داده است. عمليات پاکسازي نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريکا با همکاري پرسنل نظامي پاکستان و افغانستان در منطقه وزيرستان - مُشرف به مثلث طلايي - انجام مي گيرد.همچنين عمليات گشت زني نيروهاي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در مرزهاي شرقي کشور در نواحي مشرف به مثلث طلايي صورت مي گيرد. استان هاي مجاور مرزهاي شرقي ايران دقيقاً در نزديکي مثلث طلايي قرار دارند. پيوندهاي مذهبي و قومي و قبيله اي در اين نواحي، قاچاق مواد مخدر و تسليحات، مهاجرت هاي غير قانوني و جنايات سازمان يافته و توسعه نيافتگي منطقه، محيط مستعدي را براي گروه هاي مخالف به وجود آورده است. نفوذ عوامل القاعده در جنبش هاي قومي بلوچ مي تواند به تباني گروه هاي تروريستي، شبکه هاي جنايات سازمان يافته، احزاب ناسيوناليستي افراطي و بنيادگرايي ديني بينجامد و به تدريج جبهه اي سياسي و نظامي در برابر ايران در استان هاي مجاور شرقي باز کند.

بلوچستان پاکستان و مرزهاي شرقي
 

بلوچستان پاکستان با ايران حدود 900 کيلومتر مرز مشترک دارد و منطقه اي است باير و ناهموار که به جنوب شرق ايران، جنوب غرب پاکستان و تا حدي جنوب افغانستان مي رسد. جمعيت اين ايالت حدود هشت ميليون نفر است و مکان تاريخي استقرار بلوچ ها قلمداد مي شود. از نظر منابع زيرزميني، بلوچستان يکي از بخش هاي غني پاکستان است. از نظر سياسي قوم بلوچ سالياني دراز در حال مبارزه با قدرت هاي خارجي و دولت مرزي پاکستان بوده و به دليل فقر مالي و توسعه نيافتگي، خواهان استقلال از پاکستان است. از لحاظ توزيع جمعيتي، حدود 70 درصد از بلوچ ها در پاکستان، 20 درصد در ايران و 10 درصد در افغانستان زندگي مي کند. تهديدات مهم ايالت بلوچستان پاکستان براي ايران از سنخ امنيتي است. فقر، قاچاق مواد مخدر، اشتراک قومي و مذهبي بلوچ هاي پاکستاني با بخشي از جمعيت استان سيستان و بلوچستان ايران، تمايلات استقلال طلبي، عدم حاکميت دولت مرکزي، حضور قدرت هاي ثالث در اين منطقه، قاچاق انسان، کالا و سوخت، مشکلات زيادي را براي ايران به وجود آورده است. آمريکا در چهارچوب بهره برداري از آسيب پذيري ها و چالش هاي قومي و مذهبي در درون مناطق مرزي و اقليت نشين ايران، اميدوار است با حمايت از تمايلات واگرايانه در اين مناطق و سوار شدن بر موج برخي از نارضايتي هاي محلي، اقتدار و حاکميت هاي جمهوري اسلامي ايران را تضعيف کند. از نظر آمريکايي ها بهره گيري از گروه ريگي در بلوچستان، مي تواند بخشي از توان امنيتي و سياسي جمهوري اسلامي ايران را در اين مناطق درگير سازد.

پديده اشرار سياسي و مرزهاي شرقي
 

تا قبل از گسترش حضور نيروهاي فرامنطقه اي در مرزهاي ايران از جمله در افغانستان و پاکستان، غالب اشرار فعال در مناطق مرزي شرق ايران اشراري بودند که در زمينه قاچاق مواد مخدر، اخاذي، زورگيري و گروگان گيري به قصد اخاذي فعاليت داشتند. با مداخلات خارجي و حضور قدرت هاي فرامنطقه اي بعد از 11 سپتامبر در مرزهاي ايران و گسترش تکنولوژي ارتباطات و اطلاعات، شاهد سياسي شدن هويت هاي قومي - مذهبي هستيم. اين مساله به خصوص در شرق کشور با ظهور جريان «ريگي» مشکلاتي را براي جمهوري اسلامي ايران به وجود آورد. عبدالمالک ريگي در سال 1380 در 21 سالگي فعاليت خود را به صورت معارضه جويانه با جمهوري اسلامي ايران آغاز کرد او قبل از اين در برخي حرکت ها چون قاچاق مواد مخدر نقش داشت. سپس با شروع برخي تعليمات سياسي نظامي نزد عرب - افغان ها در افغانستان مسير حرکت هاي خود را تغيير داد و از انديشه هاي سلفي و افراطي به حمايت پرداخت. در ابتدا با راه اندازي يک گروه چند نفره انديشه هاي ضد شيعي خود را به آنها تلقين کرد و در سال 1382 نام گروه خود را جندالله گذاشت و فعاليت هاي ايذايي خود را آغاز کرد. پس از چند مورد ربايش اتباع خارجي (هندي، ژاپني، آلماني، ايرلندي و ترکيه اي) براي اخاذي و تحت فشار گذاشتن جمهوري اسلامي ايران و افزايش تاثيرات منفي آن در سطح افکار عمومي بين المللي، او تحت تعليمات سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه نام گروه خود را «جنبش مقاومت مردمي ايران» گذاشت و تحت همين نام نيز به راهبندي، کشتار مردم عادي، بمب گذاري، حمايت از عمليات انتحاري و کشتن افراد بيگناه اقدام کرد. با توجه به استفاده اين گروهک از خاک پاکستان براي اقدامات جنايتکارانه و بهره گيري از رسانه هاي محلي آن کشور، مسئولان پاکستان مورد خطاب و انتقاد ايران قرار گرفتند و پس از هر اقدام جنايتکارانه علاوه بر يادداشت هاي اعتراض رسمي، هيات هاي امنيتي و سياسي اي نيز جهت اعلام اعتراض و جلب همکاري حکومت پاکستان به اسلام آباد عزيمت کردند. اساسي ترين اقدامي که دولت پاکستان در اين رابطه و تحت فشارهاي جمهوري اسلامي ايران انجام داد، دستگيري عبدالحميد ريگي برادر شرور عبدالمالک ريگي به همراه 9 نفر ديگر از افراد اين گروهک پس از عمليات تاسوکي و کشتار بي رحمانه مردم بود. تحت فشارهاي سياسي و ديپلماتيک ايران، پاکستان به رغم ميل باطني مجبور شد براي اولين بار قرارداد استرداد مجرمان بين دو کشور را اجرا کند و اشرار دستگير شده از جمله عبدالحميد ريگي را به ايران مسترد کند. به رغم دستگيري عبدالمالک ريگي - طي يک عمليات پيچيده اطلاعاتي- و اعدام او، عمليات تروريستي و جنايتکارانه گروهک ريگي تداوم پيدا کردند که عمليات انفجار انتحاري در مسجد زاهدان و کشته شدن حدود 30 نفر و زخمي شدن حدود 300 نفر از مردم بيگناه، آخرين نمونه آن بود. اين اقدام، انتقادات و اعتراضات ايران را نسبت به پاکستان با توجه به استقرار عناصر و اعضاي گروه در آن کشور برانگيخت. در راستاي مديريت فضاي موجود در مرزهاي هر سه کشور و ديپلماسي امنيتي جهت مقابله با بخشي از ريشه هاي ناامني در مناطق مرزي، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار جمهوري اسلامي ايران - صرف نظر از قراردادها و معاهدات مرزي موجود با پاکستان و افغانستان که قبل از انقلاب اسلامي بين دو طرف منعقد شد - در راستاي بهره گيري از مناسبات دو جانبه با همسايگان براي غلبه بر مشکلات امنيتي موجود در مرزها، تفاهم نامه هاي متعددي در زمينه هاي امنيتي و انتظامي، کنترل مرزها، مبارزه با مواد مخدر و قاچاق کالا و انسان به صورت جداگانه با هر دو کشور منعقد شد.

چه بايد کرد
 

تفکر در مورد امنيت ملي و امنيت داخلي کشور بدون توجه به امنيت مرزها غير ممکن است. به خصوص براي کشورهايي چون ايران که داراي تنوع مرزها و تعدد همسايگان و تداخل هاي قومي و فرهنگي با کشورهاي پيراموني هستند، موضوع مديريت و کنترل مرزها مساله اي بسيار حياتي و استراتژيک محسوب مي شود. بنابراين به منظور مديريت و کنترل مرزها به طور کلي سه استراتژي را مي توان مورد اشاره قرار داد:

استراتژي تهديد محور
 

پايه و مبناي اين استراتژي بر تهديد زا بودن مرزها و مناطق مرزي استوار است. در اين نگرش توجه به تهديدها در مقابل فرصت ها در رابطه با مرزها پر رنگ است. در اين استراتژي، چهارچوب کنترل و مديريت مرز در قالب شيوه هاي نظامي و امنيتي محقق مي شود و نيروهاي نظامي و انتظامي، مجري و متولي سياست ها و راهکارها در اداره مرزها و کنترل آنها خواهند بود.

استراتژي فرصت محور
 

در اين استراتژي بر خلاف استراتژي قبلي که توجه به تهديدات را مبنا قرار مي داد، اولويت و توجه اصلي، مديريت مطلوب مرزها براي رسيدن به فرصت هاست. بنابراين تلاش مي شود که زمينه هاي خلق فرصت ها در همه بخش هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي فراهم شود و با توسعه مناسب در اين بخش ها، بسياري از عوامل تهديدزا بر طرف شوند و از بين بروند. بر اساس اين تفکر، قرار گرفتن مرزها در حصار امنيتي و انتظامي و کنترل هاي شديد نظامي موجب از بين رفتن فرصت ها و نابودي امکانات و ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل منطقه مي شود که در نتيجه شاهد يک سيکل معيوب توسعه نيافتگي و فقر در مناطق مرزي خواهيم بود.

استراتژي تلفيقي
 

در اين نگرش تمام جنبه هاي تهديد و فرصت را در مديريت مرز به طور همزمان در نظر مي گيريم. بر مبناي اين راهبرد در عين حال که ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل موجود براي رشد و توسعه اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي مناطق مرزي و پيراموني آنها در نظر گرفته مي شود - که عاملي براي توليد قدرت ملي و توسعه کشور نيز خواهد بود- از عوامل تهديدزا و آسيب هايي که منافع ملي را در اين مناطق به مخاطره مي اندازند، غفلت نمي شود؛ يعني سياست هاي مقابله اي و اقدامات اجرايي مربوط به عمران و توسعه مناطق مرزي به گونه اي همزمان دنبال مي شوند. بنابراين به نظر مي رسد مناسب ترين استراتژي اي که مي تواند امنيت مرزهاي شرقي را تامين کند و ريشه ها و عوامل ناامني را از ميان ببرد، استراتژي تلفيقي باشد؛ چرا که اجراي اين استراتژي ضمن اينکه عوامل و زمينه هاي ناامني متاثر از داخل را از بين مي برد، موجب مهار و بي اثر شدن غالب عوامل خارجي از اختيار و بيرون از مناطق مرزي مي شود.
منبع:همشهري ديپلماتيک، شماره 43



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.