نقش دعا در زندگی انسانها ( قسمت سوم )

امام باقر (ع) فرمود: بنده‌ای که دستش را به سوی خدا بلند کند و بگشاید، خدا را شرم آید که آن را خالی و نا اُمید برگرداند هرچه بخواهد از فضل و رحمتش در آن می‌گذارد پس هنگامی که دعا می‌کنید، پیش از آن که دست را پایین آورید بر سر و روی خود بکشید! المیزان ج 2 ص38!
چهارشنبه، 13 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش دعا در زندگی انسانها ( قسمت سوم )

نقش دعا در زندگی انسانها  ( قسمت سوم )
نقش دعا در زندگی انسانها ( قسمت سوم )


 

نویسنده : مختار احمدی
منبع : اختصاصی راسخون




 

نقش دعا در زندگی انسانها  ( قسمت سوم )

دست بالا بردن در دعا :
 

امام باقر (ع) فرمود: بنده‌ای که دستش را به سوی خدا بلند کند و بگشاید، خدا را شرم آید که آن را خالی و نا اُمید برگرداند هرچه بخواهد از فضل و رحمتش در آن می‌گذارد پس هنگامی که دعا می‌کنید، پیش از آن که دست را پایین آورید بر سر و روی خود بکشید! المیزان ج 2 ص38!

دعا نیز مثل عبادت و تسبیح تقسیمات دارد یعنی دعا بر دو نوع است.
 

1- تشریعی2- تکوینی اما دعا تکوینی: یعنی همه موجودات به زبان طبیعت و هستی خویش که جز فقر ذاتی چیزی نیست از خداوند یاری می‌جویند هر موجودی به میزان استعداد و ظرفیت خویش فیض از خدای طلب می‌کند که آیه یَسئَلُهُ من فی السمواتِ و الارض کُلُّ یومٍ هُوَ فی شأن» سوره الرّحمن آیه 29: اشاره به این حقیقت است! تمام موجودات به زبان حال خدا را می‌خوانند به ویژه موجودات زنده در حال اضطرار و ناچاری به زبان خود دعا می‌کند. در مجمع البیان: از قول پیامبر (ص) در مورد این آیه نقل کرده که فرموده از شئونات الهی این است که گناهی را می‌بخشد و گرفتاری را برطرف می‌سازد عده‌ای را بالا عده‌ای دیگر را پایین می‌آورد. مجمع البیان ج 9-10 ص302 انوار و التنزیل ج 2 ص442بعضی‌ها گفته‌اند: این آیه ردّ بر عقیده یهود است که معتقدند: خداوند در روزشنبه کاری انجام نمی‌دهد یا خدا از کارها دست کشیده و فارغ می‌شود! انوار التنزیل ج 2 ص442:
همه هستند سرگردان چو پرگار
پدیدآرنده خود را طلبکار
قسم دوم تشریحی «اختیاری» این دعا مخصوص موجودات مختار و با اراده است که طبق درجه معرفت، از قدرت مافوق مطالباتی دارند ولی غالباً بر اثر فاصله گرفتن از تعلیمات پیامبران بشر به غیر خدا پناه می‌برد اما هنگامی که بفهمد ملک و قدرت و عزت و ذلت دست خداست به قدرت فناناپذیر روی می‌آورد این نوع دعا در تکامل انسان مختار و ازاد تاثیر بسزایی دارد!علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌نویسد: دعا در مورد آفریدگار جهان گاهی تکوینی است یعنی ایجاد موجودی برای شیئی دیگر، گویا خداوند متعال آن را بطرف آن شیئی فرامی‌خواند!یَومَ یَدعُوکُم فَتَستَجیبون بحمده! سوره اسراء آیه 52: یعنی روزی که شما را فرامی‌خواند و با سپاس پاسخ می‌دهید که مقصود دعوت به زندگی اُخروی است هر کس می‌میرد و در واقع دعوت خدا را لبیک می‌گوید!در جوامع الجامع روایت شده است که «سبحانک اللهمّ و بحمدک» یعنی مردگان در هنگام زنده شدن در حالی که خاک از سر و صورت خود پاک می‌کنند می‌گویند پاک و مُنَزّه است پروردگار و او را حمد و ستایش می‌کنم! جوامع الجامع ص 332 ج 2 پس دعا درمان عطش قلب و تسکین سوزش جان و عروج به عالم بالا است!

تاثیر دعا بر اموات!
 

آیا دعا که خوانده می‌شود اثری برای اموات هم دارد یا نه؟ دعاها و کارهای نیک که انسان به نیت مردگان انجام می‌دهد پاداش آن هم به میت می‌رسد و هم خود شخص بهره‌مند می‌گردد!امام صادق (ع) می‌فرماید: ثواب نماز و روزه و حج و صدقه و دعا و هر کار نیک در قبر به میت می‌رسد و اجر آن به میت و به جا آورنده آن اعمال می‌رسید! من لایحضره الفقیه وسائل شیعه ج 2 ص 444در شرح حال یکی از علماء آمده است که وقتی از دنیا رفته بودن یکی از نزدیکانشان که او هم عالم بوده می‌گوید: شبی آن عالم مرده را در خواب دیدم و از او سوال کردم گفتم چه خبر آنجا در جوابم گفت وقتی مرا در قبر گذاشتن همه رفتن یک نفر وارد قبرم شد بسیار بد صورت و بداخلاق سوال کردم شما که هستی گفت اعمال بد شما در دنیا و رفت! مرتبه دوم مرد وارد شد بسیار خوش اخلاق و زیبا سوال کردم شما که هستی گفت من اعمال نیک شما در دنیا هر کاری داشتی به من بگو تا کمک‌تان کنم! گفت روزی تنها بودم خیلی گرسنه بودم اطراف خود را در قبر نگاه کردم دیدم چیزی نیست برای خوردن ناراحت شدم دیدم همین آدم خوب و زیبا وارد شد گفتم کجا بودید گفت چه شده گفتم من خیلی گرسنه هستم چیزی هم ندارم چه کنم گفت: برو پشت بام بچه‌هایت آن‌ها خیرات کردن از آن بخور وقتی سیر شدید بیا گفتم باشد رفتم پشت بام بچه‌هایم دیدم بلی خیرات کردن این خیرات‌ها بشقاب بشقاب بالا می‌رفت از بین دستانم ولی گیری من نمی‌آمد از این خیرات همه خوردن رفتن تشکر کردن اما برای ما نرسید و تمام شد برگشتم قبرم آن مرد زیبا گفت سیر شدی گفتم نه به من نرسید همه خوردن و رفتن جزء من که ماندم و نخوردم آن شخص فرمودن آن خیرات برای شما نبوده برای حفظ آبروی خودشان بود که مردم حرف نزند:پس دعا و صدقه و خیرات وقتی به اموات می‌رسید که به نیت اموات باشد به قصد قربت باشد!می‌گوید وقتی برگشتم قبرم دیدم یک بوی بسیار خوش، دیدم یک سبد سیب قرمز اعلاء در گوشه‌ای گذاشته‌اند سوال کردم این از کجا آمده گفت: یادت است روزی در حرم مطهر امام حسین پایین پا بدون توجه به کسی به طلا و نقره زیارت نامه برای زیارت علی اکبر خواندید خالصانه، این نتیجه‌ای همان زیارت و دعا است که در حرم امام حسین (ع) برای علی اکبر خواندید این نتیجه همان زیارت و دعا است، خوراک اموات دعا خیر بازماندگان اش است!پیامبر اسلام می‌فرماید: لیَدخُلَ علی قبور الاموات مِن دعاء الاَحیاء مِن الانوار مثل الجِبالَ، المُحجَة البیضاء ج 3 ص 341. پیامبر (ص) می‌فرماید: دعای زندگان به صورت کوه‌های نور به قبرهای مردگان داخل می‌گردد! هشام می‌گوید: از امام کاظم (ع) پرسیدم آیا دعا و صدقه و نماز و مانند آن به میّت می‌رسد؟! حضرت فرمود: آری گفتم آیا میت می‌داند چه کسی این اعمال را انجام داده است؟ حضرت فرمود: اری چه بسا میّت از او ناراضی است ولی به واسطه این اعمال خشنود می‌شود! بحار انوار ج 85 ص310 پیامبر اکرم (ص) : دعا و صدقه برای میت را هدیه به وی دانسته است! جامع الاخبار ص 169:
امام صادق (ع) می‌فرماید: هر صدقه که برای میت بدهی می‌گیرد و آن را ملکی در طبقی نور که درخشان است و شعاع آن می‌رسد به هفت آسمان پس می‌ایستد بر لب قبر پس فریاد می‌کند السلامُ عَلَیکُم یا اَهلَ القبوُرِ یعنی سلام بر شما ای صاحب قبر اهل شما فرستاده است این هدیه را بسوی شما سپس میّت می‌گیرد و آن را داخل قبر خود می‌برد و توسط آن قبری میّت فراخ می‌شود پس فرمود: آگاه شوید هر کس مهربانی کند مرده را به صدقه و دعا پس برای اوست نزد خداوند اجری مانند اینکه روز قیامت در سایه عرش خداوند می‌باشد که نیست سایه جز همان سایه عرش علامه مجلسی (ره) در کتاب زادالمعاد فرموده باید که مردگان را فراموش نکنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و از جانب فرزندان و خویشان و برادران مؤمن امیدوارند و احسان ایشان را چشم به راهند خصوصاً در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهای فریضه برای پدر و مادر دعا بیشتر باید کرد. در روایت است که چه بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر عاق شده باشد و بعد از فوت‌شان برای پدر و مادر کار نیکو کند دعا زیاد کند صدقه دهد و بخشیده شود! بعض فرزندان در زمان حیات پدر و مادر نیکوکاراند ولی بعد از فوت پدر و مادر در اثر دعا نکردن و صدقه ندادن عاق شود و عمده خیرات اداء قرض است قرض خداوند و بند‌گان‌اش نماز روزه حج اگراز او فوت شده باشد بجا بیاورد حق مردم را اداء کند! در روایت است که امام صادق (ع) در هر شب دو رکعت نماز بجاء می‌آوردند برای فرزند خود و در هر روز دو رکعت نماز برای پدر و مادر در رکعت اول انا انزلناه و در رکعت دوم انّا اعطینا می‌خواندند.بحار الانوار ج 74 ص 59: 2- زادالمعاد ص 574- 573 دعا برای میّت اثر عجیبی دارد در عالم برزخ در تنگی قبر که تنگی را فراخ می‌کند سختی را از بین می‌برد دعا.

چرا آدمی از دعا لذت نمی‌برد؟
 

چونکه اسرار الهی حقایقی است که لایمسّه اِلّا المطهرون سوره واقعه آیه 79 یعنی بر لوح محفوظ مطلّع نمی‌گردد مگر پاکیزگان از ناپاکی‌های جسمانی یا قران را لمس نمی‌کند مگر پاکان از حدث‌ها پس تنها پاکان به حقیقت آن می‌‌رسند. در تهذیب الاحکام از امام کاظم (ع) نقل کرده است که فرمودند: قرآن را بدون طهارت و در حال جنابت لمس نکن حتی خط آن را همانا خداوند تعالی می‌فرماید: لا یَمسُّهُ الّا المُطَهَّرُونَ می‌فرماید در روایت که روزی که عمر لعنت الله علیه زمانکه به خلافت رسید از امیرالمومنین (ع) در خواست کرد که قرآن را به آنان بدهد تا بین خود به تحریف آن بپردازد پس عمر گفت: ای ابا الحسن قرآنی که برای ابوبکر آوردی را بیاوری تا بر آن اجتماع و اتحاد نمائیم علی (ع) فرمودن: هرگز این امکان ندارد همانا آن را نزد ابوبکر آوردم تا حجت بر شما تمام شود و روز قیامت نگویید انّا کُنّا عن هذا غفلین! سوره اعراف آیه 172 نگوید که ما از این قرآن آگاه نبودیم غافل بودیم یا نگوید ما جئتَنا: هود 53: ان را برای ما نیاوردن قرآن را پس این قرآن که نزد من است غیر پاکان آن را لمس نمی‌کند پس قرآن را حقیقت‌اش را افراد پاک درک می‌کند و حقیقت عبادت را هم افراد پاک درک می‌کند. تهذیب الاحکام ج 1 ص127 و هرگاه انسان از گناهان پاک گشت عبادت در کامش لذت‌بخش می‌شود! اگر نماز می‌خوانیم اما چیزی از نورانیت آن را احساس نمی‌کنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نخوانده‌ایم! این سخن درباره دعا نیز که یکی از عبادات مهم است صادق است از روایات برمی‌آید که مهم‌ترین مانع درک لذت عبادت گناه است!کسی که به گناه آلوده است نمی‌تواند لذت دعا را درک نماید خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد: کم‌ترین مجازاتی که از هفتاد کیفر درونی برای بنده‌ای که به علم خود عمل نمی‌کند قرار داده‌ام این است که شیرینی ذکر خود را از دلش برمی‌گیرم دارالسلام ج 3 ص200- امام سجاد (ع) عوامل را که مانع درک ملکوت و باطن عبادت می‌شود سه عامل است حضرت در مناجات خود می‌فرماید خدایا آن هنگام که به سوی تو سربر می‌دارم و دست نیاز دراز می‌کنم و به راز و نیاز می‌پردازم سه چیز حجاب و مانع که نتوانم ملکوت اعلای تو را ببینم این سه پرده را با دست خویش برآویخته‌ام نخستین پرده عصیان از فرمان تو است پرده دوم با ارتکاب معاصی، خود را از عنایت و مرحمت تو دور داشته‌ام، پرده سوم غفلت من است غفلتی که در ادای شکر تو ورزیده‌ام صحیفه سجادیه دعا 12حضرت در دعای ابوحمزه‌ ثمالی قدری از پرده‌ها را کنار زده و فرموده خدایا چه شده هر وقت خواستم برای نماز و عبادت آماده شوم حال عادی و لذت مناجات از من گرفته می‌شود؟! بی‌حال و تنبل و کسل می‌گردم و حالت خواب آلودگی به من دست می‌دهد! شاید دیده‌ای که حق تعالی را سبک می‌شمارم، در نتیجه مرا از خود دور کرده‌ای یا شاید دیده‌ای که در هنگام گفتار و عمل از ذکر تو روی گردانده‌ام پس از من خوشت نمی‌آید یا این که مرا در مقام دروغ‌گویان یافتی و از این جهت مرا رها کردی، یا چون دیدی در شکرگزاری نعمت‌هایت کوتاهی می‌کنم مرا از لذت مناجات خود محروم ساخته‌ای، یا دیدی که مجالس موعظه علماء شرکت نکردم پس مرا نزد خودت خوار و ذلیل کردی و از شیرینی عبادت و راز و نیاز مرا بی‌نصیب ساختی- شاید هم برای این باشد که دیدی در زمره غافلان هستم و به مجالس باطل و بیهوده و مجالس گناه علاقه دارم، پس مرا به حال خود رها کرده‌ای. شاید هم دیگر دوست نداری صدایم را بشنوی شاید بی‌حالی و کسالت من مجازات جرم‌‌ها و خطاها و کیفر بی‌حیایی و کوتاهی‌ام در انجام دستورهایت باشد. مفاتیح‌الجنان دعا ابوحمزه ثمالی= حضرت عیسی (ع) : بخدا همان‌طور که بیمار از غذا لذت نمی‌برد دنیاپرستان از عبادت الهی لذت نمی‌برد!

آیا دانستن اسم اعظم موجب اجابت دعا می‌شود یا نه و اسم اعظم چیست و کدام است؟!
 

طبق روایات هر کس که اسم اعظم خداوند را بداند دعایش مستجاب است و می‌تواند در طبیعت تصرّف کند چنانکه بلعم با عورا که در آیه 175 از او یاد شده اسم اعظم را می‌دانسته:اما اینکه ا سم اعظم چیست؟ بعض گفته‌اند یکی از نام‌های الهی است که بر ما پوشیده است بعضی می‌گویند اسم اعظم در حقیقت لفظ و نام‌های نیست بلکه کمال و صفتی از خداوند است که هر کس بتواند پرتوی از آن را در وجود خویش پدید آورد قدرت روحی او به حدّی می‌رسد که می‌تواند در طبیعت تصرّف کند و گرنه چنان نیست که یک فرد با فراگرفتن لفظ و گفتن کلمه‌ای بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلاً در جهان اثر بگذارد : تفسیر نمونه:گرچه همه‌ی نام و صفات الهی نیکوست و خداوند همه‌ی کمالات را دارد که قابل احصا و شمارش نیست اما در روایات بر 99 اسم تکیه شده که در کُتُب اَهل سُنَّت مانند صحیح مسلم بخاری ترمذی نیز آمده است و هر کس خدا را با آنها بخواند دعایش مستجاب می‌شود آیه 181 اعراف و هر کس آنها را شماره کند اهل بهشت است البته منظور تنها شمردن لفظی با حرکات لب نیست بلکه توجه و الهام گرفتن از این اسماء است و اتصال به آنهاست این 99 اسم عبارت است از الله 2 اله 3 الواحد 4 الاحد 5 الصمد اول و آخر 6 السمیع یا بصیر .... تفاسیر مجمع البیان و نورالثقلین توحید صدوق در قرآن اسامی خداوند 145 نام آمده و عدد 99 در روایت یا برای این است که برخی نام‌ها قابل ادغام و تطبیق بر بعض دیگر است یا مراد این است که این نام‌ها در قرآن نیز هست نه اینکه فقط این تعداد باشد در بعض آیات مضمون این نام‌ها وجود دارد مثلاً «صادق» به عنوان نام خدا در قرآن نیست ولی آیه و مَن اصدق مِن الله قیلاً سوره نساء آیه 122 یعنی چه کسی راستگوتر از خدا است؟ امر است در بعض روایات و دعاها مانند دعای جوشن کبیر نام‌های دیگری هم برای خدا بیان شده است البته بعضی از اسمای حسنای الهی آثار و برکات و امتیازات خاصّی دارد:امام صادق (ع) می‌فرماید بخدا قسم اَسماء الحُسنی ماییم : تفسیر نور الثقلین 2 کافی ج 1 ص 143. امام صادق (ع) می‌فرماید صفات الهی در ما منعکس شده است و ما راه شناخت واقعی خداییم طبق این احادث جمله‌ی به ملحدین تکیه و عتناء نکند... در روایت دیگر امام رضا (ع) می‌فرماید ما اهل بیت (ع) اسماء حُسنای خدا هستیم که عمل هیچ کس بدون معرفت ما قبول نمی‌شود نَحنُ والله الاسماء الحسنی الذّی لایُقبَلُ الله مِن اَحَدٍ عملاً الّا بمعرفتنا= تفسر اثنی عشری! این عبارت الاسماءالحسنی= چهار باردر قرآن آمده است.
1- سوره اسراء – 110- 2- طه 8-3- حشر 24- 4- اعراف 181 اسمای حُسنی سه مصداق دارد 1 صفات الهی 2 نام‌های الهی و اولیای الهی- تفسیر فرقان- امام رضا (ع) فرمود هرگاه به شما مشکلات و سختی روی آورد به وسیله‌ ما از خداوند کمک بخواهید و سپس فرمود و الله الاسماء الحسنی فَادعوهُ بها= بحارالانوار ج 91 ص5اسم نمایاگر مسمی است ذات خداوند مقدس است نام او هم باید مقدس باشد! سوره اسراء آیه 110: قل تَدعُو فله الاَسماءَ الحُسنی: یعنی بگو خداوند را به هر اسمی که می‌خواهید بخوانید خواه به اسم الله یا اسم رحمان از اودرخواست نمایید چرا که این دو اسم در حُسن اطلاق مساوی و یکسان می‌باشند و معنای این دو یکی می‌باشد به هر کدام از این دو اسم خدا را بخوانید نیکو می‌باشد و اینکه به جای آن اسم اصطلاح فله الاسماء الحسنی» آمده برای مبالغه است و اینکه دلالت بر این دلیل می‌نماید چرا که هرگاه همه‌ی اسماء الهی نیکو و پسندیده باشد پس این دو اسم نیز نیکو خواهد بود چون این اسامی نیز جزء اسمای حسنای الهی می‌باشند و ما زائده و برای تاکید برای شرط است و ضمیر «له» برای مسمّی است چرا که تسمیه برای اوست نه برای اسم- و معنای اینکه اسماء الهی احسن الاَسماءَ می‌باشد استقلال این اسماء در بیان تمجید و تعظیم و تقدیس پروردگار را می‌رساند و اینکه این اسامی دلالت بر صفات جمال و جلال خداوند می‌نماید!روایت شد که این آیه وقتی نازل شد که مشرکان قریش شنیدند رسول خدا (ص) می‌گفت یا الله یا رحمان لذا گفتند محمد (ص)ما را نهی می‌کند از اینکه دو خدا را بپرستیم در حالی که خودش خدای دیگری را نیز می‌خواند! انوار التنزیل ج 1 ص600 س 18. روایت شد که یهودیان به رسول خدا (ص) انتقاد کردن که تو ذکر الرحمن را خیلی کم بکار می‌بری در حال که خداوند در تورات زیاد از آن تعبیر آورده است و آن را ذکر نموده است پس آیه‌ شریفه فوق نازل شد! انوار تنزیل ج 1 ص 600 س19. در تفسیر مجمع‌البیان: از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود برای خداوند نود و نه اسم است که هر کس آنها را حفظ کند وارد بهشت خواهد شد! مجمع‌البیان ج 7-8 ص 3. در تفسیر عیاشی آمده است هنگامی که شدّت و بلایی بر شما حادث شد پس به برکت ما از خداوند استعانت بجوئید واین قول خدای متعال است و الله الاسماء الحسنی فَادعُوه بها= امام صادق (ع) فرمودند به خدا سوگند مائیم اسماء حسنی که از احدی اطاعت پذیرفته نمی‌شود مگر با معرفت ما چون که خداوند فرمود: فادعُوهُ‌بِها= پس خدا را با آن اسماء الحسنی بطلبید ودعا کنید تفسیر عیاشی ج 2 ص 24- ح 119. در تفسیر نور= فرموده است امام صادق (ع): صفات الهی در ما است ما راه شناخت واقعی خداییم:روایت دیگری از امام رضا (ع) است که فرمودن ما اهل بیت (ع) اسمای حسنای خدا هستیم که عمل هیچ کس بدون معرفت ما قبول نمی‌شود!: نحن و الله الاسماء الحسنی الذّی لایَقبَلُ الله مِن احدٍ عملاً الّا بمعرفتنا! تفسیر اثنی‌عشری، امام رضا (ع) می‌فرماید: هرگاه به شما مشکلات و سختی روی آورد به وسیله‌ی ما از خداوند کمک بخواهید و سپس فرمودن : و لله الاسماء الحُسنی فَادعُوهُ بها! بحارالانوار ج 91 ص 5. شهید مطهری: می‌فرماید نام‌های خداوند جنبه‌ علامت ندارند بلکه نمایان‌گر صفت و حقیقتی از حقایق ذات مقدس او می‌باشند! آشنایی با قرآن ص 14. بنابراین اسم نمایان‌گر مسمی است ذات خداوند مقدس است نام او هم مقدس است بنابراین هم نام و ذات هر دو مقدس است ذات مقدس است سبحانه عمّا یشرکون! توبه 31 نام خداوند مقدس است سبح اسمِ ربّک الاَعلی! = اعلی 1 لذا قرار دادن نام دیگران در ردیف نام خداوند جایز نیست!در تعیین اسم اعظم روایات مختلفی نقل شده است که به برخی اشاره می‌کنیم:
1.امام عسکری (ع) می‌فرماید بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم نزدیک‌تر از سیاهی چشم به سفیدی است.
2.پیامبر (ص) می‌فرماید: اسم اعظم در شش 6 آیه آخرسوره حشر است! عدة الداعی ص 49
امام صادق (ع) می‌فرماید اسم اعظم در سوره حمد پراکنده است! بحار ج 90 ص 223
امام سجاد (ع) می‌فرماید: بیست 20 سال از خدا خواستم اسم اعظم را به من بیاموزد تا سرانجام در عالم رویا پیامبر (ص) را دیدم دعای به من آموخت که هر چه خواستم به برکت آن دعا از خدا گرفتم احمد ابن عیسی که راوی این حدیث است می‌گوید: من نیز این دعا را مجرب یافتم بحار ج 90 ص227 و آن دعا این است:
یا الله یا اللهُ یا اللهُ وَحدَک لا شریک لک أَنتَ المَنّانَ بَدیعُ السّماواتِ وَ الارضَ ذوالجلال وَ الاکرام و ذوالاسماء العِظام و ذوالعِزّ الذی یُرام و الهکُم اله واحدٌ لا الهَ الّا هُوَ الرّحمن الرّحیم و صلی الله علی محمدٍ و اله اجمعین». امام عسکری (ع) می‌فرماید اسم اعظم خدا که 73 حرف است که یک حرف از آن را آصف ابن برخیا می‌دانست که تخت ملکه سبا را در کمتر از یک دیده بر هم زدن نزد سلیمان آورد اما 72 حرف از آن نزد ماست و یک حرف آن در علم غیب خداوند پنهان است! اصول کافی ج 1 ص 372 . بعضی از مفسران گفته‌اند مفهوم آگاهی براسم اعظم این نیست که انسان کلمه‌ای را بگوید و آن همه آثار عجیب و بزرگ را از خدا بطلبد بلکه منظور آراستگی به آن اسم و وصف است یعنی آن نام الهی را درون جان خود پیاده کند و چنان از نظرآگاهی و اخلاق و تقوا و ایمان کامل باشد که مظهری از آن اسم گردد. نمونه ج 15 ص 473-470 منظور از خواندن خدا به این نام‌ها این نیست که هر کسی این نام‌ها را به زبان جاری کند سعادتمند و مستجاب الدعوة و اهل بهشت است بلکه هدف این است که به این نام‌ها ایمان آورده و پرتوی از مفاهم آن را در وجود خود ایجاد کند به نظر می‌رسید حروف و الفاظ اسم اعظم بدون تکیه بر محتوا و بدون توجه به اوصاف و حالات گوینده چنان اثری ندارد که در روایات مطرح شده است.

شاهد بر این مطلب دو گفته است:
 

1.در روایت است بلعم با عور که اسم اعظم را می‌دانست و مستجاب‌الدعوة بود پس از انحراف از مسیر پاکی و تقوی اسم اعظم را از دست داد: تفسیر عیاشی ج 2 ص 42
2.روایت است که در آن از رسول خدا (ص) در مورد اسم اعظم سؤال شد فرمود: هر اسمی از أسماع الهی اعظم است پس قلب خویش را از غیر خدا خالی کن و خدا را به هر اسمی که می‌خواهی بخوان برای خدا اسمی متفاوت با اسم دیگر نیست بلکه او خداوند واحد قهار است! مستدرک وسائل ج 5 ص 271:پس تمام خصال نیکو برای خدا است دیگران برای رسیدن به «حُسنی» باید سراغ او بروند «الله الاسماء الحُسنی»

دعا استمداد از خدا برای دروی از گناه:
 

قال رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إلَیَّ مِمّا یَدعُونَنّی إلیه و الّا تَصرِف عنّی کیدهُنَّ اَصبُ إلَیهِنّ و أکُن مِنَ الجهلینَ ط: سوره یوسف آیه 33 یوسف: گفت پروردگارا زندان رفتن برای من خوشایندتر است از آنچه که آنان مرا به آن دعوت می‌کنند که با او مراوده نمایم چرا که من از عاقبت این امر می‌ترسم و اسناد دادن دعوت به همه‌ی زنان به این خاطر است که همه او را بر حذر داشته‌ بودند از اینکه با خواسته‌ زلیخا مخالفت نماید همه چیز برای اینکه یوسف خواسته‌ آنها را قبول نماید آماده شده بود!در تفسیر قمی ج 1 ص 343 آمده است: که آن روز را یوسف به شب نرسانده بود که همه‌ی زنانی که او را در مجلس دیده بودند برای او پیغام فرستاده و او را به سوی خود دعوت نموده بودن سپس یوسف از این قضیّه به شدّت رنجید و گفت رَبِّ السِّجنِ اَحَبَّ اِلَیَّ و الّا تَصرِف، عَنّی کَیدَهُنَّ أَصبُ إلَیهِنَّ و... و اگر از من دور نکنی و مرا حفظ ننمایی از مکر و حیله‌ آنان و محبّت آن زنان نسبت به من و اگر مرا با قدرت عصمت پایدار و با استقامت نکنی و احتمال اینکه دعوت آنها اجابت کنم یا اینکه میل به طرف آنها داشته باشم وجود دارد. فَاستَجابَ له رَبُّهُ فَصَرَّف عَنهُ کَیدَهُنَّ اِنّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیم ط: خداوند دعای یوسف را که گفت «وَ الّا تَصَرف عَنی» مستجاب نمود کید و نقشه‌ی آنان را از او باز داشت و او را با نیروی عصمت ثابت قدم گردانید تا اینکه خود را آماده‌ی تحمّل مشقّات زندان نمود و زندان را بر لذّت معصیت ترجیح داد همانان خداوند شنوا است دعای کسانی را که به او پناه آورده و اِلتِجا می‌کنند و آگاه به احوال بندگان و مصالح آنها می‌باشد:در علل الشرائع ص 48 باب 41 از امام سجاد (ع) روایت شده است که فرمودن یوسف (ع) از زیباترین انسانهای روزگار خود بود زمانی که به سن نوجوانی رسید همسر عزیز مصر از او طلب مراوده کرد اما یوسف به او گفت معاذالله من از خاندانی هستم که زنا نمی‌کنند آن زن همه درها را بست و گفت نترس و آماده باش و خود را بسوی یوسف انداخت یوسف فرار کرد طرف در رفت و زلیخا را مقابل خود دید و او پیراهن یوسف را از پشت گرفت اما یوسف از او فرار کرد وقتی عزیز مصر باخبر شد قصد عذاب و شکنجه یوسف را داشت که یوسف گفت قسم به خدای یعقوب من هرگز قصد بد نسبت به همسرت نداشتم او قصد مراوده با من داشت برای صحت مدعای من از این کودک سوال کن نزد آن زن کودکی از اقوامش بود که به اِذن خدا لب به سخن باز کرد در این مورید حکم کرد : گفت ای عزیز به پیراهن یوسف نگاه کن اگر پیراهن او از جلو پاره شده است معلوم می‌گردد که یوسف قصد مراوده داشته اگر از پشت سر پاره شده است این زن قصد مراوده داشته است هنگامی که عزیز مصر این سخن کودک را شنید از این امر به وحشت افتاد و سراغ پیراهن یوسف رفت وقتی دید پیراهن از پشت سر پاره شده است به زلیخا گفت این مکر بزرگ تو است و به یوسف گفت اعرض عن هذا = این قضیه را با هیچ کس بازگو نکن اما یوسف آن را کتمان نکرد بلکه در شهر آن را پخش نمود تا جای که زنان مصر گفتن- و این سخن به گوش زن عزیز مصر رسید و همه زنان را دعوت کرد برای همه یک ترنج و یک چاقو داد و سپس دستور داد یوسف وارد شود همین که زنان یوسف را دیدن انگشتان‌اش را بریدن از تعجب زنان که از آن مجلس خارج شدن هر کدام جداگانه برای یوسف پیغام فرستاده و درخواست ملاقات کردن که یوسف گفت اِلّا تصرف عَنی کَیدَهُنَّ أصبُ الیهنَّ و ... خداوندا شَرّ وفِتنه‌ آنان را از یوسف برطرف نمود. در تفسیر قمی: مطلبی اضافه بر این آمده و آن اینکه یوسف (ع) در زندان به درگاه خداوند شکایت نمود و گفت ای خدا ! به چه دلیل من مستحقّ زندان شدم خداوند بر یوسف وحی فرستاد که تو هنگامی که گفتی رَبِّ السجنُ اَحَبُّ إلیَّ ممّا یَدعُونَنی الیه» چرا نگفتی که: عافیت برای من بهتر است از آنچه که این زنان مرا به آن دعوت می‌کنند!انسان با استمداد از خداوند می‌تواند در هر شرایطی از گناه فاصله بگیرد رَبِّ السِجنُ أَحُبُّ! هجرت از محیط گناه لازم است! دعا و نیایش و کمک گرفتن از خداوند یکی از راههای مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسی است:توجه به ربوبیّت خدا از آداب دعا است «ربّ» شخصیت انسان به روح او بستگی دارد نه جسم او اگر روح آزاد باشد زندان بهشت است اگر روح در فشار باشد کاخ هم زندان می‌شود در شرایط بحرانی تنها راه نجات اتکا به خداوند است یوسف سر را پا جوانمرد بود یک بار فدای حسادت برادران شد و خصومت نکرد. بار دیگر هدف عشق زلیخا شد ولی گناه نکرد. بار سوم به هنگام قدرت از برادران انتقام نگرفت: بار چهارم 4 همین که کشور را در خطر دید به جای تقاضای برگشت به وطن تقاضای تدبیر امور اقتصادی و نجات کشور را داد:برای هر کس محبوبی است برای یوسف پاکدامنی از زندان محبوب‌تر است برای گروهی دنیا محبوب‌تر است الذّین یَستَحبّون الحیوة الدنیا سوره ابراهیم آیه 3 . کافران کسانی هستند که زندگی دنیوی فانی را بر آخرت باقی ترجیح می‌دهند از پیمودن راه خدا جلوگیری می‌کنند. کفار کسانی است که زندگی دنیا را بر آخر ترجیح می‌دهند و مردم را از راه خدا باز می‌دارند:بستن راه خدا به یکی یا دو مورد خاصّ منحصر نیست بلکه تبلیغات ناروا گناه علنی ترویج ابزار فساد و غفلت‌آور القای شبه بدمعرفی کردن دین و ... داشتن دنیا جایز است اما ترجیح دنیا بر آخرت خطرناک است چونکه دنیا گرایی مانع عبادت و انفاق و کسب حلال می‌شود! دنیا گرایی زمینه‌ کفر و مبارزه با دین و ضلالت است یستحبون الحیوة الدنیا علی الاخِرَةِ و خدا انسان را مختار خلق کرده است انسان می‌تواند راهی را بر راه دیگر ترجیح دهد و انتخاب کند برای کفار دنیا محبوب است ولی برای مؤمن خداوند محبوب است برای یوسف پاکدامنی و خداوند محبوب است. والذین آمَنو أشَدُّ حُبَّاالله» بقره آیه 165: یعنی کسانی ایمان آورده‌اند خدا را بیشتر دوست دارند و محبتشان به خدا از محبت به دنیا شدیدتر است چون مومنان قدرت و ربوبیّت را فقط برای خدا قائلند و هیچ چیزی را برای خدا شریک قرار نمی‌دهند بنابراین محبّت‌اش به خداوند خالص و شدیدتر است: وقتی محبّت واقعی شد خدا اجابت می‌کند از او اسماعیل و اسحاق دو پیامبری است که با دعای حضرت ابراهیم (ع) به وجود آمدند. الحمد الله الذی وَهَبَ لی عَلَیَ الکِبرِ اسمعیل و اسحق إنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاءِ سوره ابراهیم آیه 39: سپاس و ستایش خدایی را که به من در سر پیری اسماعیل و اسحاق را بخشیده حقاً که پروردگار من شنونده و اجابت‌کننده دعا است: اسماعیل و اسحاق از نعمت ویژه‌ی خداوند است زیرا با دعای پیامبر خدا ابراهیم به وجود آمدند مثل اینکه اگر پادشاه به کلام شما توجه کند می‌گوید سلطان کلام مرا شنیده است و گوش کرد و در این جمله اشعاری است به اینکه ابراهیم به درگاه الهی دعاکرد و از خداوند درخواست فرزند نمود و پروردگار دعای او را زمانی مستجاب نمود که کاملاً از فرزند دار شدن مأیوس شده بود که این امر یک نشانه‌ی خاصّ و آیتی است قابل توجه از جانب خداوند. گفته شد که خداوند اسماعیل را هنگام به ابراهیم عنایت کرد که او نود و نه ساله بود همچنین اسحاق (ع) را در سن صد و دوازده سالگی به او بخشید. تفسیر کشاف ج 2 ص 561 : این دو فرزند امتیازات داشتن یک اینکه صالح بودن اولاد صالح بود برای ابراهیم (ع). دوم اینکه سر سلسله‌ی انبیای بعدی شدند و برگزیده خداوند برای پیامبری مردم هر دو فرزند نه یکی این امتیاز است که خدا داده است!

دعا راه خودسازی:
 

دعا راه خودسازی و خداشناسی است. می‌دانیم در آیات و روایات اسلامی دعا اهمیت زیادی دارد نمونه از این مورد آیه قرآن است که فرمود. کثرة الدعا اَفضَل و قَرَءَ هذِهِ الایَة: بسیار دعا کردن اَفضل است و سپس این آیه را قرائت فرمود. قُل ما یَعبؤا بِکم رَبّی لَو لادُعاؤکُم و ... تفسیر نمونه ج 1 ص 639، یعنی از امام باقر (ع) سوال شد که زیاد قرآن قرائت نمودن افضل است یا زیاد دعا کردن افضل است امام فرمودن که کثرة الدعا اَفضل است اما قرائت قرآن هم خوب است: ولی ممکن است قبول این امر برای بعضی در ابتدا سنگین باشد که دعا کردن کار بسیار آسانی است و از همه کس ساخته است و یا قدم را از این فراتر گذاشته می‌گوید دعا کار افراد بیچاره است این که اهمیتی ندارد ولی اشتباه از اینجا ناشی می‌شود که دعا را خالی و برهنه از شرائطش می‌نگرند در حالی که اگر شرائط خاص دعا در نظر گرفته شود این حقیقت به روشنی ثابت می‌شود که دعا وسیله موثری است برای خودسازی و پیوند نزدیکی است میان انسان و خداوند متعال.
1.نخستین شرط دعا شناخت خداوند است که انسان او را می‌خواند
2.شستشوی قلب و دل است: و آماده ساختن روح برای تقاضای از اوست، چرا که انسان هنگامی که به سراغ کسی می‌رود باید آمادگی لقای او را داشته باشد.
3.دعا جلب رضا و خشنودی کسی است که انسان از او تقاضایی دارد، چرا که بدون آن احتمال تاثیر بسیار ناچیز است.
4.شرط استجابت دعا آن است که انسان تمام قدرت و نیرو و توان خویش را به کار گیرد و حداکثر تلاش و کوشش را انجام دهد و نسبت به ماورای آن دست به دعا بردارد و قلب را متوجه خالق کند زیرا در روایات آمده است کاری را که انسان خود می‌تواند انجام دهد اگر کوتاهی کند و به دعا متوسل شود دعایش مستجاب نیست به این ترتیب دعا وسیله‌‌ای است برای شناخت پروردگار و صفات جمال و جلال او، و هم وسیله‌ای است برای توبه از گناه و پاک‌سازی روح و هم عاملی است برای انجام نیکی‌ها و هم سببی است برای جهاد و تلاش و کوشش بیشتر تا آخرین حد توان. به همین دلیل تعبیرات مهمی درباره دعا دیده می‌شود در روایت است از پیامبر اسلام (ص) . الدُّعاء سلاح المُؤمن و عَمُودَ الدِّن و نورالسماوات و الارض. اصول کافی ج 2 باب دعا. دعا اسلحه مؤمنین و ستون دین و نور آسمانها و زمین است.

توکّل و دعا اهرم بزرگ برای دفع بلاء است.
 

خداوند در قرآن فرموده قال رَبِّ انصُرنی بما کذّبُونَ. سوره مومنون آیه 26، حضرت نوح پیامبر (ع) گفت خداوندا مرا در برابر تکذیب آنان یاری کن! خداوند به نوح وحی کردیم کشتی را در حضور ما و با رعایت و نگهداری ما بساز و مطابق وحی ما و فرمان و آموزش ما پیش برو که چگونه آن را بسازی . و هنگامی که فرمان ما و برای به نزول عذاب و غرق آنان فرا رسد. و آب از تنور جوشید پس در کشتی سوار شوید. جوامع الجامع روایت شده است که به نوح (ع) گفته شد هنگامی که دیدی آب از تنور فوران می‌کند خودت و کسانی که با تو هستند در کشتی سوار شوید و هنگام که آب از تنور جوشید همسرش به او خبر داد پس سوار کشتی شد. جوامع الجامع ج 3 ص 70. و علی الله فَلیَتَوَکَّل المُومِنُونَ: مومنان باید بر خدا توکل و اعتماد داشته باشند پس باید با صبر نمودن در برابر دشمن شما بر خدا توکل نمود و توکّل تصمیم همه‌ی مومنین در درجه نخست انبیاء می‌باشند. ابراهیم آیه 11. و ما لنا الّا نتوکّلَ علی الله و قد هَدانا سُبُلَنا: ابراهیم آیه 12. ما چه عذر و بهانه‌ای داریم اگر به خدا توکّل نکنیم در حالی که ما را هدایت کرده است به راه‌های که به او معرفت پیدا کنیم و بدانیم که همه‌ی امور به دست اوست. وَ لَنَصبِرَنَّ عَلَی ما اَءذَیُتُمونا وَ عَلی الله فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلُونَ: آیه 12 سوره ابراهیم آیات 10 الی 13:ما در برابرآنچه شما ما را مورد آزار و اذیّت قرار می‌دهید صبر می‌کنیم و بر خداوند توکّل می‌ورزیم چون توکّل‌کنندگان به او توکّل و تکیه دارند. درخواست کمک از خداوند برای پیروزی ایمان بر کفر است نه پیروزی فرد بر فرد که توکّل و دعا بزرگ‌ترین اهرم در برابر تهمت‌ها و تحقیرها است. وقتی قوم نمرود تصمیم گرفتند ابراهیم را به جرم توحید و یکتاپرستی و دشمنی با بُتها به آتش قهرخود بسوزانند پیروان نمرود در هر جا به جمع‌آوری هیزم پرداختند و این عمل را موجب تقرب و خدمت به خدایان خود می‌دانستند حتی اهمیت این عمل به جای رسیده بود که آن را وسیله‌ای برای شفای از بیماری برآورده شدن حوایج خود می‌دانستند و از همه نقاط مردم برای شرکت در این مراسم دعوت شده بودن. مردم روزهای پی در پی به جمع‌آوری هیزم پرداختند تا اینکه هیزم انبوه جمع‌آوری و کوهی از چوب فراهم شد سپس زمین همواری را دیوار کشیدن و آتش در میان این حصار شعله‌ور ساختند و ابراهیم (ع) را دست بسته در میان آتش افکندند در حالی که قبل از انداختن به آتش جبرئیل آمد تا ابراهیم را کمک کند قبول نکردن مکائیل آمد برای کمک دادن ابراهیم (ع) قبول نکردن ملک که مامور باد بود آمد گفت اجازه بده تا باد را امر کنم آتش را به خانه‌های‌شان ببرد ابراهیم (ع) قبول نکردن ملک آب آمد گفت من مامور آب هستم اجازه بده به آب امر کنم تا آب آتش را خاموش کند حضرت ابراهیم قبول نکردن وقتی حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداختن وسط راه جبرئیل آمد گفت از ما که کمک نمی‌خواهی از خداوند طلب کمک کن ابراهیم فرمود خداوند عالم است می‌داند و نجات می‌دهد مرا و توکّل به خداوند کرد صبر کرد فقط از خدا کمک خواست این توکّل و صبر به خداوند او را نجات داد. و خداوند هم کمک کرد آتش را گلستان ساخته سرد و سلامت شد وقتی که دودها تمام و فضا روشن شد دیدن ابراهیم (ع) در میان آتش نشسته سالم با مشاهده این صحنه خیلی‌ها فرار کردن صحنه را ترک کردند و خجالت کشیدن و کم‌کم به حضرت ابراهیم ایمان آوردن. گاهی غرور و لجاجت سبب می‌شود که به عاقل‌ترین مردم نسبت جنون داده شود «رَجُل بِهِ جَنّة» و سران کفر دعوت انبیا را یک حادثه روحی و روانی می‌پندارند و می‌گویند صبر کنید هیجان‌ها و ادّعاهای او تمام می‌شود فَتَرَبَّصُوا

چه رابطه بین دعا و توسل است؟
 

خداوند نسبت به همه موجودات احاطه دارد و از انها به خودشان نزدیک‌تر است. به فرمایش قرآن کریم خداوند از شاه رگ به خودشان نزدیک‌تر می‌باشد. وَ لَقَد خَلَقنا الانسان و نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ به نَفَسَهَ! سوره ق آیه 16، خداوند فرموده من می‌دانم آنچه را نفس او به آن وسوسه می‌کند و بر نفس و قلب او خطور می‌کند وسوسه پیام درونی و صدای مخفی است. وَ نحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ ط : «حَبلِ‌الورید» به معنی رگ است اضافه حبل به الورید اضافه بیانیّه است و منظور از الورید» دو رگی است که متصل به دو طرف گردن است که کنایه است از نزدیکی خداوند به انسان و حتی خداوند از آن دو ملک که مراقب اعمال و گفتار انسان است از آن دو فرشته به انسان نزدیک‌تر است لکن مقتضای حکمت خداوند آن است که دو فرشته اعمال را ضبط نمایند. علت آن خودداری کردن هر چه بیشتر بنده است از گناهان و تشویق نمودن او به حسنات است و تاکید بر حفظ اعمال و ضبط آن برای روز قیامت از باب الزام حجّت و اتمام حجّت است بر روزی که گواهان بر اعمال انسان گواهی می‌دهند. عَنِ‌الیَمِنِّ و عَن الشِّمالِ قصیر ما یَلفِظ مِن قَولٍ الّا لَدَیهِ رَقَیبُ. آن دو ملک و فرشته یکی بر سمت راست و دیگری سمت چپ انسان نشسته و ملازم او هستند هیچ کلامی و سخنی را تلفظ نمی‌کند انسان مگر آن که نزد آن انسان یا نزد سخن یک فرشته‌ای مراقب و مواظب عمل او است. در اصول کافی از امام صادق (ع) روایت شده است فرمودن: در هیچ قلبی نیست مگر آن که برای او دو گوش است بر یکی از آن فرشته‌ای راهنمای و بر دیگری شیطان فتنه‌انگیز است فرشته امر می‌کند به اعمال نیک او یکی شیطان نهی می‌کند و امر به گناه می‌کند. این همان مفهوم قول خداوند است که ذکر شد: عن الیَمین و عن الشمالِ قصیر ... . اصول کافی ج 2 ص 266 الی 267. در تفسیر جوامع الجامع ص 461 فرموده که رسول خدا فرموده نویسنده اعمال نیک بر جانب راست انسان و نویسنده اعمال بد بر جانب چپ انسان است و فرشته سمت راست فرمانده فرشته سمت چپ است پس وقتی انسان عمل نیکی را انجام دهد فرشته سمت راست ده برابرمی‌نویسد و هنگامی که عمل بدی انجام دهد. فرشته راست به فرشته چپ می‌گوید دست نگهدار و تا هفت ساعت عجله نکن شاید تسبیح گوید یا استغفار کند و توبه کند. در اصول کافی ج 2 ص 429- 430. امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) روایتی به همین مضمون نقل فرموده است که از آن روایت استفاده می‌شود که آن دو فرشته‌ای که موکّل بر انسان هستند هر دو اعمال را می‌نویسند شاید این دو فرشته نویسنده غیر از دو آمر و ناهی «فرشته و شیطان» که در روایت امام صادق (ع) آمده بود باشد. اما تمسک به واسطه‌ای تاثیرگذار نزد خداوند در حالت دعا از نظر اسلام پسندیده و مطلوب است به طوری که می‌توان توسل را یکی از آداب دعا دانست. قرآن می‌فرماید: و لله الاسماء الحسنی فَادعُوهُ بها ط: اعراف آیه 180 یعنی برای خداوند نامهای نیکو است پس با آنها خدا را بخوانید. الاسماء الحسنی چهار بار در قرآن آمده است که سه مصداق دارد. 1- صفات الهی 2- نام ‌های الهی 3- اولیای الهی . امام رضا (ع) فرمودن به وسیله‌ی ما از خداوند کمک بخواهید و سپس آیه را قرائت فرمودن یعنی توسل به اولیای الهی کار پسندیده و صحیح است که مورد قبول است. از این رو در دعاهای وارده از معصومان (ع) کم دعایی پیدا می‌شود که در آن توسل نباشد در اول یا وسط یا آخر دعا صلوات بر پیامبر و آلش دیده نشود امام صادق (ع) می‌فرماید کسی که حاجتی از خدا می‌خواهد آن را با صلوات آغاز نماید سپس حاجتش را مطرح کند بعد با صلوات بر محمد و آلش تمام کند خداوند کریم‌تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند اما دعای وسط درخواست دعاکننده را رها سازد. وسائل الشیعه ج 7 ص 95. طبق روایت پیامبر بزرگ در دعای خود از توسل استفاده می‌کرده‌اند رسول اکرم (ص) می‌فرماید آدم (ع) برای توبه خود از توسل به پنج تن آل عبا (ع) استفاده کرده‌اند نوح (ع)برای نجات‌اش از غرق شدن از توسل به پنج تن آل عبا (ع) استفاده کرده‌اند ابراهیم (ع) برای رهایی از آتش از توسل استفاده کرده‌اند و موسی (ع) برای غلبه بر ترس در دعا‌اش می‌گفتند اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد (ص) سپس حاجت خود را بیان می‌کردند با این دعا و توسل خداوند آنان را نجات داد. توسل با اینکه شبهاتِ زیاد وارد کردند گاهی می‌گویند که خدا فرمود: «اُدعونی فَستجب لَکُم» یعنی بخواند مرا اجابت می‌کنم تو را پس امام رضا (ع) را چرا واسطه قرار می‌دهد واسطه قرار دادن شرک است چرا متوسل می‌شوند اصلاً توسل یعنی چه؟ این شبهاتِ در قبرستان بقعه زیاد وارد می‌شود. این بحث خیلی جاها مطرح شده بنده چهار تا نکته را بیان می‌‌‌کنم شاید حل شود چهار گام چهار مرحله
1- آیا توسل به افراد زنده جایز است؟
احدی از اهل سنت و فرق دیگر نمی‌تواند انکار کند همه قبول دارند هر که مسلمان است قبول دارد. امام زمان (عج) زنده است ما توسل پیدا می‌کنیم به او حضرت عیسی در قید حیات است توسل پیدا می‌کنم به او به کسی که بنده خاص خدا است متوسل می‌شویم احدی مخالف این نیست چرا چونکه انکار آنها انکار قرآن است اگر کسی منکر شود. قوم موسی وقتی آفت رسید به مال‌شان ملخ زد مزرعه‌اش را آمدن خدمت موسی گفتن قالو یا موسی اُدعُولَنا یعنی ای موسی تو برای ما دعاکن خودشان بلد نبودن موسی زنده بود متوسل شدن به موسی از عذاب که آمده بود.
2- برادران یوسف در حق برادراشان یوسف بد کردند بلد نبودن توبه کنند رفتن خدمت باباشان یعقوب گفتن یا اَبا نا استغفرلنا- سوره یوسف. آیه 97 یعنی بابا تو برای ما استغفار کن بلد نبودن توسل به زنده پیدا کردن.
3- عموم ابرا هیم مشرک بود ابراهیم برای‌اش دعا کردن.
اِغفرلابی اِنَّهُ من ضالّین ، پس اینها همه متوسل شدن به زنده سوره مومنین آیه 7 هم است
4- خداوند می‌فرماید فرشتگان برای مردم دعا می‌کند.
یسبحون بحمدِ ربّهِم ، یعنی فرشتگان تسبیح می‌کند دعا می‌کند برای مردم پس توسل به افراد زنده اشکال ندارد. دوم این آقایان اهل سنت می‌گویند توسل به مرده حرام است افراد که مرده است توسل به او جایز نیست چونکه قدرت ندارد این کار نوعی بت‌پرستی است و استدلال می‌کنند به آیات بُت پرستی که حرام است زریخ ائمه (ع) را زیارت نکن این آهن را بُت قرار ندهید شرک است. می‌گویند مشرکان بت را واسطه می‌کردن شما قبر مَیّت را که این شبه است.
ج اولاً سنگ و چوب از جمات است و انسان محترم است و ما پیامبر را نمی‌پرستیم معبود خدا است تازه پیامبر حیات برزخی دارد موجود است روح‌اش در عالم برزخ است خیلی‌ها میّت را خواب می‌بیند و در خواب سفارش می‌کند که فلان کار را انجام بده.آیت‌الله خزعلی می‌گوید شهید مطهری وقتی شهید شد من در خواب دیدم او را به من گفتن برو به خانم بگوئید که این قدرقرص نخور آمدم خدمت خانم مطهری، گفتن دیشب تا حال شش تا قرص خوردم ناراحتم گفتم مطهری گفت نخور در خوابم.
شیخ عباس قمی: در خواب پسرش آمد فرمودن فلان کتاب مال مردم است تحویل بده حق لناس است خود ما چه‌قدر اموات‌مان به خواب می‌آید- انسان‌ها روح برزخی است برای میت. حتی خود بن بازوهایی می‌گویند وقتی به پیامبر (ص) سلام کنیم جواب می‌دهید چون روح کنار بدن قرار می‌گیرد جواب می‌دهد و حال روی قبر پیامبر تابلو قرار دادن که نوشته است السلام علی رسول الله اگر بلند بگوید می‌گویند شرک است صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر نکن دست بلند نکن برای دعا اگر پیامبر جواب می‌دهید چرا نمی‌گذارید دعا کنند و توسل پیدا کنند؟استدلال‌شان ناقص است می‌گویند بُت‌پرستی نکنید ما که بُت‌پرستی نمی‌کنیم ما پیامبر را می‌خوانیم که روح برزخی دارد.
نکته سوم: سیره بزرگان صحابه پیامبر است که توسل داشتن ابن حجر از علماء اهل سنت می‌گوید در مدینه قهطی شد باران نبود مردم آمدن نزد عایشه همسر پیامبر گفتن چه کنیم گفت سقف روی قبر پیامبر را بشکافیت تا بین قبر پیامبر و آسمان حائل نباشد سقف نباشد و متوسل شوید به پیامبر (ص) پنجره از بالای بام باز کردن روی قبر پیامبر توسل پیدا کردن که ابر آمد و باران گرفت که از آن پنجره هم باران می‌آمد. این توسل است دیگر از این نمونه زیاد است در کُتُب اهل سنت. عبدالله ابن عمر جای دست پیامبر را در منبر می‌بوسید بعنوان تبرک مکرّر صحابه به آثار پیامبر توسل پیدا می‌کردن در منابعه اهل سنت است این مطالب فراوان البته این شبهات بعد از قرن هشتم است قبل‌اش این حرف‌ها نبوده توسل بوده تبرک بوده قبرستان بقیعه زیارت‌نامه خوان داشته قبرآباد بوده وهابی‌ها بقعه را خراب کردن قرن هشتم ابن شیمیّه این حرف زد و شبهه ایجاد کرد و محمد ابن عبدالوهاب این حرف را اعلم کرد پر بال داد خدا لعنت کند او را که امروز می‌گویند شرک شرک شرک معنی دارد یعنی چیزی قرار دادن در کنار خداوند می‌شود شرک: اگر شرک است پس چرا چشمان حضرت یعقوب را پیراهن یوسف شفاء داد پیراهن هم‌جمات است شیئی است مثل ضریع ائمه (ع)
نکته چهارم : توصیه و سفارش ائمه ما است که خیلی سفارش کردن امام هادی (ع) مریض می‌شود پول می‌دهد می‌فرماید بروید کربلا به جدم حسین (ع) متوسل شوید و دعاکنید سیره ائمه ما است 250 سال ائمه ما غیر از امام زمان (عج) امامت داشتن همه‌شان توسل به پیامبر داشتن امام باقر (ع) تب داشتن می‌گفتن یا زهرا یا اُما توسل به مادرش حضرت زهرا (س)داشتن سیره ائمه و علماء و بزرگان ما است علماء بزرگان مکرر توسل داشتن و دیگران را سفارش به توسل و دعا می‌کردن و کتاب‌ها نوشته شده و نوشته کردن با دعا و توسل به 14 چهارده معصوم (ع) و... سپس عنایت در توسل و دعا است و باید توسل و دعا باشد. چونکه سیره بزرگان دین ما به تَبَهَ از ائمه (ع) بوده واست آیت الله محدث وحید بهبهانی: که معروف است بهبهانی اسم‌شان محمد باقر است این بزرگوار هر زمانی که برای زیارت به حرم سید الشهداء مشرّف می‌شد اول آستان کفش‌کن آن امام را می‌بوسید و روی مبارک را بدان می‌مالید پس از آن با خضوع و خشوع به اندرون حرم مشرف می‌شد و زیارت می‌کرد توسل پیدا می‌کرد و دعا می‌خواندن و در مصیبت حضرت امام حسین (ع)کمال احترام را مراعات می‌فرمود. قصص العما ص 202 مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری: دستور می‌دادند قبل از تدریس کسی قدری مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع)بخواند و سپس درس را شروع می‌کردند و ایشان حتی پیش از رسیدن به مرجعیّت در خیابان‌ها در دسته‌های سینه‌زنی و عزاداری اباعبدالله (ع) شرکت می‌کرد و به سان مردم عادی در عزای آن حضرت بر سر وسینه می‌زد هنگامی که یکی از نزدیکانش دلیل این توجه و توسل و شیفتگی فوق‌العاده را می‌پرسد در جواب می‌گوید من هر چه دارم از آن حضرت دارم. و سپس ماجرای نجات یافتن خود از مرگ را به شفاعت آن حضرت بیان کردن.

استشفاء به آثار امامان (ع):
 

محدث قمی (ره) می‌نویسد «سید نعمت‌الله جزائری» چون در اوائل تحصیل قادر بر تهیه چراغ برای مطالعه نبود از نور مهتاب استفاده می‌کرد و در اثر کثرت مطالبه و نوشتن چشمش ضعیف و کم نور شد از این‌رو تربت سید الشهداء (ع)و سائر ائمه (ع) را به چشم خود می‌کشید و از برکت آن تربتها روشنی دیده‌اش افزون می‌گشت محقق قمی اضافه می‌کند این موضوع ابداً جای شگفتی نیست زیرا در تربت فرزند پیغمبر (ص) چنین اثری وجود دارد بی‌شک ایشان می‌افزاید و این حقیر هرگاه به سبب زیاد نوشتن چشمم ضعف پیدامی‌کند تبرک می‌جویم به تربت ائمه (ع) و گاهی به مسّ کتاب احادیث و اخبار و بحمد‌الله چشمم در نهایت روشنی است و امیدوارم که انشاء‌الله در دنیا و آخرت چشمم به برکات ایشان روشن باشد! فوائد الرضویه ص 695 فرزند بزرگ محدث قمی می‌گویند فراموش نمی‌کنم زمانی که در نجف اشرف بودیم پدرم یک روز صبح در حدود سال 1357 هـ-ق یعنی دو سال قبل از وفاتشان از خواب برخاستند و گفتند امروز چشمم به شدّت درد می‌کند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم و بسیار ناراحت بنظر می‌رسید. تقریباً زبان حالِشان این بود که شاید خاندان پیغمبر (ص) مرا از خود طرد کرده باشند آن مرحوم عادت داشت که گاهی این مطلب را با تاثر می‌گفت و می‌گریست آقای محدّث‌زاده می‌افزایند: در آن اوقات مشغولِ تحصیل بودم. رفتم به مدرسه وظهر که به خانه برگشتم دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند عرض کردم چشماتان بهتر شد؟ فرمود: درد بکلّی مُرتَفَع گردید. سوال کردم چگونه معالجه فرمودید؟ جواب داد: وضو ساختم و مقابل قبله نشستم و کتاب «کافی» را به چشم کشیدم درد چشمم برطرف شد. و تا پایان عمر دیگر به درد چشم مبتلا نگردید. آن کتاب (کافی) که به چشم کشیده بودند خطّی و به خطّ ملاء عبدالله تونی فقه مشهورصاحب کتاب «وافیه» بود که محدّث قمی خیلی به آن علاقه داشت و زمان که در مشهد اقامت داشته است پسر کوچکش که کودکی سه ساله بوده بیمار می‌شود برایش داروی جوشانده که مختصری شکر در آن ریخته بودند محدث قمی با انگشت دست راست کمی داروی را به هم می‌زند همسرش می‌گوید: صبر کن قاشق بیاورم شیخ عباس قمی پاسخ می‌دهد قصد استشفا دارم چون با این دست هزاران حدیث از ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نوشته‌ام: سیمای فرزانگان ص 185 الی ص 186 . مرحوم آیت‌الله بروجردی فرموده‌اند دورانی که در بروجرد بودم وقتی چشمانم کم‌نور شد بود و به شدت درد می‌کرد تا این که روز عاشورا هنگامی که دسته‌های عزاداری در شهر به راه افتاده بود مقداری گِل از روی سر یکی از بچه‌های عزادار دسته که به علامت عزادار گِل به سرخود مالیده بود برداشتم و به چشمان خود کشیدم و در نتیجه فوراً چشمانم دید و نور خود را بازیافت و دردش تمام شد. سیمای فرزانگان ص 186 . یعنی این سیره علماء و بزرگان دین بوده که از ائمه (ع)سفارش شدند و یاد گرفتن و توصیه کردن دیگران را چونکه دعا و توسل کار پسنده و مورد قبول همه بزرگان دین و علماء بوده است چونکه ما دیگر جایی نداریم و راه نداریم برای نجات تنها راه نجات توسل به ائمه (ع)و انبیاء و اولیای خدا است. و رابطه محکم میان دعا و توسل است و ارتباط قومی دارند.

نتیجه گیری
 

از مقاله که ارائه گردید می توان نتایج بسیار مهمی به دست اورد از جمله اینکه انسان ها در طول زندگی و در همه ی مراحل زندگی با استفاده از دعا و روش صحیح دعا کردن تمام مشکلات خود را از بین برده و با استفاده از صبر و توکل و دعا و انابه در درگاه احدیت تمام مشکلات زندگی خود را حل نمایند همان گونه که تمام بزرگان ما این چنین بوده اند.
فهرست منابع
1. قرآن مجید
2. وسائل الشیعه: شیخ حرّ عاملی موسسه آل البیت 1409 هـ- ق
3.نهج‌البلاغه فیض الاسلام
4. میزان الحکمه: محمدی ری شهری دارالحدیث چاپ اول
5.مفردات، راغب اصفهانی کتابفروشی مرتضوی تهران 1362 ش
6.مفاتیح الجنان- شیخ عباس قمی
7.مصباح الشریعه اخلاق امام صادق (ع) سال 1400هـ-ق
8. مستدرک وسائل محدث نوری موسسه آل‌البیت قم 1408 هـ - ق
9.مثنوی معنوی مولانا انتشارات اقبال چاپ دوم 1377 هـ.ق
10.کتاب آیین زندگی از دیل کارنگی روان شناس امریکایی چاپ دوم
11.الفروق اللغویه- ابوجلال عسکری موسسه نشراسلامی قم 1412 ق
12.علل الشرایع- شیخ صدوق (ره) موسسه دارالحجة 1416 هـ-ق
13. صحیفه سجادیه دفتر نشر الهادی 1376 هـ- ش
14.شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید
15.سیمای فرزانگان رضا مختاری
16.سفینة بحار- محدث قمی (ره) عباس مؤسسه انتشارات فراهانی
17.زادالمعاد علامه مجلسی (ره) 0... بی‌تا.
18.الخصال شیخ صدوق (ره) موسسه الاعلمی چاپ اول
19.جامع الاخبار- تاج الدین شعیری انتشارات رضی 1363 هـ - ق
20تفسیر نور الثقلین- ابن جمعه عروسی وحویزی م 1112 هـ- ق رسول محلاتی
21.تفسیر نمونه – ناصر مکارم شیرازی انتشارات دارالکتب اسلامیه
22.تفسیر مجمع البیان الطبرسی، بیروت دارالمعرفة 1408ق
23.تفسیر قمی- علی ابراهیم ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی- النجف 1387 هـ.ق
24.تفسیر فرقان- محمد صادقی موسسة الوفا بیروت لبنان 1405 هـ.
25.تفسیر عیاشی محمد بن مسعود عیاشی مکتبه العلمیه اسلامیه، تهران
26.تفسیر صافی (چاپ عربی) محدث ملا محمد محسن فیض کاانی نشر نوید السلام قم
27.تفسیر المیزان (فارسی) علامه طباطبائی موسسه نشراسلامی چاپ ششم
28.تفسیر المنار شیخ محمد عبدُه 1323
29.بیست گفتار استاد مطهری انتشارات صدرا.
30.بحارالانوار علامه مجلسی، محمد باقر، چاپ موسسه الوفاء بیروت 1404 هـ.ق
31.آیین زندگی ترجمه جهانگیری افخمی انتشارات ارمغان چاپ دهم 1376.
32.انسان و سرنوشت مرتضی مطهر انتشارات صدرا چاپ ششم
33. الامالی شیخ طوسی (ره) چاپ بیروت 1414
34.اصول کافی شیخ کُلَینی (ره) دارالکتب الاسلامیه




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.