شيعه شناسي در فلسطين اشغالي (1)
نويسنده:محمد كاظم رحمتي (1)
چكيده
بخش ديگر مقاله به معرفي كتاب براشر كه در حقيقت پايان نامه دكتري اوست به قرآن و تفاسير قرآني در سنت اوليه اماميه اختصاص دارد.
مقدمه
در شماره پيشين به گزارشي كلي از وضعيت مطالعات اسلامي در فلسطين اشغالي پرداخته شد كه اينك با نگاهي جزء نگرانه تر به بررسي مطالعات شيعه شناسي و علل پرداختن به اين موضوع در فلسطين اشغالي و محققان دانشگاه هاي عبري پرداخته شده است.
پژوهشي در باب مذهب نصيريه : جستاري در كلام و آيين ها
در ميان جريان هاي مختلف و متداول جامعه شيعيان عراق در قرون نخستين، حركت غلات
يكي از مشكلات جدي جامعه اماميه بوده كه ائمه و شاگردان راستين آنها، براساس تعاليم آن بزرگواران براي مقابله با آن تلاش فراواني داشته اند. با اين حال بخشي از جامعه شيعه به دلايل مختلف دل در گرو انديشه هاي غلات نهاده و پذيراي انديشه هاي غلات شده اند كه از ميان اين جريان ها، حركت نصيريه، به دليل باقي ماندن آنها تا روزگار ما توجه محققان مختلفي را به خود جلب كرده است. درباره شكل گيري و تكوين نصيريه اطلاع چنداني وجود ندارد و مطالب اندكي كه در آثار ملل و نحل نگاري مطرح شده چندان پرده از زمينه ها و علل شكل گيري نصيريه بر نمي دارد. كشي در معرفه الناقلين كه تلخيص آن به عنوان اختيار معرفه الرجال توسط شيخ طوسي باقي مانده، محمد بن نصير را از اصحاب امام هادي (ع) (متوفي 254ق) معرفي كرده و به لعن نميري توسط امام اشاره كرده است (ص 520).
اطلاعات موجود در منابع نصيري نيز درباره محمد بن نصيراندك است و تنها از برخي شواهد مي توان اين نكته را استنباط كرد كه وي در آرا و افكار خود از جريان هاي غالي گرايانه عراق خاصه حركت ابوالخطاب محمد بن ابي زينت متأثر بوده است. شخصيتي كه تقريبا در تمام متون متأثر بوده است. شخصيتي كه تقريبا در تمام متون نصيريه عبارت هاي ستايش آميز درباره او نقل شده است. در منابع نصيري آثاري به عنوان تأليفات محمد بن نصير ياد شده كه تنها نقل قول هايي از آن منابع تأخير نصيريه باقي مانده است. از جمله اين آثار كه نقل قولهايي از آنها در منابع بعدي نصيريه باقي مانده است مي توان به مسائل يحيي بن معين
السامري، كتاب الاكوار و الادوار النورانيه و اقرب الاسانيد اشاره كرد.
همان گونه كه از نام كتاب الاكوار و الادوار النورانية مي توان دريافت، تبيين مسأله تناسخ
يكي از نكات مورد اهتمام محمد بن نصير همانند ديگر غلات بوده، امري كه به نحو جدي مورد اعتقاد نصيريه قرار گرفته است. درباره تاريخ وفات محمد بن نصير اختلاف نظر وجود دارد. هاشم عثمان، سال 872/259 را به عنوان سال درگذشت محمد بن نصير ذكر كرده است. محمد امين غالب طويل كه مي توان او را در تاريخ نگار رسمي نصيريه دانست، گفته است كه محمد بن نصير بعد از وفات امام حسن عسكري عليه السلام (متوفي 260 ق) در شهر سامرا اقامت داشته و رهبري جامعه نصيريه را بر عهده داشته كه دليلي براي اين گفته در منابع قابل دسترس مشاهده نشد(محمد امين غالب الطويل، تاريخ العلويين، ص 203). هر چند گفته وي را مي توان بازتابي از جايگاه والاي محمد بن نصير در جامعه نصيريه دانست.
بعد از محمد بن نصير، فردي به نام محمد بن جندب، رهبري فرقه را بر عهده گرفت (تاريخ العلويين، ص 203). گزارش سعد بن عبدالله اشعري در كتاب المقالات و الفرق كه كهن ترين
اشاره عالمي شيعي به نصريان است، اشاره اي به اين مطلب ندارد. در هر حال درباره ابن جندب مطلب چنداني دانسته نيست. هاينتس هالم درباره تداوم نصيريه بعد از محمد بن جندب در مدخل نصيريه (دائره المعارف اسلام) نوشته است :
شاگرد محمد بن جندب، ابومحمد عبدالله جنبلاني مشهور به جنان (متوفي 278 ق/ 900م) ظاهرا فردي ايراني و مهاجر از ناحيه فارس بوده است (جنبلاء منطقه اي بين كوفه و واسط است ). احتمالا وي برخي عقايد ايراني، چون گرامي داشتن نوروز و مهرگان را وارد آموزه هاي نصيريه كرده است. نصيريان اين ايام را به عنوان نشاني از الوهيت علي عليه السلام در خورشيد گرامي مي دارند. جنبلاني كتابي به نام الاكوار و الأدوار النورانيه داشته كه نقل قول هايي از آن در كتاب مجموع الاعياد طبراني باقي مانده است. پس از وي، ابوعبدالله حسين بن حمدان خصيبي (متوفي 346 ق/957م) رهبري نصيريه، خاصه در مرحله كرخ بغداد را بر عهده گرفت. وي شاعر بوده و ديوان اشعارش نيز موجود است. كتاب مهم خصيبي، الهداية الكبري است كه به امير حلب، سيف الدوله حمداني تقديم كرده است و خصيبي در 346 ق/ 957م يا 358 ق/ 969 م در حلب درگذشت. وي كتاب هاي فراواني تأليف كرده كه تنها برخي از آنها باقي مانده است. قبر خصيبي در شمال حلب، به نام شيخ يا براق هنوز مورد تكريم نصيريان است. جانشين وي، شخصي به نام ابوالحسين محمد بن علي جلي حلبي (احتمالا متوفي بعد از 384ق/994 م) بوده است. در زمان وي، امپراطور روم نيسفورس فوكاس در سال 358ق/696 م كيلكيه و انطاكيه را از دست مسلمانان خارج كرد و بخشي از سوريه توسط سردار وي جان تزميس در 363ق/957 م فتح شد و ابوالحسين جلي مدتي را در اسارت روميان گذراند. جانشين وي، ابوسرور ميمون بن قاسم طبراني در 423ق/1032 م حلب را ترك كرد و در لاذقيه سكني گزيد و به تبليغ آيين نصيريه پرداخت و برخي از روستاييان را به آيين نصيري درآورد. آثار مكتوب طبراني، جايگاه مهمي در ادبيات نصيريه دارد. وي در 426 ق/1034-1035 م در لاذقيه درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد. قبر وي كه تا به حال موجود است، مورد تكريم نصيريان مي باشد و داخل مسجدي به نام شعراني
است.
در منابع نصيريه گفته شده كه ابومحمد عبدالله بن محمد جنان جنبلاني سفري مصر داشته و درآنجا با حسين بن حمدان خصيبي آشنا شد و او را به مذهب نصيريه درآورد. خصيبي پس از گرويدن به جنبلاني همراه وي به جنبلاء رفت و پس از وي رهبري نصيريه را بر عهده گرفت. بعد از در گذشت جنبلاني، خصيبي به بغداد رفت. طويل در گزارش خود از سفر خصيبي به خراسان و ديلم سخن گفته و اشاره نموده كه خصيبي بعد از اين سفرهاي خود در حلب اقامت گزيد. در بغداد، علي بن عيسي جسري عراقي قطاني (زنده در 340ق/951 م)، به عنوان جانشين خصيبي، ارشاد خود در نزد جسري در رمضان سال 340 سخن گفته و صورت مكتوب پرسش هاي خود از جسري و پاسخ هاي جسري را به خود مكتوب كرده است.
گزارش و تحقيقات اوليه درباره جريان نصيريه، بيشتر به شباهت هاي ميان نصيريان و مسيحيان معطوف بود و از سوي ديگر در دسترس نبودن آثار مكتوب نصيريان كار تحقيق را با دشواري هاي فراواني رو به رو مي كرد. در پي فعاليت هاي مبشران مسيحي، يكي از نصيريان به نام سليمان اذني (متوفي 1283) به مسيحيت گرويد و كتابي به نام الباكوره السليمانيه في
كشف الديانه النصيريه (بيروت 1863) نگاشت كه واكنش تندي در ميان نصيريان برانگيخت. بعد از قتل اذني به دست نصيريان، براي كم اهميت جلوه دادن كتاب او، محمد امين غالب طويل (متوفي 1351) كتابي در تاريخ و مذهب نصيريه به نام تاريخ العلويين (لاذقيه 1924) به رشته تحرير در آورد كه در آن گزارشي براساس سنت شفاهي جامعه نصيريه از چگونگي و تكوين مذهب نصيريه ارائه داده كه البته بعدها انتقادات هر چند ملايمي نيز از كتاب طويل بيان شده است كه در چاپ هاي اخير كتاب درج شده است.
با دراختيار قرار گرفتن نسخه هايي از نصيريان توسط خاورشناسان، تلاش براي تحقيق درباره نصيريه جان تازه اي گرفت و در ميان محققان، چندي كه به تحقيق درباره نصيريه پرداخته اند، ردولف اشتروتمان، خاورشناس آلماني، با انتشار برخي از متون نصيريه تحول جديدي در مطالعات نصيريه ايجاد نمود. بعدها هاينتس هالم كه به بررسي جريان هاي باطني در اسلام، خاصه تشيع، علاقه فراواني داشت. در كتابي با عنوان باطني گري دراسلام (كه متن عربي ترجمه آن با عنوان الغنوصيه في الاسلام منتشر شده است ) به بررسي گزارش هاي متون شيعي درباره جريان هاي غلات از جمله نصيريه پرداخت. در ادامه همين مطالعات متي موسي نيز گردآوري و ارائه گزارش هاي ملل و نحل نويسان و منابع ديگر درباره فرقه هاي غلات در كتاب غلات شيعه پرداخت. ضعف جدي دو تحقيق اخير، عدم دسترسي به متون منتشر نشده و باقي مانده از غلات بود كه تحقيق آنها را با نقص جدي روبه رو كرده بود. اما پرسشي كه اينك مي توان مطرح كرد اين است كه چرا موضوعي اين چنين مورد توجه محققان فلسطيني اشغالي قرار گرفته است ؟پاسخ اين سؤال به وضعيت خاندان حاكم در سوريه باز مي گردد كه برآمده از جامعه نصيريه كه در سده هاي اخير به علويان ازآنها ياد مي شود، مربوط است در حقيقت تلاش محققان فلسطين اشغالي تنها تحقيق در موضوعي صرفا تاريخي نبوده و بيشتر براي تضعيف جايگاه سوريه، از طريق تأكيد بر تعلق آنها به سنتي غير رسمي در اسلام است. موضوعي كه حتي در عنوان برخي از مقالات محققان مراكز تحقيقاتي فلسطين
اشغالي خودنمايي مي كند(به عنوان مثال مقاله قيس فرو را مي توان ياد كرد كه عنوان آن چنين است : علويان در سوريه معاصر : از نصيريه به اسلام ازطريق تغيير نام به علويان كه در مجله Der Islam منتشر شده اشت).
سواي چند نسخه اي كه البته اهميت فراواني دارد، بيشتر متون نصيري در كتابخانه ملي پاريس موجود است كه بررسي و مطالعه آنها موضوع پژوهش و تحقيق آريه كوفسكي و ماير ميخائيل براشر در كتابي با عنوان پژوهشي در باب مذهب نصيريه : جستاري در كلام و آيين ها قرار گرفته كه پيش تر به صورت مقالاتي در مجلات اسلام شناسي منتشر شده است.
مقاله نخست به بررسي مفهوم توحيد در ميان نصيريان پردخته و جايگاه علي عليه السلام را براساس رساله اي مندرج در مجموعه از رسائل نصيريه به شماره 1450 كه مشتمل بر رساله ها و متون مختلف نصيري است، مورد بحث قرار گرفته است. عنوان كامل رساله مناظرات الشيخ النشابي تتضمن اخص عقائدهم بالتوحيد است و شرح ودفاعي از عقايد نصيري در باب توحيد و عقيده خاص نصيريان در باب جايگاه علي عليه السلام است.
مقاله دوم، كلام كتاب الاسوس : يك متن كهن نصيري (43-74)، بررسي است درباره كتاب الاسوس كه در يك نسخه خطي منحصر به فرد در كتابخانه ملي پاريس (نسخه هاي عربي) به شماره 1449 در برگ هاي 1 الف ـ 79 الف باقي مانده است. راوي محوري كتاب همانند ديگر آثار نصيري مفضل بن عمر جعفي است.
مسأله هبوط و صعود دوباره به آسمان در سنت فكري نصيريه، موضوع سومين مقاله است. فصل چهارم كه به همراه تصحيح رساله نصيري از ابومحمد علي بن حسين جسري از شاگردان حسين بن حمدان خصيبي است. بررسي درباره مفهوم اسم و معني در سنت نصيريه است. اين رساله كه به گزارش ابوعبدالله حسين بن هارون صائغ باقي مانده، گزارش پرسش و پاسخي است كه صائغ در رمضان سال 340 از جسري درباره معني و اسم بيان كرده كه از مفاهيم كليدي در سنت نصيريه است كه بر اساس آن ديدگاه نصيريه در باب الوهيت علي عليه السلام تبيين شده است. اهميت داشتن مفهوم اسم و معني در تفكر نصيريه، موضوع رساله اي ديگر نيز بوده است. صائغ كه در بغداد و در حلقه هاي نصيريه آنجا رفت و آمد داشته، از حضور خود در مجلس خصيبي خبر داده كه درآن مجلس اثر مهم و كليدي خصيبي يعني كتاب الرساله (الرأس باشيه / راست باشيه) كه در آن خصيبي به بيان و اثبات الوهيت علي عليه السلام پرداخته، خوانده مي شده است. صائغ فرصت را مغتنم شمرده و از خصيبي درباره ارتباط ميان اسم و معني كه در سراسر كتاب الرساله مورد بحث قرار گرفته، پرسش مي كند. براشر ضمن تحقيق متن كوتاه اين پرسش و پاسخ نكاتي درباره اهميت آن بيان كرده اند، هر چند توجهي به اينكه الرساله عنوان نوشته اي از حسين بن حمدان خصيبي است، مورد توجه آنها قرار نگرفته است (عالم و كتابشناس قهار امامي ابوالعباس نجاشي در كتاب فهرست اسماء مصنفي الشيعه به طريق و جاده با كتاب الرساله آشنايي داشته و در ضمن شرح حال حسين بن حمدان خصيبي از آن نام برده و آن را اثري با مضامين نادرست و غلوگونه معرفي كرده است).
جشن ها واعياد نصيري كه بيشترين اطلاعات ما درباره آن بر اساس كتاب مجموع الاعياد ابوسرور ميمون بن قاسم طبراني (متوفي 426) است، موضوع مقاله بعدي است كه در آن براشر و كوفسكي به
تفصيل به بررسي جشن هاي آيين هاي نصيري بر اساس اين متن كهن نصيريه پرداخته اند. بحث از رساله الحكمه كه متني دروزي و حاوي انتقاداتي از نصيريه است، موضوع بخش هفتم كتاب است. گزارش و ترجمه كتاب تعليم ديانه النصيريه، موضوع آخرين بخش كتاب است كه متن عربي نيز به عنوان آخرين بخش كتاب منتشر شده كه متن آن پيش تر نيز منتشر شده است.(3)
پي نوشت ها :
1 ـ محقق و پژوهشگر.
2. غُلات گروهي جدا شده از جامعه شيعيان هستند كه به دليل عقايد نادرست خود چون اعتقاد به الوهيت ائمه و برخي عقايد ديگر چون تناسخ مورد طرد جامعه اماميه بوده اند. براي اطلاع بيشتر بنگريد به : سعدبن عبدالله اشعري، المقالات و الفرق.
3ـ براي بحثي درباره نصيريه و منابع فكري آنها همچنين رك: منصف بن عبدالجليل، الفرقه الهاشميه في الاسلام : بحث في تكون السنيه الاسلاميه و نشأه الفرقه الهامشيه و سيادتها و استمرارها (بيروت، دارالمدار الاسلامي، 2005) بخش هاي مربوط به نصيريه.