پایه گذار جنبش اسلامي فلسطين
گفتگو با ابوطارق، جانشين دبير کل جنبش جهاد اسلامي فلسطين
چنان اين ويژگي در وي نمايان بود که هر کسي در اولين ديدار احساس مي کرد که اين شخص با ديگران تفاوت دارد و همانند بقيه مردم نيست. او توانايي زيادي در رخنه بدون مقدمه به داخل احساسات طرف مقابل داشت. وقتي در مقابل او قرار مي گرفتي احساس مي کردي که در مقابل فردي خارق العاده ايستاده اي و از اين نقطه است که داستان ابوابراهيم اين رهبر برجسته آغاز مي شود. رهبر انساني که هرگاه با او باشد حتماً به اين نتيجه مي رسي که او در عين رهبر بودن، يک انسان است.
او رهبر و انساني است که روابط انساني خاصي را با همکاران و دوستانش دارد. همه احساس مي کنند که او در عين آن که يک رهبر است. مردي است با روحيه برادرانه و انساني و صرف نظر از اين که او چه رويکرد فکري، سياسي يا تشکيلاتي دارد، با وي رفتار مي کند.
ويژگي انساني اين مرد در تمامي ابعاد روابطش ويژگي برتر بود. زماني که با او مي نشستي، گفتگو مي کردي، به مجادله مي پرداختي، با او به توافق مي رسيدي يا اختلاف نظر داشتي، در هر صورت تو خود را در برابر يک انسان با ارزش هاي والاي انساني که تعهدي حقيقي و عملي به بعد انساني خود دارد مي ديدي. او مقوله «انسان ها با يکديگر برادرند» را نه از لحاظ نظري بلکه به شکل عملي و در رفتار خود با همه اطرافيانش به کار مي گرفت.
رفتار انساني اش تنها محصور به اطرافيان از برادرانش در جنبش و مردم فلسطين نبود، بلکه مي توان گفت او اين رفتار را به همگان و شايد تا مشمول شدن دشمنانش هم فراگير کرده بود.
او مي گفت: «ما به جنگ يهوديان در جهان نرفته و چنين قصدي هم نداريم. اين آنها بودند که سرزمين ما را غصب کرده و مردم را آواره ساختند. ما به خاطر اختلاف ديني با آنها نمي جنگيم بلکه به اين دليل پيکار مي کنيم که آنها به ما ظلم و سرزمين ما را غصب کرده اند. ملت ما را آواره ساخته و همچنان به اين کرده خود ادامه مي دهند.» با اين حال شهيد (رحمت الله عليه) همواره در اين رويارويي هم جوانب انساني را رعايت مي کرد. به رغم آن که از ديدگاه سياسي به اين رژيم به عنوان رژيمي ساخته دست غرب و بازتاب سرشت حمله غربي عليه منطقه عربي اسلامي مي نگريست، اما اين نوع ديدگاه سياسي هرگز باعث نشد تا جنبه هاي انساني را در بسياري از مواضع خود فراموش کند و اين مسأله به خوبي در موضع گيري هاي عملي که جنبش جهاد اسلامي اتخاذ کرد يا مواضعي که در رابطه با عمليات نظامي اعلام مي کرد به چشم مي خورد. از اين روي مي توان گفت که بعد انساني بر بعد سياسي موضع گيري هايش غلبه داشت.
از اين رو در بسياري از مواقع اين طور به نظر مي رسيد که نوع خاصي از فعاليت ها را متناسب با ديدگاه سياسي خود در مقابل طرح سياسي ايدئولوژيک تحميل مي کرد. گويي که بايد ما با ايدئولوژي، سياست و اخلاق خود و نه احساسات ساده مان با آن رويارويي کنيم.
نکته بعدي که در اين رابطه بايد در بعد سياسي به آن اشاره کنم معيار بودن فلسطين نزد وي بود. به بياني ديگر فلسطين پارامتر اصلي تعيين کننده ميزان روابطمان با ديگران بود، و هر چه که آنها به فلسطين نزديک شده، از آن حمايت کرده، و با رنج و مشقت ملت فلسطين ابراز همدردي بيشتري کردند، به طور حتم آنها در اين سنگر به ما نزديک تر مي باشند، اين معياري بود که در موضع گيري هاي سياسي اش در قبال تمام کشورها و شخصيت ها اتخاذ مي کرد اصل «هرکسي که به فلسطين نزديک شود ما به او نزديک مي شويم» را همواره در روابط خود به اجرا در مي آورد. کساني که از فلسطين دور مي شوند به اعتقاد شقاقي به اندازه دوري خود از فلسطين به دشمن نزديک مي شوند و به سوي سنگر مقابل مي روند. از اين رو در بعد سياسي مي توانيم بگوييم که فلسطين در تمام ساختارهاي روابطش با کشورها و شخصيت ها حاضر بود. اکنون هم فلسطين قطب نما و پاراتمتر تعيين کننده روابط با ديگران است و در حقيقت امر اين فلسطين است که خط سياسي جنبش را بنا نهاد. جنبشي که با نظريات وي شکل گرفت و فعاليت هاي مقاومتي و جهادي خود را در داخل فلسطين به عنوان طرحي که دغدغه ها و ديدگاه هاي امت را در اين رويارويي بر دوش مي کشد، آغاز کرد.
او به عنوان يک ايدئولوژيست به عقايد اسلامي پايبند بود. او در پايبندي خود شاخص بود. اما با اين حال شخصيت ساده و غير پيچيده اي داشت. او روح اسلام و پيام انسان سازش را به خوبي فهميده بود. او به دور از تعصبات و خودپرستي ها و اين مقوله که مسلمان بايد منزوي، جدا و دور از ديگران باشد، پيام اسلام را به مردم منتقل کرد و به آنها در مورد نحوه همجوشي مردم با اسلام توضيح داد. او با رويي گشاده اين کار را انجام مي داد تا مردم بدانند که آغوش اسلام گشاده تر و بازتر از همه تعصب هايي است که ممکن است به سوي انزواگري منجر شود. او به جوانان جنبش اسلامي ديدگاه جديدي را ارائه کرد به نحوي که بسياري از دور افتادگان از اسلام احساس کردند در اسلام روحيه تسامحي وجود دارد که نزد ديگران قابل مشاهده نيست. اين ويژگي هم باعث شد تا شقاقي از داشتن صفت رهبري مبتکر هم برخوردار شود. فردي که موفق شد روح حقيقي اسلام را در روابط با ديگران منعکس سازد. اين البته سواي پايبندي ديني وي به روابط با ديگران و اخلاق مداري با آنان است. يکي از مهمترين ويژگي هايي که وي از آن برخوردار بود صداقتي بود که با خود و با ديگران داشت. شهيد فتحي شقاقي يک چهره بيشتر نداشت. ظاهر و باطنش يکي بود و بازتابي حقيقي و مستقيم از شخصيت وي بود.
هنگام سخن گفتن با او احساس مي کردي که با فردي شفاف با شفافيتي بسيار زياد سخن مي گويي. اگر با تو سخن مي گفت همان جملاتي را به کار مي برد که بايد به کار ببرد و چيزي را پشت پرده و در لفافه نمي گفت. اين به آن معني بود که تو در مقابل يک صفاي مطلق بودي. اگر قولي مي داد به آن عمل مي کرد و تنها کاري را مي کرد که به آن ايمان پيدا کرده بود.
من به شکل عجيبي شيفته او شده بودم. زيرا او فردي بود که از آنچه انجام مي داد شرمنده نمي شد. او چه در زندگي خصوصي و چه عمومي خود، کاري را نمي کرد که برايش پشيماني به بار مي آورد. اين يک صفت بسيار مهم بود. اعتماد به نفس بالايي داشت و ايمان داشت که کردارش کرداري اسلامي است.
وقتي من در مورد صداقت وي سخن مي گويم، جنبه اخلاقي آن را مد نظر دارم. در يک دوره خاص او آرزو داشت که کتابي در مورد اخلاق جنبش هاي اسلامي بنويسد تا به جايگاه اخلاق و چگونه بودن آن در جنبش هاي اسلامي بپردازد. و ذکر کند که اين جنبش ها بايد صداقت، صفا و ديدگاه واضح را سرلوحه خود قرار دهند. ما بايد با مردم صريح باشيم و به عوام فريبي نپردازيم.
از اين نگاه من معتقدم که دکتر فتحي شقاقي از معدود کساني بود که رفتارش با آنچه از او توقع مي رود يکي است. من شهادت مي دهم که صادق، واضح، صاف، استوار و ايماني مطلق به پيروزي ما بر طرح صهيونيستي داشت. همچنين او اعتقاد راسخ وغير قابل تغيير در مورد اين که فلسطين سرزمين ما و آبا و اجداديمان است داشت که بايد ارزشمندترين چيزها را براي آزادي آن تقديم کنيم و امروز کانون اصلي رويارويي درجهان است.
او مقوله مشهوري داشت که بعد از توافقنامه اسلو اعلام کرد: «اگر ما را به روي تخته هم سر ببرند، باز هم به مقاومت خود ادامه مي دهيم».
او در نامه اي به يکي از برادران گفت: « اگر يکه و تنها هم بمانم باز هم به جهاد خود ادامه مي دهم».
او ايمان راسخ داشت که اسرائيل دشمن ملت فلسطين، امت عربي، اسلامي و تمامي بشريت است. زيرا اين رژيم بر پايه هاي ظلم و سرکوب شکل گرفت و بديهي است که اين ظلم و سرکوب بايد با مقاومت فلسطيني ها و غير فلسطيني ها پاسخ داده شود. اين جملات خلاصه اي از آن چيزي است که در مورد رهبر بزرگ دکتر فتحي شقاقي مي توانم بگويم. اما آنچه را که نگفتم بيش از آن چيزي است که در مورد ويژگي هاي بارزش نگاشتم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
درآمد
با شناختي که شما از شهيد دکتر شقاقي داريد، ويژگي بارز اين شهيد را چه مي دانيد؟
چنان اين ويژگي در وي نمايان بود که هر کسي در اولين ديدار احساس مي کرد که اين شخص با ديگران تفاوت دارد و همانند بقيه مردم نيست. او توانايي زيادي در رخنه بدون مقدمه به داخل احساسات طرف مقابل داشت. وقتي در مقابل او قرار مي گرفتي احساس مي کردي که در مقابل فردي خارق العاده ايستاده اي و از اين نقطه است که داستان ابوابراهيم اين رهبر برجسته آغاز مي شود. رهبر انساني که هرگاه با او باشد حتماً به اين نتيجه مي رسي که او در عين رهبر بودن، يک انسان است.
او رهبر و انساني است که روابط انساني خاصي را با همکاران و دوستانش دارد. همه احساس مي کنند که او در عين آن که يک رهبر است. مردي است با روحيه برادرانه و انساني و صرف نظر از اين که او چه رويکرد فکري، سياسي يا تشکيلاتي دارد، با وي رفتار مي کند.
ويژگي انساني اين مرد در تمامي ابعاد روابطش ويژگي برتر بود. زماني که با او مي نشستي، گفتگو مي کردي، به مجادله مي پرداختي، با او به توافق مي رسيدي يا اختلاف نظر داشتي، در هر صورت تو خود را در برابر يک انسان با ارزش هاي والاي انساني که تعهدي حقيقي و عملي به بعد انساني خود دارد مي ديدي. او مقوله «انسان ها با يکديگر برادرند» را نه از لحاظ نظري بلکه به شکل عملي و در رفتار خود با همه اطرافيانش به کار مي گرفت.
رفتار انساني اش تنها محصور به اطرافيان از برادرانش در جنبش و مردم فلسطين نبود، بلکه مي توان گفت او اين رفتار را به همگان و شايد تا مشمول شدن دشمنانش هم فراگير کرده بود.
او مي گفت: «ما به جنگ يهوديان در جهان نرفته و چنين قصدي هم نداريم. اين آنها بودند که سرزمين ما را غصب کرده و مردم را آواره ساختند. ما به خاطر اختلاف ديني با آنها نمي جنگيم بلکه به اين دليل پيکار مي کنيم که آنها به ما ظلم و سرزمين ما را غصب کرده اند. ملت ما را آواره ساخته و همچنان به اين کرده خود ادامه مي دهند.» با اين حال شهيد (رحمت الله عليه) همواره در اين رويارويي هم جوانب انساني را رعايت مي کرد. به رغم آن که از ديدگاه سياسي به اين رژيم به عنوان رژيمي ساخته دست غرب و بازتاب سرشت حمله غربي عليه منطقه عربي اسلامي مي نگريست، اما اين نوع ديدگاه سياسي هرگز باعث نشد تا جنبه هاي انساني را در بسياري از مواضع خود فراموش کند و اين مسأله به خوبي در موضع گيري هاي عملي که جنبش جهاد اسلامي اتخاذ کرد يا مواضعي که در رابطه با عمليات نظامي اعلام مي کرد به چشم مي خورد. از اين روي مي توان گفت که بعد انساني بر بعد سياسي موضع گيري هايش غلبه داشت.
از اين رو در بسياري از مواقع اين طور به نظر مي رسيد که نوع خاصي از فعاليت ها را متناسب با ديدگاه سياسي خود در مقابل طرح سياسي ايدئولوژيک تحميل مي کرد. گويي که بايد ما با ايدئولوژي، سياست و اخلاق خود و نه احساسات ساده مان با آن رويارويي کنيم.
نکته بعدي که در اين رابطه بايد در بعد سياسي به آن اشاره کنم معيار بودن فلسطين نزد وي بود. به بياني ديگر فلسطين پارامتر اصلي تعيين کننده ميزان روابطمان با ديگران بود، و هر چه که آنها به فلسطين نزديک شده، از آن حمايت کرده، و با رنج و مشقت ملت فلسطين ابراز همدردي بيشتري کردند، به طور حتم آنها در اين سنگر به ما نزديک تر مي باشند، اين معياري بود که در موضع گيري هاي سياسي اش در قبال تمام کشورها و شخصيت ها اتخاذ مي کرد اصل «هرکسي که به فلسطين نزديک شود ما به او نزديک مي شويم» را همواره در روابط خود به اجرا در مي آورد. کساني که از فلسطين دور مي شوند به اعتقاد شقاقي به اندازه دوري خود از فلسطين به دشمن نزديک مي شوند و به سوي سنگر مقابل مي روند. از اين رو در بعد سياسي مي توانيم بگوييم که فلسطين در تمام ساختارهاي روابطش با کشورها و شخصيت ها حاضر بود. اکنون هم فلسطين قطب نما و پاراتمتر تعيين کننده روابط با ديگران است و در حقيقت امر اين فلسطين است که خط سياسي جنبش را بنا نهاد. جنبشي که با نظريات وي شکل گرفت و فعاليت هاي مقاومتي و جهادي خود را در داخل فلسطين به عنوان طرحي که دغدغه ها و ديدگاه هاي امت را در اين رويارويي بر دوش مي کشد، آغاز کرد.
نقش اين شهيد بزرگوار را در تحولي که در مبارزات مردم فلسطين صورت گرفت، چگونه مي بينيد؟
او به عنوان يک ايدئولوژيست به عقايد اسلامي پايبند بود. او در پايبندي خود شاخص بود. اما با اين حال شخصيت ساده و غير پيچيده اي داشت. او روح اسلام و پيام انسان سازش را به خوبي فهميده بود. او به دور از تعصبات و خودپرستي ها و اين مقوله که مسلمان بايد منزوي، جدا و دور از ديگران باشد، پيام اسلام را به مردم منتقل کرد و به آنها در مورد نحوه همجوشي مردم با اسلام توضيح داد. او با رويي گشاده اين کار را انجام مي داد تا مردم بدانند که آغوش اسلام گشاده تر و بازتر از همه تعصب هايي است که ممکن است به سوي انزواگري منجر شود. او به جوانان جنبش اسلامي ديدگاه جديدي را ارائه کرد به نحوي که بسياري از دور افتادگان از اسلام احساس کردند در اسلام روحيه تسامحي وجود دارد که نزد ديگران قابل مشاهده نيست. اين ويژگي هم باعث شد تا شقاقي از داشتن صفت رهبري مبتکر هم برخوردار شود. فردي که موفق شد روح حقيقي اسلام را در روابط با ديگران منعکس سازد. اين البته سواي پايبندي ديني وي به روابط با ديگران و اخلاق مداري با آنان است. يکي از مهمترين ويژگي هايي که وي از آن برخوردار بود صداقتي بود که با خود و با ديگران داشت. شهيد فتحي شقاقي يک چهره بيشتر نداشت. ظاهر و باطنش يکي بود و بازتابي حقيقي و مستقيم از شخصيت وي بود.
هنگام سخن گفتن با او احساس مي کردي که با فردي شفاف با شفافيتي بسيار زياد سخن مي گويي. اگر با تو سخن مي گفت همان جملاتي را به کار مي برد که بايد به کار ببرد و چيزي را پشت پرده و در لفافه نمي گفت. اين به آن معني بود که تو در مقابل يک صفاي مطلق بودي. اگر قولي مي داد به آن عمل مي کرد و تنها کاري را مي کرد که به آن ايمان پيدا کرده بود.
من به شکل عجيبي شيفته او شده بودم. زيرا او فردي بود که از آنچه انجام مي داد شرمنده نمي شد. او چه در زندگي خصوصي و چه عمومي خود، کاري را نمي کرد که برايش پشيماني به بار مي آورد. اين يک صفت بسيار مهم بود. اعتماد به نفس بالايي داشت و ايمان داشت که کردارش کرداري اسلامي است.
وقتي من در مورد صداقت وي سخن مي گويم، جنبه اخلاقي آن را مد نظر دارم. در يک دوره خاص او آرزو داشت که کتابي در مورد اخلاق جنبش هاي اسلامي بنويسد تا به جايگاه اخلاق و چگونه بودن آن در جنبش هاي اسلامي بپردازد. و ذکر کند که اين جنبش ها بايد صداقت، صفا و ديدگاه واضح را سرلوحه خود قرار دهند. ما بايد با مردم صريح باشيم و به عوام فريبي نپردازيم.
از اين نگاه من معتقدم که دکتر فتحي شقاقي از معدود کساني بود که رفتارش با آنچه از او توقع مي رود يکي است. من شهادت مي دهم که صادق، واضح، صاف، استوار و ايماني مطلق به پيروزي ما بر طرح صهيونيستي داشت. همچنين او اعتقاد راسخ وغير قابل تغيير در مورد اين که فلسطين سرزمين ما و آبا و اجداديمان است داشت که بايد ارزشمندترين چيزها را براي آزادي آن تقديم کنيم و امروز کانون اصلي رويارويي درجهان است.
پايبندي او را به چارچوب هاي فکري و نوع نگرشي که مطرح مي کرد، چگونه ديديد؟
او مقوله مشهوري داشت که بعد از توافقنامه اسلو اعلام کرد: «اگر ما را به روي تخته هم سر ببرند، باز هم به مقاومت خود ادامه مي دهيم».
او در نامه اي به يکي از برادران گفت: « اگر يکه و تنها هم بمانم باز هم به جهاد خود ادامه مي دهم».
او ايمان راسخ داشت که اسرائيل دشمن ملت فلسطين، امت عربي، اسلامي و تمامي بشريت است. زيرا اين رژيم بر پايه هاي ظلم و سرکوب شکل گرفت و بديهي است که اين ظلم و سرکوب بايد با مقاومت فلسطيني ها و غير فلسطيني ها پاسخ داده شود. اين جملات خلاصه اي از آن چيزي است که در مورد رهبر بزرگ دکتر فتحي شقاقي مي توانم بگويم. اما آنچه را که نگفتم بيش از آن چيزي است که در مورد ويژگي هاي بارزش نگاشتم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج