مهندس مهدي بازرگان و انديشه هاي او
الف. علم
ب. فلسفه
ج. دين
بازرگان در آثارش به ويژه در آثار اوليه، به تبع برخي از نوگرايان ديني همدوره اش، به برخي انطباق ها و توجيهات علمي از دين پردخته است. مانند آنکه تکامل را بزرگ ترين آيه از آيات خداوند مي داند. انرژي را مبدأ و معاد ماده مي نامد. در جاي جاي آثارش از قوانين ترموديناميک براي اثبات اراده در هستي، فراتر از ماده و انرژي، کمک مي گيرد. بين دعا و کاتاليزورهاي شيمي و هورمون هاي بيولوژيک مشابهت هايي ايجاد مي کند. نفخه صور را شبيه فوران انرژي و آتش سوزان را، انرژي تنزل يافته مي نامد. ملائک را نيروها و قواي هستي و شيطان را ميکروب معرفي مي کند. به دنبال توجيهات علمي براي آب کر و فرمول شيميايي براي نجاسات و ميزان ازت در ادرار مي گردد. نجس بودن کفار مشرک در رساله هاي شرعيات را با تکليف به عدم رعايت قواعد بهداشتي کتب ديني ارتباط مي دهد. يا در توجيه تيمم به کشف پني سيلين از خاک اشاره مي کند و نجس بودن خوک و سگ را به بي اعتنايي آن ها به ميکروب هايي که براي انسان مضرند ارتباط مي دهد و...
باي هر مملکت و هر زمان فقط ايدئولوژي مناسب خاصي مي تواند مقبول و موثر باشد. او در دهه 70 بدون آنکه تغيير محتوايي در نظرگاه هايش داده باشد، به سامان و صورت بندي کامل تري از ديدگاهش مي رسد و (در مکاتباتش در کيهان هوايي) عنوان مي کند؛ دين ايدئولوژي نيست، ولي در هر زمان مي تواند مولد يک ايدئولوژي بوده و چارچوب و مبناي آن قرار گيرد. به عبارت ديگر، از دين براي ترسيم و تکوين يک ايدئولوژي مي توان الهام گرفت.
د. جهان بيني و دين شناسي
بخش ديگري از توحيدشناسي بازرگان، اعتقاد و تعبير مردم سالارانه وي از دين مي باشد. در نگاه وي، «مردم» خانواده خداوند و بر اساس اختيار و آزادي که خدا به انسان ها داده است، تنها مردم، بدون هيچ واسطه يا طبقه ممتاز و مسلطي، حق تصميم گيي آزادانه در مورد سرنوشت خويش را دارند. به اعتقاد او، تنها نکته حکومتي اسلام، تأکيد آن بر شورا و مشورت مي باشد. حاکميت ملي ترجمان توحيد در عرصه اجتماعي است. به تعبير بازرگان، انبياء پيشقراولان دموکراسي در جهان هستند.
پس از آزادي و حاکميت ملي، روحيه تسامح و مدارا را مي توان يکي ديگر از ويژگي هاي بارز اسلام شناسي بزرگان دانست.
در يک نگاه کلي، انديشه ديني بازرگان حول محور اختيار و آزادي انسان در ظل نگاه خدا ـ آخرت قابل صورت بندي است. در اين نگاه، آزادي و دموکراسي ترجمان اجتماعي توحيد است. اما وي بر خلاف نوگرايان نسل بعد به انعکاس اقتصادي توحيد در برخورد با فقر و طبقات، توجه و تأکيدي ندارد و آزادي اقتصادي را نيز در راستاي همان ترجمان مي بيند.(2)
بايد گفت «تفسير علمي از دين» بزرگ ترين وجهه همت بازرگان بود که اتفاقاً بزرگ ترين ايراد بر انديشه ها و تفکر او از اين امر ناشي مي شود. جا دارد در اينجا از اشکوري يکي از مروجان انديشه بازرگان ـ شريعتي نيز ياد کنيم.
حسن يوسفي اشکوري که به شاگردي دکتر شريعتي افتخار مي کند و خود را همواره ناشر و مروج انديشه هاي او مي داند، اعتراض خود نسبت به انقلاب اسلامي را از همان مجلس اول آغاز کرد و با قرار گرفتن در فراکسيون ملي ـ مذهبي ها، صف بندي خود را با انقلابيون تعريف معنادار کرد.(3) او خود را در زمره روشنفکران ديني مي داند که از نظر او «برخورداري از فکر روشن، آگاهي، اتکاء به خرد نقاد، آلترناتيوسازي، انديشه هاي معطوف به عمل، جرأت داشتن» از مهم ترين ويژگي هاي آن محسوب مي شود.(4)
اشکوري بر اين باور است: مجازات به خاطر ارتداد با اساس دين سازگار نيست.(5)
وي معتقد است روشنفکري ديني امروز به ليبراليسم و ليبرال دموکراسي گرايش دارد در حالي که در گذشته به سوسيال دموکراسي گرايش داشت. او جمهوري اسلامي را «محصول تلاش خود و جمعي ديگر مي داند که امروز يک تجربه شکست خورده به حساب مي آيد. چرا که سبب شده است افکار و انديشه هاي آن ها در بسياري از مورد زير سؤال برود.»(6)
اشکوري با نقد «مدل حکومت ديني» آن را به دنياي پيش از اسلام که همه چيز به فرمان اهورامزدا انجام مي شد نسبت مي دهد، چرا که در طول هزار ساله قبل از ساسانيان، شما کشتن دگرانديشان را نداريد. آزادي انديشه تا حدودي وجود داشت، اما وقتي نوبت به ساسانيان مي رسد ديگر موبد شاهي مي شود و در دوره صفويه به شکل ديگري بازسازي مي شود. در دوره قاجار و پهلوي سست (شل) مي شود، ولي حالا در جمهوري اسلامي دوباره تفکر صفوي و ساساني بازسازي مي شود.
او معتقد است:
تا زماني که دين اسلام خودش را از اوهام و انديشه هاي ارتجاعي نجات ندهد، تحولي ايجاد نخواهد شد.
اشکوري که از گذشته خود نادم است، بر «جدايي نهاد ديني از دولت» تأکيد دارد.(7) چرا که او غايت القصواي پروژه روشنفکر ديني را «احياي نوعي مدرنيته» مي داند. او «تفکر ولايت فقيه با نظام چند حزبي، تفکر شوراها و آزادي مطبوعات را در تضاد» مي داند.(8) او درباره حجاب نيز بر اين باور است که:
احکام اسلامي براي ابد معتبر نيست و بنا بر اين بايد طبق نيازهاي زمان تفسير يابد، حجاب جزو ضروريات اسلام نيست و پيامبر اسلام آن را تأسيس نکرده است.(9)
اشکوري به واسطه فعاليت هايي که عليه نظام جمهوري اسلامي و روحانيت داشت، در دادگاه محاکمه شد. او ابتدا به اعدام و سرانجام 7 سال زندان محکوم شد. (15 مرداد 1376 زنداني و در 18 بهمن 1383 آزاد شد). حسن يوسفي اشکوري پس از خلع لباس و آزادي از زندان، بار ديگر به صراحت از «تفسيرپذير بودن تا احکام قرآن» سخن گفت و تأکيد کرد که «تمام اين فقه و شريعت قديمي در زمان امروز قابل اجرا نيست، اين همان حرفي [است] که ما گفتيم و اعدامش را هم گرفتيم». او اين روزها از «احساس رهايي و آزادي» و اينکه «از سال 46 که لباس روحانيت را پوشيده، هيچ وقت از وضعيت روحانيت و روحاني بودن و منبر رفتن خوشحال و خردسند نبوده و لباس از جهاتي هم دردسر بود...» دم مي زند.
حسن يوسفي اشکوري را بايد در تداوم نسل ميرزا ملکم خان ها و تقي زاده ها که شيفته غرب بودند و تجددمأبي و غرب گرايي بدان حد رساندند که «بايد از نوک پا تا فرق سر فرنگي شويم» برشمرد. خود باختگي و شيفتگي بيش از حد اشکوري به تمدن غرب به گونه اي بود که روحاني بودن وي مانعي در راه اعتقاد به ضروريات ديني براي او نبوده است. فردي که در لباس روحاني عدم اعتقاد و التزام به حکومت ديني را ابراز مي کند، در حالي که در فرداي پيروزي انقلاب اسلامي با رأي مردم به دوره اول در قوه مقننه راه مي يابد و سوگند نمايندگي ياد مي کند؛ سوگندي که برابر اصل 67 قانون اساسي «پاسداري از حريم اسلام، نگاهباني از دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي... دفاع از قانون اساسي» را به دنبال دارد.
اشکوري از جمله مروجان انديشه سکولار در برابر حکومت ديني است. او نظام جمهوري اسلامي متکي بر ولايت فقيه را قبول ندارد و اجراي احکام اسلام را در زمان حاضر عملي و امکان پذير نمي داند. وي در اين موضوع با جبهه ملي که لايه قصاص را عملي و امروزي نمي دانست و آن را غير ضروري مي پنداشت که امام خميني(ره) حکم ارتداد آن ها را صادر کرد، هيچ فرقي ندارد. اتفاقاً اشکوري از يک حيث گامي به جلوتر نسبت به جبهه ملي برداشته است و آن عدم «قبولي حکم ارتداد» است.
اشکوري اگر مدعي «شريعتي شناسي» و «پروتستانيسم اسلامي» است، ايرادي ندارد؛ اگر وي نيز چون برخي روشنفکران و دگرانديشان با جمهوري اسلامي و يا اسلام مخالفت دارد نيز محل اشکال نيست؛ ايراد بزرگ اشکوري آن است که همواره «عليه اسلام، ضروريات ديني، نظام اسلامي متکي بر ولايت فقيه» کيفر خواست صادر مي کند و از هر تريبوني و فرصتي براي محکوم کردن عليه آرمان ها و اعتقادا اسلامي استفاده مي کند.
اشکوري قبلاً در کنفرانس برلين که به نوعي نمايش عليه انقلاب اسلامي بود، شرکت و سخنراني کرده بود. او هم اکنون علاوه بر شرکت در سخنراني ها، همايش ها و درج مقالاتي، مشغول نگارش خاطرات پيش از انقلاب، خاطرات دوره مجلس اول، اصلاح دين يا پروتستانيزم و نيز تاريخ ايران و اسلام است. از وي قبلاً آثاري چون ترجمه خرد در ضيافت دين (پيشگامان مسلمان تجدد گرايي)، نقد گفتمان ديني، در تکاپوي آزادي (زندگينامه مهندس بازرگان) منتشر شده است.
پي نوشت ها :
1. برگرفته از نشريه ايران فردا، سال چهارم، شماره 23، دي 1374، «آراي فکري ـ ديني مرحوم بازرگان در ک نگاه کلي»، عليرضا بختياري، صص 34 ـ 29. و نيز براي مطالعه بيشتر ر.ک: سعيد برزين، زندگينامه سياسي مهندس بازرگان.
2. از جمله آثار و تأليفات وي مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1. مبارزه مذهبي، مبارزه سياسي؛ 2. مدافعات در دادگاه غير صالح تجديدنظر نظامي؛ 3. سير تحول قرآن؛ 4. بعثت و ايدئولوژي؛ 5. بعثت و تکامل؛ 6. علمي بودن مارکسيسم؛ 7. طبيعت، تکامل، توحيد؛ 8. بازيابي ارزش ها؛ 9. انقلاب ايران در دو حرکت؛ 10. شوراي انقلاب و دولت موقت؛ 11. اسلام مکتب مبارزه و مولد.
3. حسن يوسفي اشکوري در سال 1328 شمسي در اشکور از توابع شهرستان رودسر گيلان متولد شد. پس از آموزش علوم مقدماتي در سال 1340 به عنوان طلبه وارد حوزه علميه رودسر شد. در سال 1344 به حوزه علميه قم مهاجرت کرد و تا سال 1357 در آن حوزه به آموزش علوم اسلامي اشتغال داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، وي در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده دو شهرستان شهسوار (تنکابن بعدي) و رامسر برگزيده شد، اما پس از پايان مجلس در سال 1363 بيشتر به فعاليت هاي فرهنگي و پژوهشي و قلمي روي آورد. از سال 1364 تا 1368 در دانشگاه علامه طباطبايي تهران به تدريس تاريخ اسلام و معارف اسلامي اشتغال داشت. از سال 1364 تاکنون به عنوان نويسنده با مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي همکاري دارد. از سال 1367 تا 1370 پنج شماره ماهنامه «احياء» را با همکاري برخي هم فکران منتشر کرد. از سال 1371 به عنوان عضو هيأت تحريريه و عضو شوراي سردبيري مجله ايران فردا و نويسنده، با مديريت مهندس عزت الله سحابي، با آن مجله همکاري کرد که تا توقيف آن مجله در سال 1379 ادامه يافت. افزون بر آن ها در طول سه دهه اخير، با نشريات و روزنامه هاي مختلف و دانشنامه هاي متعدد وابسته و همسو با نهضت آزادي همکاري علمي و قلمي داشته است که از جمله آن ها مي توان به روزنامه هاي «جامعه»، «توس» (چاپ مشهد و تهران)، «نشاط»، «خرداد»، «صبح امروز»، «مناطق آزاد»، هفته نامه «آبان»، هفته نامه «مبين»، «پيام هاجر»، «هاتف» (گيلان)، «اميد زنجان» (زنجان، «پيام هامون» (مشهد)، «عصر آزادگان»، «هم ميهن، «شرق»، «کارگزاران»، «اعتماد»، «آفتاب يزد»، مجله «مدرسه»، مجله «آيين»، دانشنامه «قرآن»، و فرهنگ آثار اشاره کرد. در عين حال کار اصلي وي همان همکاري علمي و پژوهشي مستمر با دايره المعارف بزرگ اسلامي است. وي از آغاز تحت تأثير آموزه هاي اقبال لاهوري، مهندس بازرگان، و بيش از همه دکتر علي شريعتي بوده است. او در سال 1376 «دفتر پژوهش هاي فرهنگي دکتر علي شريعتي» را با همکاري چندي از همفکران تأسيس کرد و از آن زمان تاکنون به عنوان مسئول دفتر فعاليت مي کند. همچنين وي در تأسيس «بنياد فرهنگي مهندس مهدي بازرگان» همکاري داشته است.
4. مصاحبه اشکوري با بخش فارسي راديو بي بي سي، 12 اوت 2005.
5. همان.
6. همان.
7. اشکوري در جريان مناظره اي در همايش دموکراسي در بستر دين رحماني که در دانشکده علوم پايه دانشگاه تهران (6 اسفند 1385) برگزار شد گفت: «من به حکومت مذهبي و فقهي و از زمان غيبت تا زمان حاضر اعتقاد ندارم. حکومت از مقوله عرفي است و نهاد دين و نهاد حکومت را از هم جدا مي دانم.»
8. روزنامه عصر آزادگان، 1379/1/15، ص 5.
9. سخنراني در روز جمعه 19 ماه مي 2006 در استکهلم سوئد با عنوان «روا داري و همزيستي در تاريخ ايران» به نقل از سايت استکهلميان.