سیاست حکیمانه

رهبری و مدیریت یک جامعه بر اساس و مبنای سیاست اسلامی، راهبردی نقش آفرین برای استواری آن حکومت است. سیاست به معنای، حکم راندن، داراه کردن امور مملکت، عدالت و داوری و معانی متعدد دیگر آمده است و در اصطلاح، هدایت جامعه به سمت اصلاح اجتماع است و از نظر دین اسلام سیاست دارای اهمیت بسزایی است
پنجشنبه، 19 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست حکیمانه

سیاست حکیمانه
سیاست حکیمانه


 

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون



 

احمد ابراهیمی هرستانی

چکیده
رهبری و مدیریت یک جامعه بر اساس و مبنای سیاست اسلامی، راهبردی نقش آفرین برای استواری آن حکومت است. سیاست به معنای، حکم راندن، داراه کردن امور مملکت، عدالت و داوری و معانی متعدد دیگر آمده است و در اصطلاح، هدایت جامعه به سمت اصلاح اجتماع است و از نظر دین اسلام سیاست دارای اهمیت بسزایی است به طوری که بالندگی و شکوفائی اجتماعی (فرادی و گروهی) را از طریق سیاست حکیمانه می داند. که این سیاست حکیمانه دارای شرایطی است از جمله: عدالت، بیداری، ساده زیستی و ... است. که در متن مقاله مورد تحلیل قرار می گیرد.
کلید واژه: اسلام، دین، سیاست، حکیمانه، مردم، حکومت.
مقدمه
بهترین شیوه حکومت آن است که بر پایه دین و سیاست قرار گیرد و همراه و ملتزم یکدیگر برای اصلاح جامعه حرکت کنند. تا زمانی که این دو با هم هستند اصلاح جامعه بخوبی صورت می گیرد اما اگر دین از سیاست جدا شد و فقط سیاست که همان اداره کردن امور مملکت است حکمرانی نمود، امر خطیر و عظیم اصلاح اجتماع مورد تهدید واقع می شود و ضربه ای سهمگین بر پیکره آن وارد می شود که به راحتی قابل جبران نخواهد بود.بنابراین سیاست متلازم با دین است، پس باید برای اصلاح جامعه از ابزار حکمت استفاده کرد یعنی حکومت را بر اساس سیاست حکیمانه و عدالتخواهانه به پیش برد که این از طریق، آگاهی مردم، ومسئولین افراد، در یک اجتماع و ساده زیستی مسئولان و... به دست می آید و دراین زمینه اسلام تأکید فراوان نموده و این امورات را مورد توجه قرار می دهد.
معنا و مفهوم سیاست
واژه سیاست از حیث لغت و کاربردهای مختلف، معانی گوناگونی دارد، از جمله؛ حکم راندن اداره کردن امور مملکت، عدالت و داوری. (1) لغت دانان عرب در تبیین معنای کلمه سیاست می نویسد: «ساس الناس سیاسه تولی ریاستهم و قیادتهم»(2) . به سیاست قوم خود پرداخت، یعنی رهبری و مدیریت آنان را پذیرفت. زعامت و ریاست جمعی را به عهده گرفتن، از مفاد اساسی کلمه سیاست است.همچنین در معنای سیاست آمده است: «القیام علی الشیء بما یصلحه»(3) اقدام به کاری بر اساس مصلحت. با توجه به معنای لغوی واژه سیاست، می توان معانی ریاست، رهبری، هدایت و مدیریت را در تعریف سیاست اخذ کرد. در روایتی از امام هشتم علی ابن الموسی الرضا (علیه السلام) آمده است: «امامت سیاست است.» (4) همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ الله عزّوجل ادب نبیّه فأحس ادبه فلما أکمل له الادب قال انک لعلی خلق عظیم ثم فوض إلیه امر الدین و الامة لیسوس عباده»(5) خداوند پیامبرش را تربیت کرد و خوب تربیت کرد، وقتی که تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: تو دارای اخلاق نیک و عظیمی هستی، پس امر دین و امت را به پیامبر واگذار کرد، تا سیاست امور بندگان را به عهده بگیرد. به همین جهت است که امام خمینی (ره) می گوید: «سیاست در رأس تعلیمات انبیاء الهی بوده است.»در رسالۀ حقوق امام سجاد (علیه السلام) می خوانیم: «ثم حق سائسک بالملک و کل سائس امام... و اما حق سائسک بالملک فان تطیعه و لاتعصیه»سائس، یعنی سیاست مدارکه در این حدیث با امامت مساوی گرفته شده و اطاعت ازوی واجب و فرض است.کلمه سیاست درسخنان امام علی علیه السلام نیز به چشم می خورد: «بئس الساسه العدل فی الامره و العفو مع القدرة» ؛ (زیبایی سیاست، عدالت در حکومت و عفو هنگام قدرت است.) «من حسنت سیاسه وجبت طاعته»؛ (کسی که سیاستش نیکو است، اطاعتش واجب است.) «من حسنت سیاسه دامت ریاسته»؛ (کسی که سیاستش نیکوست ریاستش پابرجاست).(6)

تعریف اصطلاحی سیاست

تعریف اصطلاحی علم سیاست با معنای لغوی آن در ارتباط کامل می باشد اینک به برخی از آن تعریف‎ها اشاره می‌شود:امام خمینی(ره) سیاست به معنای این که جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد هست، این در روایت ما برای نبی اکرم با لفظ سیاست ثابت شده است. در آن روایت هم هست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مبعوث شد که سیاست امت را متکفل باشد.(7) آیة الله مکارم شیرازی : «سیاست مدیریتی است که حاکم بر زندگی دسته جمعی و گروهی انسان است. اگر این مدیریت جهت گیری اش به سوی قرب الی الله و تربیت نفوس انسانی باشد سیاست اسلامی می شود.» (8) با توجه به معانی خوبی که از سیاست توسط بزرگان و دانشمندان ما ارائه شده است اما بعضی ها از این واژه همانند واژۀ آزادی، آن را قربانی هوس بازی های بشرگونه خود می کنند و هزاران ارزش و قداست و عظمتی را که در این واژه نهفته است را نادیده می انگارند.

اهمیت سیاست در اسلام
 

دین اسلام تنها به قوانین و اهداف خویش اکتفا ننموده است بلکه برای بهتر اجرایی و محقق شدن این اهداف بنیان «امامت و ولایت» را پایه گذاری کرده است. اولیاء الهی علیهم السلام امامت و ولایت را پایه اسلام معرفی کرده‌اند بویژه امام رضا علیه السلام فرمودند: «الإمامُةُ اُسَّ الإسلام النامی»(9) ؛ (امامت اساس و پایه اسلام بالنده و شکوفا است. از این رو سیاست بخش جداناپذیری از دین مقدس اسلام است که خداوند متعال آن را برای جامعۀ بشری، از زمان بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله تا روز قیامت، برگزیده است. سیاست اسلامی در اسلام آنقدر دارای اهمیت است که تضمین کننده اقلیت های دینی دیگر نیز بوده و حتی مهر و رأفت آن حیوانات را نیز دربرمی گیرد. اسلام و سیاست دو لفظ برای یک معنایند، پس سیاست همان اسلام است و اسلام همان سیاست. البته به معنای درست و عامّ آن. و گستردگی به شمولیت احکام اسلام، اهتمام این آیین به اجرای احکام الهی و تحقق اهداف خویش را نشان می دهد و افزون بر آن سیره علی امامان معصوم علیهم السلام نشان از آن دارد که اسلام به بیان اکتفا ننموده است.

اختلاف دو نوع سیاست
 

سیاست متداول جهان امروز با سیاست اسلامی تفاوتی عمیق و اصولی دارد.سیاست اسلامی غیر از سیاست معاصر است که بیشتر دولت ها آن را در پیش می گیرند. این، از آن روست که اسلام در سیاستش از آمیزه ای از مدیریت و عدالت و محبّت فراگیر و حفظ کرامت انسان و جلوگیری از ریخته شدن خون‌ها و... پیروی می کند.اسلام می کوشد که حتی یک قطره خون به ناحق ریخته نشود و به کرامت احدی خدشه وارد نیاید؛ و حتی به هیچ حیوانی ظلم و ستم نشود. در حالی که سیاست ـ به معنای معاصر و امروزی آن ـ عبارت است از قدرت ادارۀ سکّان حکومت و تمشیت امور مردم و در اختیار گرفتن زمان کارها به هر قیمتی، چه با تحقیر کرامت انسان ها، یا ریختن خون بی گناهان، یا سرکوب آزادی ها یا چپاول اموال، یا ستم و اجحاف و ... برای آنکه مفهوم سیاست در اسلام و معنای سیاست معاصر روشن تر شود به برخی از نمونه های عینی از هر یک را ارائه می دهیم:
الف) عدم تعرّض حاکم به قاتل آینده اش:
امیرالمؤمنین علیه السلام بر اریکه ریاست عالیه دولت بزرگ اسلامی تکیه دارد، دنوستی که دامنه آن بر بیشترین بخش از جهان بخش از جهان مسکون گسترده شده و همه کشورهای آن روزگار دنیا از آن چشم می زدند و می‎هراسیدند. چنین شخصی با آن که قاتل خویش را می شناسد و به او می گوید که وی او را خواهد کشت، اما هرگز دست تعرض و خشونت به سوی او دراز نمی کند؛ چرا که عدالت اقتضا می کند تا زمانی که آن شخص دست به جنایت نزده مستحق مجازات نیست. حضرت علی علیه السلام به عبدالرحمن بن ملجم می گوید: تو مرا خواهی کشت، و این بیت را بارها برایش می خواند که : أرید حیاته و یرید قتلی عذیرک من خلیلک من مراد
من زندگی او را می خواهم و او در پی کشتن من است*** از دوستان قبیلۀ مُراد خود کسی را بیاور که این کارت را معذور بدارد.ابن ملجم به ایشان می گوید: ای امیرمؤمنان، اگر براستی چنین است پس مرا بکش. حضرت می فرماید: این روا نیست که من مردی را پیش از آنکه با من کاری بکند بکشم.
ب) عدم تعرّض رئیس دولت اسلامی به تهدید کننده اش
در احادیث شریف آمده است که یکی از خوارج، امیرمؤمنان علی علیه السلام را تهدید به قتل کرد اما حضرت او را به حال خود واگذاشت و ابداً متعرضش نشد. «مستدرک» به نقل از «دعائم الاسلام» این ماجرا را چنین آورده است: شنیدند که مردی امیرالمؤمنین علیه السلام را تهدید به قتل می کند. او را نزد حضرت آوردند. امام علیه السلام فرمود: «رهایش کنید. هر وقت مرا کشت آنگاه حکم او با ولیّ دم خواهد بود»(10) شگفتا از این سیاست انسانی، از این عفو و گذشت بزرگ!چقدر فرق است میان امیرمؤمنان علیه السلام و دیگر رهبران دنیا؟!آری این همان کرامت انسانی است که خدای متعال در قرآن می فرماید: «و لَقَد کرّمنا بنی آدم»(11) ؛ (و هر آینه ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم) بعد از ملاحظه این موارد در تاریخ اسلام اکنون به چند مورد از عملکرد سیاست معاصر توجه نمائید.
1.در ماجرای جنگ تریاک انگلیسی ها حدود بیست میلیون انسان را در هند کشتند.(12)
2.و باز در همین هند، در دوران جنبش آزادیخواهی و استقلال طلبی مردم، انگلیسی ها با به راه انداختن قحطی ساختگی هشتصد هزار انسان را از بین بردند.(13)
3.در جنگ جهانی دوم قریب هفتاد میلیون کشته و مفقود الأثر و مجروح و معلول، قربانی حکومت ها و سلطه‌گری آنها شدند.
4.در جنگ ویتنام، آمریکائی ها فقط در طی یک عملیات نزدیک به نیم میلیون انسان را به قتل رساندند.آری تفاوت از زمین تا آسمان است سیاست غیراسلامی، انسان و کرامت انسانی و میلیون ها بشر را به هیچ می‎گیرد و کمترین ارزشی برایشان قائل نمی شود اما سیاست اسلامی تمام تلاشش حفظ کرامت انسان ها است.

دو خطر تهدیدکننده سیاست
 

سیاست از دینداری جدا نیست و هر کدام از این دو بخاطر جداناپذیر بودن دارای آفت های بخصوصی هستند. جمله آفات دینداری آن است که با تحجر روبرو شود و بدون آنکه نقش ارزش های دینی مطرح شود با لبخندهای تمسخرآمیز جامعه را به شکست وامی دارند یا اینکه دین را قداست زدایی فرابگیرد یعنی به گونه ای شود که ارز‌ش‎ها جابجا شود نه اینکه ارزش ها طرد گردد. بنابراین آفت دین قداست زدایی و تحجری است که احکام الهی را منزوی کنند تا طوق بردگی طواغیت را بر گردن ها اندازند همچنین نقش عقل را به فراموشی سپردن و دنبال عواطف و احساسات رفتن این نیز ضربه ای مهلک بر بدنۀ دین است که باید در برابر آن ایستاد و آنها را وجین کرد. اما مهم‎تر آنکه اگر دینداری به گونه ای به زندگی شخصی محدود شد و عرصۀ وسیع زندگی جمعی انسان ها و جامعه را فراموش یا دربارۀ آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد خطری است که همچون موارد دیگر، از آفت های بزرگ دین محسوب می گردد.اما آن دو خطر مهم که سیاست را تهدید می کند عبارتند از : یکی این است که سیاست اگر از معنویت و اخلاق اسلامی فاصله گرفت و توخالی شد در این هنگام شیاطین از هر طرف بر سیاست غالب پیدا می کند در این جاست که هواهای نفسانی اشخاص، سیاست را قبضه می کند و طبقات زورگویان و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست بگیرد و این سمت و آن سمت بکشاند. اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همه اجتماع انسان ها دچار آفت می‎شود.آفت دیگر سیاست آن است که انسان های ضعیف زمام سیاست را در دست داشته باشند. آری بهترین راهکار در امر سیاست آن است که در رأس سیاست و ادارۀ امور جوامع کسانی قرار بگیرند که دینداری و سیاستگذاری آنها این آفات را نداشته باشد. یعنی کسانی ادارۀ امور جوامع را بر عهده بگیرند که دیندار و دارای معنویت باشند؛ فکر دینی آنها بلند باشد، از انحراف و حفظ در دین مصون باشند و دین را ملعبۀ دست زندگی خود نکنند، از لحاظ سیاست انسان های با کفایت و با تدبیر و شجاعی باشند و سیاست را از دین جدا ننمایند چنین کسانی اگر زمام امور یک جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتی که ممکن است برای آن پیش بیاید، محفوظ خواهد ماند.

شرایط سیاست حکیمانه
 

1.سیاست نیکوداشتن
امام علی علیه السلام فرمودند: «حُسنُ السّیاسُةٍ یستدیمُ الرِّئاسُةٌ»(14) ؛(نیکوئی سیاست موجب پایندگی ریاست است.) یعنی استدامت داشتن حکومت اسلامی بر اساس ریاست کردن صِرف نیست بلکه بر مبنای بهترین و نیکوترین سیاست استوار است. که آن را در حکومت امام علی علیه السلام مشاهده می نمایند که از باب نمونه به یک مورد اشاره می‎کنیم. امیرالمؤمنین علیه السلام به سان حکومتگران دنیا نبود که در تأمین خواسته ها و نیازها اولویت را به نزدیکان خود می دهند و اگر چیزی اضافه آمد آن را به بقیه مردم اختصاص دهد. بلکه ـ در رابطه با عموم مسلمانان ـ فرقی میان نزدیکان و خویشاوندانش با دیگران نمی گذاست، و در همۀ زمین ها آنها را با سایر مردم به یک چشم می‎نگریست و یکسان رفتار می کرد و این در واقع همان سیاست نیکو و حکیمانه اسلامی است که امیرالمؤمنین علیه السلام آن را پیش از آنکه دربارۀ بقیه مردم پیدا کند دربارۀ نزدیکانش اجرا می نمود.ابن شهر آشوب در «مناقب» به نقل از «جمل انساب الاشراف» آورده است:عقیل برعلی علیه السلام وارد شد. حضرت به امام حسن علیه السلام فرمود: به عمومیت چیزی بپوشان. شب که شد، شام نان و نمک آوردند. عقیل گفت: غیر از اینها چیزی نیست؟ حضرت فرمود: مگر اینها نعمت خدا نیستند؟ پس، خدارا فراوان شکر و سپاس. عقیل گفت: چیزی به من بده که قرضم را بدهم، و زودتر خلاصم کن تا از نزد تو بروم. حضرت فرمود: چقدر بدهکاری، گفت: صدهزار درهم. حضرت فرمود: به خدا این مقدار ندارم صبر کن تا عطایم را بگیرم و مبلغی به تو دهم. اگر نبود که خانواده ام هم چیزی می خواهند، همه آن را به تو می دادم. عقیل گفت:بیت المال در دست توست و تو مرا وعده گرفتن حقوقت را می دهی؟ مگر چقدر حقوق توست و چقدر می‎تواند باشد، به فرض که همه اش را هم به من بدهی؟ حضرت فرمود: حقوق من و تو از بیت المال با سایر مسلمانان یکی است. آن دو بالای ساختامان امارت (دارالخلافة) گفتگو می کردند و مشرف بر صندوق هایی بودند که پایین قرار داشت و متعلق به بازاریان بود. حضرت علی علیه السلام به او فرمود: ای عقیل، حال که حرف مرا نمی پذیری، پایین برو و قفل آن صندوق ها را بشکن و آنچه در آنهاست بردار، عقیل گفت: در این صندوق ها چیست؟ فرمود: اموال تجّار. عقیل گفت: به من می گویی صندوق های کسانی را بشکنم که با توکل به خداوند دارایی های خود را در آنها گذاشته اند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو هم به من می گویی بیت المال مسلمانان را باز کنم و اموال آنان را با توکل به خداوند در آن نهاده و بر دَرش قفل زنده اند، به تو بدهم؟ سپس با جملاتی دیگر از هم جدا شدند و...» (15) این عصارۀ سیاست نیکوی اسلامی است که باید برای پاییندگی آن قدم برداشت یکی دیگر از سیاست‎های نیکو در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام مدارا با مردم طرح شده است که حضرت فرمودند: رأسُ السیاسةٍ استعمالُ الرِّفقِ»(16) ؛ (پایه سیاست مداراست) یعنی اگر مدارا نباشد خیمۀ حکومت از هم پاشیده و خراب می گردد.
2. عدالت
از شرایط دیگر سیاست حکیمانه عدالت است که امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: «مِلاکُ سیاسةٍ العَدلُ»(17) ؛ (بنیان سیاست، عدالت است.)عدالت از افضل ترین کمالات انسانی به شمار می رود زیرا ملکه ای است که تمام صفات و افعال انسان را تعدیل می‌نماید و به عبارت روشن عدالت بازداشتن خود از ستم به مردمان و دفع ظلم دیگران به قدر امکان و نگاهداشتن هر کسی را بر حق خود است. عدالت رکن اصلی پایداری حکومت بوده و درمقابل، ظلم نیز پایه ای برای فروپاشی یک حکومت است. آری، اکثر بحران های اجتماعی که در جوامع اتفاق می افتد در اثر بی عدالتی است و ظلم هرچه باشد چه کم یا زیاد، اثر بقاء برای انسان ندارد بلکه زمینه فنا را آماده می کند. امام علی علیه السلام می فرمایند: «الظلم یزل القدم و یسلب النعم و یهلک الامم»(18) ؛ (ستم، گام ها را می لغزاند و نعمت ها را می ستاند و امت ها را براندازد.)این اثرات دنیوی ظلم و بی عدالتی است و نتایج اخروی آن جای خود دارد بنابراین عدالت از اشرف فضایل است و ظلم اشرف قبائح و هر دو از ارکان است یکی رکن پایداری و دیگری رکن فروپاشی حکومت و سیاست است.همچنین امام صادق علیه السلام در حدیث زیبایی می فرماید: «عدالت از آبی که شخص تشنه آن برسد، گواراتر است.» (19) و علی علیه السلام فرمود: «عادل ترین مردم کسی است که با داشتن قدرت عدالت بورزد.» (20)
3. بیداری
از شرایط سیاست حکیمانه و نیکو آن است که انسان غافل از امورات و کارها نباشد که ضعف یک سیاستمدار در غفلت او پنهان است. اگر یک سیاستمدار نداند دشمن کیست؟ کجاست، چه می خواهد و چه می کند؟ خودی‌ها کیانند که مشمول رحماء هستند و دشمن کیست که برخورد با اشداء با او سزاوار است؟ هیچ گاه نمی‌تواند جای برای ایستادن داشته باشد و روزی سقوط می کند. امام علی علیه السلام فرمودند: «مِن دلائل الدُّولة قِلّةُ الغِفلَة»(21) ؛(از نشانه‌های [پایداری] دولت سیاستمدار، کمی غفلت از کارهاست) همچنین درحدیثی دیگر می فرماید: «مِن أماراتِ الیقظَةُ لِحَراسُةٍ الأمور»(22)؛ (ازنشانه های دولت، هشیاری و بیداری در سامان دادن کارهاست.)
4. ساده زیستی
امام علی علیه السلام فرمودند: «إیاکَ و لاستتارَ بماالنّاسُ فیه اُسوةٌ»(23) ؛(بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص کنی که مردم همه در آن یکسانند.)یک رهبر، در همه چیز برای ملّت درس و برای نسل ها، راه است از این رو، رهبر مسئول همه کارهایی است که ملّت بر اثر آموختن از او انجام می دهند. اگر اعمال و رفتار رهبر خوب باشد، مردم از او خوبی می آموزند و اگر بد باشد بدی. بر این اساس ساده زیستی و زهد از نمونه های زیبایی یک حکومت و سیاست حکیمانه است. علامه مجلسی رحمة الله علیه در بحارالأنور به نقل از کافی از امام محدباقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «علی علیه السلام پنج سال حکومت کرد و آجری بر آجر و خشتی روی خشتی ننهاد، و نه سفید و سرخی (سیم و زر) به ارث نهاد.»(24) هیچ چیز درنظر علی علیه السلام خوارتر و بی مقدارتر از دنیا و مافیها نبود.همچنین در بحارالأنوار آمده است: حضرت علی علیه السلام را دیدند که اِزاری زِبر پوشیده که به پنج درهم خریده بود و نیز اِزاری وصله شده به پایش دیدند؛ سبب را پرسیدند. فرمود: «مؤمنان از آن الگو می گیرند؛ دل با پوشیدن آن خاشع می شود؛ نفس رام می گردد؛ اسراف کار راه میانه روی در پیش می گیرد؛ به شعار پاکان شبیه‌تر است و سزاوارتر به آن است که مسلمان به آن اقتدا کند.»(25) در بحارالأنوار، از مناقب، از اصبغ بن نباته آورده است که گفت: حضرت علیه علیه السلام به میان مردم بصره رفت و فرمود: «ای مردم بصره! بر من خشم مگیرید، این ـ اشاره به پیراهنش فرمود ـ را خانواده ام بافته اند.»(26) و فرمود: «من با این دو تکه لباسم و اسباب سفر و شترم به شهر شما آمده ام و اگر با غیر آنچه آمده ام از شهرتان رفتم من خیانتکارم.»(27)
5. دقت در انتخاب کارگزاران
امام علی علیه السلام می فرماید: «جعل لِرأس کلِّ أمرٍ مِن اُمورِک رأساً منهم، لایَقهَرُهُ کبیرُها و لایشتَّتُ علیه کثیرها»(28) ؛ (برای سامان دادن به هر یک از کارهایت سرپرستی از میان آنان بگمار که بزرگی کار، او را مقهور خود نسازد و بسیاریِ آن، آشفته اش نکند.)کارگزاران بازوان اجرایی حاکمان، عاملان اقامه عدل وسط قانون در جامعه هستند. شایستگی، توانمندی، مهم‌ترین نقش را در سامان یابی جامعه در ابعاد مختلف خواهد داشت از این رو در نگاه علی علیه السلام در گزینش کارگزاران فقط شایستگی باید حاکم باشد و نه وابستگی ها. «شایسته سالاری» اصلِ اساسی گزینش در سیاست علوی است. نه وابستگی های سببی، نسبی، جناحی و مسلکی، آن هم با پیرایه سیاسی اش.بر اساس آموزه های علی علیه السلام، مدیران و مسئولان در نظام اسلامی حق ندارند مناصب دولتی را بر اساس وابستگی های خانوادگی و یا سیاسی تقسیم کننده آنها حق ندارند کارهای مردم را به کسانی بسپرند که اصالت خانوادگی ندارند؛ حق ندارند کسانی را بر کار بگمارند که از کرامت های اخلاقی و خوی نیکو بدورند.
6. رابطه مستقیم با مردم
امام علی علیه السلام فرمودند: «یکن لک الی الناس سفیرٌ الالسانک و لاحاجبٌ إلا وَجهَک»(29) ؛ (میان تو و مردم رابطی جز زبانت و پرده ای جز چهره ات نباشد.)بسیاری از صاحبان و قدرت ها و منصب های غیراسلامی حاضرنیستند در جامعه زندگی کنند و با مردم باشند و این هم بخاطر آن است که تکبر وخود برتر بینی وطاغوتگری در روحیه آنان حکمفرماست 1ـ تکبر و خودبرتربینی و طاغوتگری در روحیه آنان حکمفرماست. 2ـ ترس از جامعه‌ای که به آن ستم می کنند. 3ـ فرار از انبوه کارهایی که بر عهده آنهاست. اما هیچ یک از این دلایل و عوامل در سیاست حکیمانه وجود نخواهد داشت سیاست حکیمانه اسلام با تکبّر و خودبرتربینی و طاغوتگری فاصله ها دارد. از این رو می بینیم امیرالمؤمنین علیه السلام به هیچ کس ستم نمی کند که درنتیجه بترسد وارد جامعه شود و به میان مردم آید. آن حضرت، در کنار کارهای بزرگ، کارهای کوچک و کم اهمیت را نیز خود شخصاً انجام می داد، و نیازهای مردم را برآورده می ساخت و شب و روز در گرما و سرما در پی رفع نیازهای مردم بود، همین امر باعث می‌شد که ناتوان و مستمندان و مستضعفان خیالشان آسوده باشد که مردم به آنها ستم نمی کنند؛ چون می دانند که امیرمؤمنان علیه السلام مدام در کوچه ها و بازارها و معابر عمومی و مراکز تجمع مردم می گردد، و در صورتی که ستمی به آنها شود یاریشان می رساند و جلو ستم را می گیرد. این رفتار حضرت علی علیه السلام همچنین مانع از آن می شود که گردنکشان و مستکبران به مردم ستم و آزار رسانند.

نتیجه
 

تجمل گرایی، ثروت اندوزی، قدرت و تسلط زورمندانه هیچگاه دولت ها و حکومت ها را به پیش نبرده و مورد تأئید مردمان قرار نداده است. بنابراین سیاست ادارۀ امور مملکت باید بر اساس و پشتوانه الهی اداره گردد. و خداوند متعال انسان های والامقامی را برای تأسیس حکومت عادلانه در روی زمین قرار داده است که بر مبنای امورات الهی عمل نمایند و پشتوانه محکمی برای مردم باشند. و آنان بر اساس سیاست حکیمانه و مدبرانه خود جامعه را روبه رشد پیش می برند.

پي نوشت ها :
 

1.درآمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، محمدمهدی باباپورگل افشانی، ص 18.
2. همان.
3. بحارالأنوار، ج 33، باب 16، ص 65.
4.همان.
5.بحارالأنوار، ج 17، باب 13، ص 5.
6.غررالحکم.
7.درآمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، ص 32.
8.همان.
9. کافی، ج 3، ص 29.
10. مستدرک الوسایل، ج 18، ص 295، باب 55، ح 22691.
11.اسراء، آیه 70.
12.اسلام و سیاسی، ص 33، شیرازی، سیدصادق؛ به نقل از نهرو، نگاهی به تاریخ جهان.
13.همان، ص 33؛ به نقل از زندگی من، گاندی.
14.میزان الحکمة، ح 8998.
15.المناقب ، ج 2، ص 108 و 109 «فصل فی المسابقه بالعدل و الامانة»
16.میزان الحکمه، ح 9019.
17.همان، ح 9016.
18.میزان الحمه، ج5، ص 595؛ به نقل از غررالحکم.
19.کافی،ج2، ص 146.
20.غررالحکم، ح 3242.
21.همان
22.همان
23.نهج البلاغه، نامه 53.
24.بحارالأنوار، ج 16، ص 278، ب 9، ح 116.
25.بحارالأنوار، ج 40، ص 323، ب 98، در ضمن ح 6.
26.مناقب، ج 2، ص 98.
27.بحارالأنوار، ج 40، ص 325، باب 98، ح 7.
28.نهج البلاغه، نامه 53.
29.نهج البلاغه، نامه 67.
 

فهرست منابع و مآخذ
1.قرآن کریم
2.نهج البلاغه
3.بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، نشر الوفاء، بیروت.
4.میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، نشر دارالحدیث، قم، چاپ 1380.
5.درآمدی بر سیاست و حکومت درنهج البلاغه، باباپورگل افشانی، محمدمهدی، نشر اسلامی.
6.وسائل الشیعه، حرعاملّی ، محمد بن حسن، نشر آل البیت، قم، چاپ اول، 1411هـ.
7.کافی، کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، نشر دارالکتب اسلامی، چاپ سوم، 1388هـ.
8.غررالحکم، آمدی تمیمی، عبدالواحد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1366ش.
9.مستدرک الوسائل، نوری طبرسی، میرزا حسین، نشر آل البیت، قم، 1407 هـ.
10.مبانی مشروعیت حکومت در اندیشه سیاسی شیعه ، حاتمی، محمدرضا، نشر فرهنگی مسجد، چاپ اول، سال 1384 ش.
11.اسلام و سیاست، شیرازی، سیدصادق، مترجم:شیخی، حمیدرضا، نشر سلسله، چاپ دوم، 1386ش.
12.نرم افزار عروج، دفتر تبلیغات اسلامی، اصفهان.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.