بررسي تاريخي ورود اسلام و تشيع به يزد(2)

بعد ازآنكه امور يزد قرين آرامش شد؛ يعني جمعي با كمال صميميت مسلمان شدند و جمعي به قبول جزيه تن دردادند و دسته ديگري كه به هيچ يك از اين دو امر راضي نبودند مجبور به مهاجرت شده، راه سفر هند را پيش گرفتند و در بمبئي و كراچي و ديگر بلاد هندوستان اسكان يافتند، اعرابي كه در يزد بودند، دو قسمت شدند:
سه‌شنبه، 8 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي تاريخي ورود اسلام و تشيع به يزد(2)

بررسي تاريخي ورود اسلام و تشيع به يزد(2)
بررسي تاريخي ورود اسلام و تشيع به يزد(2)


 

نويسنده:طيبه رحيمدل ميبدي(*)




 

نخستين والي اسلامي در يزد
 

بعد ازآنكه امور يزد قرين آرامش شد؛ يعني جمعي با كمال صميميت مسلمان شدند و جمعي به قبول جزيه تن دردادند و دسته ديگري كه به هيچ يك از اين دو امر راضي نبودند مجبور به مهاجرت شده، راه سفر هند را پيش گرفتند و در بمبئي و كراچي و ديگر بلاد هندوستان اسكان يافتند، اعرابي كه در يزد بودند، دو قسمت شدند:
گروهي به خراسان رفتند و جمعي در يزد اقامت گزيده، يكي از محله هاي شهر را كه اكنون به محله تازيان (عربها) موسوم است، محل توقف خود قرار دادند. يكي از قبايل عرب كه در يزد ماند، طايفه بني تميم بود و ديگري، طايفه بني عامر. آنگاه عمرو بن مغيره از طرف عثمان والي يزد شد و مسلمانان عرب را بر تأسيس مكاتب و تدريس قرآن مجيد به گماشت و در اندك زماني مردم يزد به جد در زمينه تعليم و يادگيري قرآن تلاش نمودند؛ چرا كه هميشه مقتضيات آب و هواي يزد اين بوده كه مردمش در هر مذهب و مسلكي بوده‌اند راه استقامت، بلكه طرق حميت و عصبيت پيموده اند.(1)
در هر حال، مي توان گفت: بعد از اين تاريخ، مردم يزد و توابع آن به آداب اسلامي مؤدب گشته، هرجا آتشكده اي بود آن را خراب مي كردند و مسجدي به جايش مي ساختند و از حكومت عمروبن مغيره شكايتي نداشتند.(2)

دومين اميراسلامي در يزد
 

به هر ترتيب، از زمان عمر كه يزد در سايه اسلام درآمد، تا زمان خلافت علي بن ابيطالب مسئله مهمي در تاريخ يزد ديده نمي شود. پس از قتل عثمان، مهاجرين و انصار با حضرت علي(ع) بيعت نمودند. آن حضرت عمال عثمان را از عراق و فارس عزل نمود و سلم بن زياد را به فارس و عراق والي گردانيد. سلم بعد از ضبط عراق و فارس، براي دريافت ماليات(بيت المال) اسلامي عاملي به سوي يزد فرستاد. وي سپس بيت المال يزد و فارس را خدمت آن حضرت مي فرستاد و در عين حال، يزديان با علي(ع) بوسيله سلم بن زياد بيعت كردند و خلافت وي را گردن نهادند و برخي گويند از زمان حضرت امير، يزد به «دارالعباده» و كاشان به «دارالمؤمنين»ملقب شد.(3)

يزد و دوران امارت ابوالعلاء طوفي
 

بعد از شهادت حضرت امير و واقعه كربلا تا دوران هشام بن عبدالملك، تاريخ يزد راسكوت فراگرفته است؛ معلوم نيست حاكم يزد چه كسي بوده و اوضاع اين شهر چگونه بوده است. تا اينكه در زمان هشام بن عبدالملك اموي، ابوالعلاء طوفي از طرف او به حكومت يزد منصوب شد. وي و بستگانش كه يزيدي و علمدار حكومت امويان بودند به اطراف بلاد طوف مي كردند و بيعت مي گرفتند و به اين واسطه، ملقب به «طوفي» بودند و اخيراً افتخار معلمي هشام، مزيد بر اعتبار ابوالعلاء شده، هشام خواست او را به مقامي برساند. از اين رو،
حكومت يزد را به نام وي صادر كرد واو را به يزد فرستاد. ابوالعلاء علمي را كه نشانه فتح كربلا بود با خود آورد. اين علم را ابن زياد به عمر سعد داده بود و پيوسته در خاندان اموي محفوظ و محترم بود. اجمالاً ابوالعلاء به يزد آمد و در محلي كه آن را «باقله» مي گفتند علم را نصب نمود. بعدها به مناسبت نام ابوالعلاء و باغي كه او ساخته بود، آن را باغ علاء ناميدند وباقله مبدل به باغ علاء گشت. وي مردم را دعوت به بيعت امويان مي كرد و مستنكفان را زجر و تهديد مي نمود و طبعاً مردي جبار بود. وي در اندك زماني منفور مردم گرديد، ولي كسي جرئت مخالفت علني نداشت. حكومت وي ديري پاييد و اتباع او هم باغ ها ساختند. مردم به ستوه آمده و مترصد فرصت بودند تا داد خود را از او بگيرند تا اينكه امارت به مروان حمار آخرين خليفه اموي رسيد و خبر خروج ابومسلم خراساني داعي عباسيان در اطراف منتشر شد. از اين رو، اهالي نيز اين گزارش تعديات ابوالعلاء را به ابومسلم رسانيدند و او محمد زمجي را مأمور يزد و اصفهان كرد.(4)

آمدن محمد زمجي به يزد
 

محمدزمجي براي انجام مأموريت، نخست به فتح اصفهان كه اهم بود پرداخت و سپس متوجه يزد گرديد. ابوالعلاء طوفي دانست كه نمي تواند مقاومت كند؛ ازاين رو، شبانه از يزد بيرون رفت و در قلعه ابرندآباد پناه گرفت و قصد فرار داشت. در اين حال، يزديان عده اي را به استقبال زمجي فرستاده و خبر ابوالعلاء را به وي دادند؛ در نتيجه، محمدزمجي همراه با لشكريانش او را به جنگ آورده، به يزد آوردند. مردم از زن و مرد ازدحام كردند و سرانجام، دستور سوزانيدن او با علمش صادر شد. از اين رو، او را بر در همان باغ علاء آورده، آتش افروختند و با علمش به آتش انتقام سوزاندند و باغ و كاخش را ويران كردند و باغ و قصر ديگري در آنجا بنام محمد زمجي بنا نمودند. ميان او و اهالي يزد موافقت و دوستي كامل پديد شد و مدتي محمددر يزد حكومت كرد و مردم از رفتارش شاد بودند. محله«مدآباد»كه در واقع محمدآباد بوده و نيز «كوشكنو»، از ساخته هاي اوست. نيز مسجدي بنام مسجد پتك(5) ساخت و مدرار را از كشتخوان به مهريز آورد. در هرحال، محمدزمجي ناخشنودي هاي مردم از حكومت طوفي را جبران كرد و در تمام مدتي كه ابومسلم به جنگ و ستيز و فتوحات مشغول بود، حكومت يزد با زمجي بود(تاسال 140ق) و بعد از آن نيز در زمان حكومت ابوالعباس سفاح ماليات را براي خليفه به كوفه مي فرستاد.(6) پس از او، تا تأسيس سلسله صفاريان(در سال 261ق) پيش از يك قرن تاريخ يزد ساكت است و از وقايع و حاكمان آن نمي توان به روشني سخن گفت. در دوره صفاريان از تمايل و توجهي كه مردم به يعقوب ليث نشان داده اند بايد ياد كرد و از سخت گيري غلامان عمروليث در دريافت ماليات. اما اين سخت گيري به زودي رفع شد و تا سال275قكه سال فوت اميراسمعيل ساماني است، حاكمي در يزد نبوده است. آنچه مسلم است اين است كه يزد در فراز و نشيب تاريخ، سلسله هاي گوناگون وابسته و مستقلي همچون آل كاكويه، اتابكان يزد و آل مظفر را ديده و آزموده است؛ به گونه اي كه اوج شكوفايي و عظمت فرهنگي يزد به زمان آل مظفر مربوط مي شود. در آن زمان، در هيچ جاي ايران به اندازه يزد دارالتعليم بوجود نيامد، به گونه اي كه يزد به «دارالعلم» ملقب گرديد كه اين مسئله خود ريشه در فرهنگ و ادب و علوم دوره اسلامي دارد.(7)

تشيع در يزد
 

همان گونه كه پيش تر گفتيم، مردم يزد به وسيله حاكم وقت زمان اميرالمؤمنين علي(ع) به آن حضرت بيعت نمودند و اين خود مي تواند نشان از تشيع مردم اين منطقه باشد. از اين رو، مي بينيم كه اکثر يزديان نيز همانند بسياري از مردم شهرهاي ديگر ايران از نخست دوستدار آل علي(ع) بوده و خيلي زود به مذهب جعفري درآمدند، ولي به علت فضاي سياسي حاكم بر بلاد اسلامي، بويژه پس از شهادت علي(ع) و در دوره حكومت امويان، تقيه پيوسته در كار آنها بوده است تا اينكه در اوايل عهد صفويه اساساً تقيه برداشته شد وتشيع مذهب رسمي ايرانيان گرديد.
به هر صورت، همزمان با تسلط آل بويه بر قسمتهاي غرب و جنوب ايران و عراق در قرن چهارم هجري، جمعي از علويان به يزد آمدند و محله معروف به «كوي حسينيان» را به خود اختصاص دادند. معروف ترين آنها امامزاده سيدجعفر است كه از سادات عريضي بوده و در سال 424قدر يزد وفات يافت و قبرش زيارتگاه محبان آل علي (ع)است.(8) مي توان گفت: به موازات حضور تشيع در كرمان و نواحي اطراف آن، از قرن چهارم به بعد به شهر يزد هم گرايشهاي شيعي دوازده امامي بوده است. يكي از مهمترين اين شواهد كتيبه اي است از سال512ق كه اسامي مبارك دوازده امام(ع) بر روي آن آمده است. حفظ چندين قدمگاه در اين ديار كه از جمله قدمگاه هاي معتبر مربوط به سفر امام رضا(ع)به خراسان است، نشان از علاقه شديد اين مردم به اين امام(ع) همام و طبعاً مذهب تشيع است. مؤلف كتاب تاريخ تشيع در ايران به نقل از كتاب منقله الطالبيه آورده است: تا قرن پنجم هجري دو نفر از علويان به يزد مهاجرت كرده بودند و همين طور درشهرهاي ديگر ايران نيز به نسبت اصل جمعيت خود، تعدادي از علويان به آن شهرها مهاجرت نموده بودند كه اين مي تواند درصد گسترش تشيع را نشان دهد.(9) و در اين بين، بايد گفت: يكي از دولتهاي شيعي مذهب(تا پيش از تأسيس سلسله صفوي) دولت اتابكان است(536-398ق) كه به «كاكوئيان» نيز مشهورند. يك شاخه آنها در همدان و اصفهان حكومت داشتند تا اينكه به دست طغرل انقراض يافتند و شاخه ديگراين دولت شيعي مذهب به نام اتابكان يزد در يزد تأسيس شد و قريب يك قرن بر اين منطقه حكومت كردند. اميران كاكوئي از آباداني هاي شهرها و تشويق دانشمندان و بناي مدارس و مساجد و كتابخانه ها فروگذار نكردند و هنوز در يزد آثار آنان برجاي مانده است.(10)
همان گونه كه پيش تر گفته شد، در قرن پنجم شاهد حضور سادات در اين ناحيه هستيم. از ميان سادات بايد به خاندان عريضي اشاره كرد كه از نسل علي بن جعفر الصادق (ع)هستند. علي بن جعفر از فقهاي برجسته شيعي امامي است كه مجموعه روايات فقهي او با عنوان مسائل علي بن جعفر (ع)نشر يافته است. اين خاندان از قرن پنجم در يزد سكونت گزيده اند و يكي از شناخته ترين چهره هاي آن در قرن پنجم امامزاده ابوجعفر است كه مقبره وي در يزد موجود مي باشد.(م424ق)طبيعي است كه حضور اين خاندان در نواحي نائين يزد مي توانسته عاملي براي تحكيم نفوذ تشيع در اين مناطق باشد.(11)
يكي ديگر از چهره هاي برجسته سادات در يزد، سيدركن الدين محمدحسيني دوستدار علم وفرهنگ بود و سمت نقابت سادات يزد و نائين و اصفهان را داشت. وي مردمي ترين و مشهورترين چهره علمي و مرجع حل و عقد بسياري از مسائل مردم بوده و با خواجه رشيد الدين فضل الله همداني دوستي ديرينه داشت و احتمالاً بنا به توصيه و نفوذ خواجه رشيد سمت قاضي القضاتي يزد را
بدو واگذار نمودند. در اواخر عمر تصميم گرفت مؤسسه بزرگ فرهنگي ركنيه را تاسيس نمايد و اين مؤسسه را در سال 725ق بنا کرد. وي در سال 732ق از دنيا رفت.(12)
اين اشارت هم لازم است كه صوفيان نيز نقش گسترده اي در رواج تشيع در سرتاسر ايران و از جمله يزد داشته اند. اين مسئله، از سنگ قبرهايي كه از مشايخ متصوفه پيش از عصر صفوي به جاي مانده و اسامي دوازده امام(ع) بر روي آن نقر شده پيداست. از جمله در قريه بيداخويد در خانقاه و مسجد و بقعه شيخ علي بنيمان سنگ قبري است كه با خط نسخ اسامي دوازده امام(ع) نقر شده است.(13)
به هر صورت، از ويژگي هاي بارز قرن هفتم و هشتم هجري رشد و گسترش سريع تشيع در ايران است. علت اساسي اين بود كه مغولان نسبت به مذاهب مختلف اسلامي لاقيد و بي تفاوت بودند. عصر نظام الملك با آن تعصبات شديد وضدشيعي به سرآمده بود و در سايه چنين سياستي رجال علمي و ادبي و سياسي شيعه(از جمله خواجه نصيرالدين طوسي، علامه حلي و...) اجازه خودنمايي يافتند و زمينه ساز حكومت شيعي صفوي (907ق) شدند.(14)
بنابراين، آنچه آثار شيعه از پيش از عصر صفوي مي يابيم بايد بسيار قدر بدانيم؛ زيرا ما را در فهم اندازه نفوذ تشيع در ايران پيش از صفوي آگاه مي كند. شهر يزد در شمار شهرهايي است كه بسياري از اين آثار را در خود جاي داده است. در ذيل، برخي از اين آثار را كه از قرن ششم تا قرن نهم هجري بر جاي مانده است برمي شماريم:
1. در محله شهداي فهرج مقابر كهني يافت مي شود كه عبارت «هوالله لااله الله، محمدرسول الله، علي والله...»بر يكي از سنگها نقش شده است. تاريخ اين سنگ سال 893ق است.(15)
2. قدمگاه خرانق(مشهدك) در شصت كيلومتري شهر يزد، سندي است از اينكه امام رضا(ع) در سفرشان به خراسان از اين مناطق عبور كرده اند. تاريخ اين قدمگاه براساس كتيبه موجود در آن مكان به قرن ششم هجري بازمي گردد.(16)
3. قدمگاه ده شير در فراشاه(دركنار جاده تفت به ده شير و در مركز فراشاه)، از آثار سفر امام رضا(ع) اين مكان را گرشاسب بن علي از امراي كاكوئي درسال 512ق ساخته است.
4. در محله دارالشفاي يزد، مسجدي بنام مسجد فرط يا پتك وجود دارد كه بسيار قديمي است. گفته شده هنگامي كه امام رضا(ع) به يزد آمدند، در اين مسجد نماز گزاردند. مؤلف جامع مفيدي مي گويد: امام رضا(ع) زمان شحنگي قطب الدين زنگي به يزدآمد و به حمام فرط رفت و معجزه اي از آن حضرت- بنا برروايات- ظهور يافت و در همين ايام، قطب الدين زنگي بمرد و امام رضا(ع) برجسد وي نماز گزارد و او را در محل زنگيان به خاك سپردند.(17)
5. يكي از برجسته ترين آثار معماري يزد، بلكه ايران گنبد دوازده امام اين شهر است. سنگي در محراب اين بناست كه متعلق به فخرالدين اسفنجردي است و تاريخ 727ق را دارد.(18)
6. در محراب مسجد شاه ولي در شهر تفت، سنگ مرمري است كه تاريخ873ق را دارد.(19)
7. مسجد ديگري با نام مسجد قدمگاه درشهر يزد محله مالميرخارج حصار وجود دارد.(20)
8. در حسينيه سيدصدرالدين قنبر در بشنيغان ميبد در ميانه محراب، گچبري برجسته از عصر مغول نصب شده كه بر روي‌آن نام متوفا و تاريخ درگذشت او(776ق) ياد شده است. در حاشيه دوم اين سنگ دوازده امام نقل شده است.(21)
9. در كتيبه كاشي معرق از عصر تيموري كه بربالاي سرشازده فاضل يزد(فرزند امام كاظم) نصيب گرديده، نسبش تا امام علي (ع)نقل شده است.(22)

نتيجه گيري
 

نتايج بدست آمده از اين پژوهش نشان مي دهد:
1. مردم يزد همانند ساير شهرها، با‌آغوش باز از اسلام و تعاليم عاليه انسان ساز آن استقبال نمودند، به گونه اي كه اين ديار بعدها به «دارالعباده» مشهور شد.
2. با فتح منطقه يزد توسط مسلمانان، شاهد شكوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي دراين ديار هستيم؛ دانشمندان و علماي بسياري كه در عرصه هاي مختلف علوم وهنر اسلامي درخشيدند و نقش مهمي در گسترش فرهنگ و تمدن عظيم اسلامي ايفا نمودند.
3. مردم اين ديار، همچون ساير شهرها، از همان آغاز گرايش هاي عميق شيعي داشته اند، اما به علت فضاي سياسي حاكم بر بلاد اسلامي، شيوه تقيه را پيشه خود ساخته بودند تا اينكه در عهد صفويه اساساً تشيع مذهب رسمي ايرانيان گرديد.
4. حفظ چندين قدمگاه كه مربوط به سفر امام رضا(ع) به خراسان مي باشد، كتيبه اي كه اسامي دوازده امام بر آن حك شده است و مواردي بسيار ديگر، مي تواند شواهد مهم و قابل توجهي مبني بر اهتمام مردم اين سرزمين به مذهب شيعه و بويژه از قرن چهارم هجري باشد.
5. از جمله عوامل نفوذ تشيع در منطقه يزد مي توان به حضور سادات دراين منطقه از قرن پنجم هجري، تأسيس دولت اتابكان(شاخه كاكوئيان) يزد در قرون پنجم و ششم هجري، وجود مشايخ بزرگ متصوفه، استيلاي مغولان بر ايران و لاقيدي و بي تفاوتي مغولان نسبت به مذاهب مختلف اسلامي كه موجب كاهش تعصبات ضدشيعي گرديد اشاره كرد.

پي نوشت ها :
 

*عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد ميبد).
1- عبدالحسين آيتي، همان، ص69-70؛ جعفر بن محمدجعفري، همان، ص32؛ اكبر قلمسياه، همان، ص19-20.
2- همان.
3- محمدمفيد مستوفي بافقي، ج1، ص36؛ اكبر قلمسياه، همان، ص21.
4- محمدمفيد مستوفي بافقي، همان، ج1، ص36؛ احمدحسين كاتب، همان، ص47؛ عبدالحسين آيت، ‌ص72؛ اكبر قلمسياه، همان، ص20-21.
5- جعفري، از آن به عنوان مسجد فرط نام برده است(ر.ك: جعفربن محمدجعفري، همان).
6- محمدمفيد مستوفي بافقي، همان، ج1، ص38؛ جعفربن
محمدجعفري، همان، ص33؛ عبدالحسين آيتي، همان، ص73-74.
7- جعفربن محمدجعفري، همان، ص33-34.
8- محمدمفيد مستوفي بافقي، همان، ج3، ص526.
9- رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ص166.
10- محمدمفيد مستوفي بافقي، همان، ج3، ص76-79؛ جعفربن محمدجعفري، همان، ‌ص21و36؛ دائره المعارف تشيع، ص432-431.
11- ايرج افشار، همان، ج2، ص302-305.
12- محمدمفيد مستوفي بافقي، ج3، ص655؛ جعفربن محمدجعفري، همان، ص209.
13- ايرج افشار، همان، ج1، ص266.
14- همان، ج2، ص302-305.
15- همان، ج1، ص215.
16- همان، ج1، ص383-384.
17- محمدمفيد مستوفي بافقي، ج1، ص40-41.
18- ايرج افشار، همان، ‌ج2، ص314-315.
19- همان، ج1، ص420.
20- همان، ج2، ص274.
21- همان، ج1، ص77.
22- همان، ج2، ص343.
 

منابع:
- آيتي، عبدالحسين، تاريخ يزد، يزد، يزد، 1317.
- ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل، ترجمه و توضيح جعفر شعار، چ2، تهران، اميركبير، 1366.
- ابن خرداد به، مسالك و ممالك، ترجمه سعيد خاكرند، تهران، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاريخي ميراث ملل، 1371.
- افشار، ايرج، يادگارهاي يزد، چ2، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و خانه كتاب يزد، 1374.
- اقبال آشتياني، عباس، تاريخ كامل ايران، به اهتمام سعيد قانعي، تهران، گلستان شاعران، 1382.
- جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران، چ5، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1377.
- جعفري، جعفربن محمد، تاريخ يزد، به كوشش ايرج افشار، تهران، انجمن آثار ملي، 1352.
- دائره المعارف تشيع(سيري در فرهنگ و تاريخ تشيع)، تهران، سعيد محبي، 1373.
- دوستخواه، جليل، اوستا، چ4، تهران، مرواريد، 1362.
- زرين كوب، عبدالحسين، تاريخ ايران بعداز اسلام، چ3، تهران، اميركبير، 1362.
- قلمسياه، اكبر، تاريخ سالشماري يزد، بي جا، ايران زمين، 1370.
- كاتب، احمدبن حسين، تاريخ جديد يزد، به كوشش ايرج افشار، تهران، اميركبير، 1357.
- مستوفي بافقي، محمدمفيد، جامع مفيدي، به كوشش ايرج افشار، بي جا، كتابفروشي اسدي، 1342.
- مسرت، حسين، يزديادگار تاريخ، يزد، انجمن كتابخانه هاي عمومي فرهنگي و ارشاد اسلامي استاد يزد، 1376.
منبع:نشريه معرفت، شماره 156



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط