کدام مثلث؟

نگاهی نقادانه به رویکرد فصلنامه‌ی معرفتی، اعتقادی 'سمات' به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی جناب آقای مهدی نصیری و مجموعه مطالب بیان شده توسط ایشان در مناظره تلویزیونی با جناب حجت‌الاسلام و المسلمین غرویان
شنبه، 12 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
کدام مثلث؟

کدام مثلث؟
کدام مثلث؟


 

نويسنده:سید محمد حسین سجادی




 
نگاهی نقادانه به رویکرد فصلنامه‌ی معرفتی، اعتقادی 'سمات' به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی جناب آقای مهدی نصیری و مجموعه مطالب بیان شده توسط ایشان در مناظره تلویزیونی با جناب حجت‌الاسلام و المسلمین غرویان .
چندی پیش در پی انتشار فصلنامه‌ی سمات، به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی جناب آقای مهدی نصیری، نظرات گوناگونی در ارتباط با رویکرد مطرح‌شده در آن ابراز شد و بازخوردهای متفاوتی را نسبت به آن شاهد بودیم. با توجه به انتشار چند شماره از این نشریه و همچنین پیگیری و پافشاری بر همین رویکرد در مناظره‌ی تلویزیونی ایشان با جناب حجت‌الاسلام و المسلمین غرویان، در این نوشتار، به بررسی اجمالی آن خواهیم پرداخت:
طراحی استراتژی‌های سه‌بعدی یا تحلیل سه‌وجهی رویدادها، در فضاهای مختلف علمی و اجرایی، امری شناخته‌شده و دارای مصادیق بسیاری است؛ شیوه‌ای که البته نیازمند مهارت خاصی بوده و در صورت صحیحش، بسیار راهگشاست.
همچنین یکی از عرصه‌های نظری بحث‌برانگیز و در عین حال اختلاف‌‌آفرین، عرصه‌ی نظریه‌پردازی درباره‌ی دین از یک سو و آسیب‌های دین از سوی دیگر است. عرصه‌ای که در هر عصری، دستخوش تطورات بسیاری بوده و تا به امروز، فراز و فرود فراوانی را تجربه کرده است. آن‌چه در این مقال، به بررسی آن خواهیم پرداخت، یکی از نظرات مطرح‌شده در ارتباط با تهدیدات دین و معارف دینی، در قالب تحلیلی سه‌وجهی است؛ نظر مطرح‌شده در سرمقاله‌ی شماره‌ی نخست فصلنامه‌ی "سمات" به صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی جناب آقای مهدی نصیری و مورد تأکید اکید ایشان در مناظره‌ی تلویزیونی اخیر.
فصلنامه‌ی سمات، بنابر اظهار مدیرمسئول آن، فصلنامه‌ای معرفتی، اعتقادی است که با هدف «تبیین معارف قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام و دفاع از آن» آغاز به کار کرده است. مدیرمسئول سمات در سرمقاله‌ی نخستین شماره‌ی خود، با تبیین مسئله‌ی "ضرورت بازگشت به معارف قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام"، به نوعی جهت‌گیری و مبنای کار جدید خود را اعلام کرده است.
به زعم نگارنده، بخشی از سرمقاله‌ی شماره نخست فصلنامه‌ی سمات، حائز اهمیت بیشتری است، آن‌جا که جناب آقای نصیری می‌نویسند:
«...سخن گفتن از مظلومیت و مهجوریت اهل‌بیت علیهم‌السلام و به تبع آن مهجوریت قرآن، همچنان ضرورت داشته و نیازمند توضیح و تبیین است. درست است که اکنون ایران اسلامی و شیعی، کانون گرم‌ترین و پرشورترین احساسات و محبت‌ها نسبت به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است، اما از ذکر این نکته نیز نمی‌توان فروگذار کرد که هم‌پای این احساسات و ابراز محبت‌ها، تعلق معرفتی و اندیشه‌ای به مکتب و معارف نورانی اهل بیت علیهم‌السلام گسترش و تعمیق نیافته و بلکه به دلیل عواملی بعضا رو به تضعیف نهاده است.
...بدون شک نطفه‌ی تهاجم فرهنگی و عقیدتی علیه اسلام ناب محمدی و علوی صلوات‌الله علیهما، آن‌گاه بسته شد که امویان درصدد وارد کردن فرهنگ یونانی به جهان اسلام برآمدند و این حرکت با تأسیس بیت‌الحکمه در مقابل بیت‌العترة از سوی مأمون عباسی وارد مرحله‌ی تازه‌ای شد.
...تاریخ تشیع، تاریخ ستیز با معارف خودبنیاد و خودساخته‌ی بشری یونانی و هندی و ایرانی و... و دفاع از علم مصبوب و معارف وحیانی قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است و تنها در دو مقطع تاریخی است که گرایش‌های فلسفی و یا عرفان صوفیانه در میان برخی عالمان شیعه ظهور و بروزی ویژه می‌یابد.
...ما هم اکنون در عرصه‌های گوناگون فکری و فرهنگی و آموزشی و رسانه‌ای ردپای اختلاط و امتزاج معرفتی و عقیدتی را مشاهده می‌کنیم و اغلب این اندیشه‌ها و مبانی مخلوط و مغشوش به پای معارف اصیل دینی و اسلامی و شیعی نوشته می‌شود و بسیاری از اقشار، به‌ویژه جوانان که عطش معارف صحیح دینی را دارند، بنای عقیدتی خود را بر این اندیشه‌های ممزوج و مغشوش می‌نهند.
..."سمات" قرار است عرصه و میدانی برای گفتگو و محاجه پیرامون سه موضوع فلسفه، عرفان و مدرنیته - که به زعم ما از جمله مهم‌ترین حجاب‌ها و موانع روزگار کنونی در رجوع به قرآن و عترتند - باشد و این مهم در فضایی دوستانه و عاری از برخوردهای خصمانه و موهن صورت پذیرد و اگرچه از جهت نقد حرف‌ها و دیدگاه‌ها و باورها بر اساس مبانی قرآن و عترت، خط قرمزی در بین نیست اما از جهت حفظ شخصیت و نیز پاسداشت نیت‌های پاک و ولایت‌مدار عالمان و صاحب‌نظران مورد نقد و رد، کمال مواظبت و دقت را خواهد داشت...» (1)
معرفی فلسفه، عرفان و مدرنیته (یا مجموعه‌ی آموزه‌های تمدنی غرب)، به‌عنوان سه تهدید دین و معارف دینی، اگرچه پیش از این نیز به‌نحوی دیگر و در کنار اضلاع دیگری همچون وهابیت سابقه داشته (2) و نظر (نه نظریه) نو و بدیعی نیست، اما به سه دلیل، در این مرتبه از ابراز، نیازمند بررسی و نقادی است:
اولا، جایگاه حقیقی مبرز نظر، یعنی جناب آقای مهدی نصیری، که هم در عرصه‌ی نقد و نظر (3) و هم در حیطه‌ی تلاش و عمل(4)، دارای سوابق درخشان و توان قابل‌توجهی بوده و امکان نقد و بررسی علمی نظر ایشان را فراهم می‌آورد.
ثانیا، جایگاه حقوقی او در قامت صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی فصلنامه‌ی سمات که به عنوان یک مطبوعه‌ی معرفتی، اعتقادی و از لحاظ نفوذ علمی و اجتماعی، دارای رتبت خاص و ممتازی است؛ (5) رتبتی که ارزش تعامل علمی و صرف توان نقادی را دارد.
ثالثا، توجه و تفطن ایشان نسبت به رعایت احترام و ادب در ارتباط با افراد و افکار محل بحث و تذکر این نکته به عنوان سرلوحه‌ی فعالیت‌ها‌؛ (6) امری که صلاحیت بررسی نظر و نقادی آن را سبب شده و شروع مباحثه را ممکن می‌سازد.
با توجه به این سه نکته، نظر ایشان را که به‌منزله‌ی رویکرد یا راهبرد فصلنامه‌ی سمات است، طی چند نکته مورد بررسی قرار می‌دهیم:
1. آن‌چه در سخن ایشان از بیان سابقه‌ی تهدیدات معارف دینی، ریشه‌یابی آن، تحلیل چرایی و چیستی تهدید، شرح دغدغه‌ی دفاع، انگیزه‌ی ورود در این بحث و چشم‌انداز حرکت آمده است، تماما یا با همین الفاظ و یا در قالبی دیگر، از سوی سردمداران مکتبی تحت عنوان "مکتب تفکیک"، متشکل از عده‌ای عالمان محترم و متدین، ابراز شده و هیچ‌یک، یافته و دریافتی نو نیست.
با توجه به سابقه‌ی جناب آقای نصیری در نوآوری و ابداع علمی، چنین امری غریب به‌نظر رسیده و جای تأمل فراوان دارد. علاوه براین‌که تمام این مطالب، به‌اضافه‌ی انبوهی از نکات و شبهات فنی‌تر و دقیق‌تر دیگر، توسط فضلا و اندیشمندان مدافع فلسفه و عرفان، بارها و بارها، طی مقالات و بیانات متعدد و متنوعی بررسی شده و پاسخ‌های متقن و مُسکتی نیز بدان داده شده است. شروع حرکت و صرف توان علمی و اجرائی در مسیری بن‌بست و به‌انتها رسیده، آن‌هم در عصری که تولید علم و نهضت نرم‌افزاری، گفتمان قالب آن است، بسیار دور از انتظار می‌کند.
2. زمان‌شناسی، درک موقعیت‌ها، فهم ظرفیت‌ها و به‌تبع، کشف خلأها و نیازهای واقعی، در همه‌ی اعصار و امصار، جزو خصوصیات آرمانی نخبگان و فقدان آن، عامل بسیاری از کاستی‌ها و خسارت‌ها بوده است. با نگاهی گذرا به فراز و فرود تمدن اسلامی در سابقه‌ی تاریخ و نقش خواص در آن، به‌راحتی می‌توان پرده از این نکته و اهمیتش برداشت. به لطف اندکی تأمل در اطراف فضای نظری و عملی عصر حاضر و ملاحظه‌ی جبهه‌بندی‌های علمی، فرهنگی و تمدنی موجود، بعید است که نتوان نقطه‌ی قوت دین و آسیب اصلی آن را مورد شناسایی قرار داد.
سخن اصلی با جناب آقای نصیری و همفکران ایشان در مکتب تفکیک یا سایر نحله‌های فلسفه‌ستیز و عرفان‌گریز آن است که: متأسفانه یا صف‌آرایی‌های جنگی را ندیده و چکاچک شمشیرها را نمی‌شنوید و یا خودی از غیرخودی در نظرتان ممتاز و منحاز نیست. ببینید که دعوا بر سر چیست، مهاجم و مدافع کیست و حق و باطل کدام است؟ در روزگاری که عقلانیت و معنویت دین در مواجهه‌ی با مکاتب فکری و معنوی بشری، به نقد کشیده شده و عملا مغفول است، سخن گفتن از طرد فلسفه‌ی اسلامی به عنوان اصلی‌ترین ابزار تبیین عقلی و دفاع از عقلانیت دین و تلاش برای نفی عرفان اسلامی به عنوان مهم‌ترین راه کشف معنویت حقیقی و شهود حقائق الهی برای نفوس، آن‌هم با معرفی فلسفه و عرفان به‌عنوان حجب درک معارف دینی در کنار مدرنیته، قطعا ظلمی نارواست؛ دوست را کنار دشمن نشانده، ابزار دفاع را با تهدید هم‌پیاله کرده، نور را با ظلمت در هم‌تنیده، مثلث می‌سازیم و می‌خواهیم از حق دفاع کنیم. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!
ما را چه ‌شده است که با آن همه سابقه‌ی طولانی در معرفی جبهه‌ی باطل و مواجهه‌ی علمی و عملی با غربیان و غرب‌گرایان، اکنون کمر به نفی بی‌رحمانه، اما مؤدبانه‌ی آبشخور خویش بسته و پایه‌های استوار و پشتوانه‌های بزرگوار خود را در این مسیر به باد نقد کشیده‌ایم؟! علمی که به ما توان مقابله‌ی منطقی و زبان جهان‌شمول عقلی داده و عالمی که ما را با گفتار و آثار قیم خویش برای چنین مقابله‌ای تجهیز کرده است، نه شایسته‌ی چنین تقدیری‌ست. خلاصه آن‌که یکی بر سر شاخ و بن می‌برید، حکایت ماست. مراقب باشیم که عاقبت این حکایت بسیار ناگوارست.
3. از باب عطف خاص به عام، ذکر این نکته نیز ضروری‌ست که: در روزگار فتنه، اعتصام به حبل بصیرت تنها راه نجات است. آن‌قدر این مهم، به بیان‌ها و زبان‌های گوناگون گفته و نوشته شده است که خوف ابتذالش می‌رود. پس چرا چنین؟! گمان آن بود که جناب آقای نصیری با ماهیت و عقبه‌ی جریانهای فتنه‌گر و فتنه‌جو، به‌خوبی آشنا بوده و جبهه‌ی حق و خصوصیات آن را نیز می‌شناسند اما حرکت اخیر ایشان با رویکرد مذکور، کمترین تناسبی با آن‌چه بیان شد ندارد.
اگر در جنگ نرم، سخن از مواجهه‌ی دین با بی‌دینی، مجاهده‌ی متدینین با بی‌دینان و مقابله‌ی تمدن اسلام با تمدن غرب است که چنین است، چرا خویش را از مزیت نسبی خویش محروم ساخته و دستان خود را در این هماورد علمی و عملی ببندیم؟! فتنه‌ای که اساس و اصول دین و مدیریت دین را مورد هجمه قرار داده، با ارائه‌ی نظری و عملی الگوها و سیستم‌های پرطمطراق در عرصه‌های مختلف رجز می‌خواند، جز با عقبه‌ی فکری و روحی منبعث از فلسفه و عرفان اسلامی ریشه‌کن نخواهد شد.
مگر می‌توان بدون ابزار عقل و فارغ از شهود و وجدان، معارف قرآن و عترت را فهم نمود؟ مگر می‌توان با نفی دستگاه فکری فلسفه‌ی اسلام و طرد نظام معرفتی عرفان اصیل، در مسیر کشف هندسه‌ی دین و شبکه‌ی معارف دینی، قدم از قدم برداشت؟ مگر می‌توان با تنفس در فضایی عاری از روح فلسفی و رایحه‌ی عرفانی، نسبت به کِشت مدل‌ها و سیستم‌های دینی اقدام کرده و میوه‌ی مدیریت برتر جمعی را از آن چید؟ جدا انگاشتن فلسفه و عرفان اصیل از دین و محروم نمودن جبهه‌ی علمی و فرهنگی حق از این دو، تنها و تنها یک علت دارد: کوتاهی یا کم‌لطفی در شناخت این دو مقوله و درک کارکرد آن. چنین کوتاهی یا کم‌لطفی از امثال جناب آقای نصیری پذیرفته نیست.
4. شخصیت‌ها اگرچه شاخص شناخت حق نیستند، لکن در صحت شهادت کم و کیف‌شان، بر حقانیت و حقیقت یک مکتب، تردیدی نیست. نگاهی به عقبه‌ی انسانی مکتب فلسفی و عرفانی اسلام، خود به‌تنهایی روشنگر بسیاری از حقایق است.
به شهادت صریح مورخین و مترجمین منصف، با جرأت می‌توان گفت هیچ تحول اصیل و ماندگاری در طول حیات مکتب تشیع، جز به برکت اقدام فکری و عملی عالمان فلسفه‌فهم و نیکان عرفان‌جو، مجال جولان نیافته است. هیچ پارادایمی در عرصه‌ی مباحث علمی و هیچ نظامی در بستر تحولات اجتماعی، مگر به‌برکت معنویت ایمانی، صلابت روحی، خلاقیت ذهنی و شور انقلابی آنان‌که لااقل بویی از بوستان فلسفه‌ی اسلامی و گلستان عرفان الهی به مشام‌شان رسیده، تغییر نیافته است.
حجم کمی و کیفی تألیفات، همراه با گستردگی آثار و برکات این دسته از عالمان دینی، گواه روشنی بر کیمیای نهفته در این مکتب است. بزرگ‌پاسبانان مکتب تشیع در طول تاریخ اسلام، آنان‌که با ورود عالمانه به عرصه‌ی تفسیر قرآن و تبیین سنت، پنجره‌هایی دلگشا به افق متعالی وحی گشوده و چشم‌انداز محیرالعقولی از معارف دین را برای آیندگان به‌تصویر کشیدند، همه و همه در سایه‌سار خورشید حکمت و معنویت به بارنشسته و می‌نشینند.
چگونه می‌توان عالی‌ترین مفسرین فلسفه‌دان قرآن کریم را دچار حجاب فهم قرآن دانست؟ چگونه می‌توان برترین شارحان احادیث عترت نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه‌و‌آله را به دوری از مکتب عترت متهم کرد؟ چگونه می‌توان مدافعین حقیقی مکتب تشیع را به‌عنوان مروجین تهدید دین معرفی کرد؟ آنان‌که نتایج تلاش عالمانه و نه تنها نیت‌ خیرشان، به اعتراف دوست و دشمن، چلچراغ معارف دینی و شیعی را در طول تاریخ جلوه‌ای ویژه بخشیده و آن‌چه از دین و مکتب در اختیار ماست، حاصل زحمات طاقت‌فرسای ایشان است؛ نتیجه و حاصلی که ما امروز چوب حراج بر آن زده و یکسره بر طبل نقد و نقادی‌اش می‌کوبیم.
باز بودن باب علم و اجتهاد و تلاش برای ارتقای معرفت، یک بحث و بی‌انصافی در مقام میراث‌داری و جهل نسبت به بنیان‌های استوار یک مکتب بحثی دیگر است. همچنین حریت علمی در عرصه‌ی نقد و نظر یک حرف و نشناختن شأن خود و تخفیف شأن بزرگان و فحول عرصه‌ی علم و عمل حرفی دیگر است.
به‌راستی ما - البته پس از اثبات دایگی - خود را نسبت به معارف قرآن و عترت، دلسوزتر از عالمانی می‌دانیم که مادر بسیاری از معارف دینی بوده و دین را چونان فرزند خویش پروراندند؟ چه کسی در صلاحیت علمی و توانمندی عملی بزرگان از فلاسفه و عرفای الهی شک دارد؟ که اگر دارد، یقین داریم که ظن راهبر اوست؛ و إنّ الظّنّ لایغنی من الحقّ شیئا. و آن‌چه در این میان دردآورتر و تأسف‌بارتر است، تلاشی کور در جهت مصادره‌ی اعلام مکتب حکمت و عرفان الهی، به‌نام مکاتبی مخالف با این دو مقوله‌ی شریف است.
طنین تدریس و ترویج و تألیف علم و حکمت، همراه با قهقه‌ی مستانه‌ی حاصل از شهود و عرفان بزرگانی همچون محدث فیلسوف و مفسر عارف، جناب فیض کاشانی مفسر کبیر و مقرر برتر دین، مرحوم علامه‌ی طباطبایی و بنیان‌گذار عظیم‌ترین انقلاب الهی و نظام اجتماعی دین‌مدار در طول تاریخ غیبت کبری، امام خمینی قدّس‌الله أسرارهم، لاهوت و ناسوت را درنوردیده است. حال آن‌که ما می‌کوشیم تا ایشان را از دریچه‌ی فهم و فعالیت محدود خویش، به‌عنوان تارک حکمت و عرفان معرفی کنیم. بسی خجلت و شرمساری از این همه کج‌بینی و بدفهمی.
5. به‌حول و قوه‌ی پروردگار و به‌لطف أدعیه‌ی زاکیه‌ی حضرت بقیّة‌الله الأعظم أرواحنا فداه و همچنین به‌برکت تلاش و مجاهدت علمای بزرگوار، حکمت و معنویت، چونان چشمه‌ساری همیشه جاری، حیات انسانی را دم‌به‌دم مستفیض کرده و جان تشنه‌ی بشریت را به‌نحو اکمل و اتم سیراب می‌کند.
با اندکی تأمل در سیر تحولات جامعه‌ی بشری و کم و کیف آن، به‌راحتی می‌توان دریافت که حقایق دینی و الهی، در چارچوب دستگاه فکری فلسفه‌ی اسلام و هندسه‌ی معنوی عرفان اصیل، به‌دست باکفایت بزرگان اهل علم و عمل، از جمله رهبر حکیم و اهل معنای انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظلّه‌العالی، پیشتاز عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است.
چرخش هستی، چه در تجلی تکوین و چه در جلوه‌ی تشریعش، بر مدار حب و حکمت، توقف‌بردار نبوده و تنها عامل سعادت و موفقیت انسان، همراهی با او در این مسیر است. بسیار ساده‌انگارانه است که بخواهیم با قدم یا قلم زدن در مسیر نفی این مسیر، آن را متوقف کرده یا تغییرش دهیم.
سیمرغ معارف وحیانی با دو بال برهان و وجدان یا عقل و شهود، بر عرصه‌ی هستی سایه افکنده و مجالی برای جولان غیر، باقی نگذارده است. روشن‌دلان حقیقتاً روشن‌فکر، در گذشته و حال، با اقدامات علمی و عملی خود، چرخ حرکت بشریت به سمت تمدن برتر اسلام و مدینه‌ی فاضله‌ی موعود را با قدرت و قوت چرخانده و راهبری آن را بر عهده دارند. حرکتی که فعالیت‌های متفرق علمی یا عملی معطوف به نفی و نقد آن، هرگز صلاحیت و شأنیت مقابله و مواجهه‌ی با آن را ندارند.
در پایان، حقیقتا از باب اداء حق برادر مؤمن، به جناب آقای نصیری و همه‌ی همفکران ایشان پیشنهاد می‌کنیم، با تمرکز بر مقوله‌ی مدرنیته و آموزه‌های تمدنی غرب در فصلنامه‌ی خود، فصل نوینی در نقد نظام‌ها و سیستم‌های منحط غربی گشوده و با استفاده از ابزار قدرتمند برهان و به پشتوانه‌ی معنویت حاصل از عرفان، قدمی شایسته در مسیر طراحی و تصویر نظام جامع علمی و عملی دین بردارند. به‌نظر می‌رسد که مثلث واقعی تهدیدات دین و معارف دینی، عبارت است از:
- تفکر و تمدن غربی (افراط)
- جهالت و تعصب کور (تفریط)
- خلط حقایق و اباطیل (التقاط)
جناب آقای نصیری، سخن به اجمال گفته و ما نیز در این مجال، مقال را به اجمال وانهادیم؛ به آن امید که بتوان در فرصتی مناسب، به شرح و بسطش نشست. صمیمانه شنوای نظرات همه‌ی خوانندگان صاحب‌نظر هستیم. امیدواریم که بتوانیم در راه هدم تهدیدات واقعی دین و تحقق اهداف آن، وظائف فردی و جمعی خود را به انجام برسانیم، إن‌شاء‌الله.

پي‌نوشت‌ها:
 

1- فصلنامه‌ی سمات، شماره اول (بهار 1389)، سرمقاله
2- ارائه‌شده در تألیفات و بیانات جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدان. لازم به‌ذکر است که ایشان مثلث تهدیدات دین را شامل سه ضلع فلسفه و عرفان، وهابیت و غرب دانسته که می‌توان گفت این نظر در مقایسه با نظر جناب آقای نصیری، از دقت نسبی بیشتری برخوردار است.
3- با توجه به منشورات ایشان در زمینه‌های مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، از جمله کتاب جالب توجه و قابل بررسی «اسلام و تجدد».
4- با توجه به فعالیت‌های گسترده‌ی ایشان در عرصه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی، از جمله فعالیت در قامت مدیرمسئولی ماهنامه‌ی صبح.
5- بازخوردها و اظهارنظرهای مرتبط با انتشار این فصلنامه در خبرگزاری‌ها و سایت‌های مختلف، خود مؤیدی در راستای اثبات این مطلب است.
6- اگرچه حتی در نخستین شماره از این فصلنامه نیز در برخی موارد، این نکته مورد نقض واقع شده است، اما نسبت به رعایت آن در ادامه‌ی کار امیدواریم.
 

منبع : سیاست ما
ارسال توسط کاربر محترم سایت :sukhteh




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط