رضا شاه چگونه به قدرت رسيد؟
انقلاب مشروطه با اهداف متعددي ازجمله تشكيل مجلس قانونگذاري، برخورداري افراد جامعه از حقوق قانوني، ايجاد نظام دموكراتيك و تقسيم قدرت آغاز و پيش رفت. پس از پيروزي انقلاب مشروطه اگرچه برخي از اين اهداف چون تشكيل مجلس شوراي ملي تحقق يافتند، اما درگيريهاي داخلي و دخالتهاي خارجي منجر به هرج و مرج شديدي شده و تنشهاي اقتصادي و سياسي، كشور را در آستانه از هم گسيختگي قرارداد. دولت مركزي جز در تهران و نواحي اطراف آن قدرت نداشت و نميتوانست براي برقراري امنيت در كشور اقدامي انجام دهد، هرج و مرج و آشفتگيها در كشور با شروع جنگ جهاني اول و ورود نيروهاي خارجي به ايران شدت بيشتري يافت.(1) سال 1294 ش / 1915 م نيروهاي متخاصم از هر طرف به خاك ايران وارد شدند، دولت ايران كه از همان ابتدا در جنگ اعلان بيطرفي كرده بود قادر نبود در برابر اين تجاوزات كاري صورت دهد. دخالت خارجي و اختلاف ميان گروههاي سياسي داخلي باعث شد در زمان رياستالوزرايي مستوفيالممالك عدهاي از مخالفان دولتهاي روسيه و انگستان همراه تعداد زيادي از نمايندگان مجلس شوراي ملي از تهران خارج شوند. آنها ابتدا به قم و سپس به كرمانشاه رفتند و آنجا با كمك آلمان و عثماني حكومت موقت تشكيل دادند. اگرچه مهاجران در تلاش براي حفظ استقلال ايران بودند، اما اقدامات آنها با تحريك دولتهاي روسيه و انگليس و ايجاد چنددستگي ميان سياسيون ايران بر وخامت اوضاع افزود. سرانجام سال 1918 م جنگ جهاني اول با شكست آلمان و عثماني به پايان رسيد. ايران كه با توجه به موقعيت مهم جغرافيايي خود و حضور نيروهاي بيگانه ناخواسته درگير اين جنگ شده بود پس از پايان جنگ نهتنها سودي نبرد، بلكه دولتهاي پيروز حتي به نمايندگان ايران كه در جريان جنگ متحمل خسارات فراوان اقتصادي و اجتماعي شده بود، اجازه حضور در كنفرانس صلح ورساي را نيز ندادند.2
نگراني انگليس از آشفتگي در ايران
دوران پس از جنگ جهاني اول يكي از آشفتهترين و بيثباتترين دورههاي تاريخي ايران بود. احمدشاه تمايلي به امور سياسي نشان نميداد، دولتهاي مشروطه قدرت و توانايي لازم را در اختيارنداشته و بسرعت تغيير ميكردند، امنيت داخلي از ميان رفته بود، نيروي نظامي منسجم و كارآمدي در كشور وجود نداشت، اوضاع اقتصادي بسيار نامناسب بود و مردم در نهايت فقر و نااميدي زندگي ميكردند و حضور نيروهاي بيگانه در نقاط مختلف كشور نيز استقلال ايران را بشدت تحتالشعاع قرار داده بود.(3) با توجه به خلأ قدرتي كه در اين زمان در ايران وجود داشت برخي نيروهاي انقلابي در نقاط مختلف كشور چون گيلان و آذربايجان قدرت گرفتند و در برابر دولت مركزي قدعلم كردند و زمزمههايي مبني بر استقلال و جدايي اين مناطق به گوش ميرسيد. در ساير نقاط چون كردستان، خوزستان و بلوچستان، ايلات و طوايف با استفاده از ضعف دولت مركزي درصدد احياي قدرت خود بودند و به مانعي جدي براي ايجاد دولت متمركز و قدرتمند در ايران تبديل شده بودند. با توجه به اين شرايط تماميت ارضي ايران بشدت در معرض خطر بود(4) و دولتهايي كه در تهران روي كار ميآمدند همواره با مشكلات شديد مالي مواجه بوده و تشكيلات اداري كارايي چنداني نداشت.(5) در چنين اوضاع آشفتهاي برقراري امنيت و ثبات در ايران به آرزويي دستنيافتني تبديل شده بود و افراد آزاديخواه و وطنپرست در تلاش بودند زمينه مناسبي براي ايجاد دولتي مقتدر در ايران فراهم سازند تا با ايجاد امنيت به رونق تجارت، كشاورزي و رفاه در جامعه بپردازد.(6) از سوي ديگر پيروزي انقلاب بلشويكي روسيه در سال 1917 م، شكلگيري قيامهاي ضدانگليسي در آذربايجان و گيلان و حمايت دولت جديد روسيه از آنها، منافع سياسي و اقتصادي انگليس در ايران را بشدت در معرض خطر قرار داده بود و امكان داشت به علت نبود نيروي بازدارنده داخلي و آشفتگي اوضاع اجتماعي و اقتصادي، زمينه مناسبي براي نفوذ و گسترش افكار كمونيستي در ايران و به تبع آن در ساير نقاط آسيا بخصوص هند فراهم شود.
ورود رضاخان به عرصه سياست
دولت انگلستان براي سامان دادن به اين شرايط ابتدا سعي كرد با انعقاد قرارداد 1919 كنترل امور را دراختيار بگيرد، اما مخالفتهاي شديدي عليه اين قرارداد در داخل و خارج از ايران و حتي در انگلستان ايجاد شد.(7) پس از اين انگليسيها تصميم گرفتند با انجام كودتايي قدرت را در اختيار بگيرند. سيدضياءالدين طباطبايي براي رهبري سياسي كودتا انتخاب شد و براي تامين نيروي نظامي كودتا هم نيروهاي قزاق كه تا حدودي مورد اطمينان انگليسيها بودند در نظر گرقته شدند. به همين منظور ژنرال آيرون سايد با نيروهاي قزاق مستقر در منطقه آقبابا تماس گرفت و سرانجام يكي از افسران قزاق به نام رضاخان ميرپنج براي شركت در كودتا انتخاب شد.(8) پس از انجام كارهاي لازم در اول اسفند 1299 ش نيروهاي قزاق با همراهي سيدضياء به سمت تهران حركت كردند و با توجه به اين كه با مقاومت جدي مواجه نشدند براحتي وارد تهران شدند. در پي اين اتفاقات در روز سوم اسفند 1299، احمدشاه طي فرماني سيدضياء الدين طباطبايي را به رياستالوزرايي ايران انتخاب كرد و رضاخان ميرپنج نيز به فرماندهي ديويزيون قزاق منصوب شد.(9) اگر چه عمر كابينه سيدضياء بسياركوتاه بود، اما يك دستاورد مهم داشت و آن ورود رضاخان به عرصه سياست ايران بود. او كه در تمامي كابينههاي بعدي وزارت جنگ را در اختيار داشت، در آبان ماه 1302 شمسي به رياستالوزرايي دست يافت.(10)
مجلس 9 آبان ماه 1304 راي به انقراض سلطنت قاجار داد و مصوب كرد با تشكيل مجلس موسسان درباره آينده كشور تصميمگيري شود همچنين تا پايان كار مجلس موسسان، حكومت موقت كشور را به رضاخان سپرد
شرايط بينالمللي نيز تاثير مناسبي در قدرتيابي رضاخان داشت؛ پس از شكست قرارداد 1919، دولت انگستان خواهان ايجاد حكومت متمركز و قدرتمندي در ايران بود تا هم از منافع انگلستان محافظت كند و هم مانع نفوذ شوروي و بلشويسم در منطقه بشود.(11) از سويي ديگر دولت نوپاي شوروي نيز خواهان ايجاد ثبات در ايران بود تا در صورت تجاوز احتمالي نيروهاي غربي به خاك شوروي، مرزهاي ايران محلي براي ورود نيروهاي غربي به شوروي نباشد. با توجه به اهداف مشتركي كه اين دو كشور در اين برهه زماني خاص درباره ايران داشتند در فوريه 1921 / اسفند 1299 ش پيمان دوستي ميان دو كشور انگلستان و شوروي منعقد شد. در نتيجه اين پيمان اواخر همان سال زمينه براي خروج نيروهاي شوروي از گيلان فراهم شد. مسالهاي كه به شكست جنبشهاي مختلف ايران منجر شد. شكست اين جنبشها به قدرت رضاخان مشروعيت بخشيد و زمينه ايجاد حكومتي نظامي را در ايران فراهم كرد تا با حفظ يكپارچگي كشور و برقراري امنيت و نظم، منافع مورد نظر هر دو دولت انگستان و شوروي را نيز تامين كند.
زمينهسازي براي سقوط قاجار
رضاخان كه اهداف بلند پروازانهاي را دنبال ميكرد علاوه بر برخورداري از شرايط مساعد بينالمللي به لحاظ داخلي نيز دست به اقداماتي زد تا زمينه را براي دستيابي به قدرت مطلق در ايران فراهم كند. او براي رسيدن به اين هدف 3 مساله را مورد توجه قرار داد.
تسلط كامل بر ارتش: رضاخان كه مهمترين راه كسب قدرت در ايران را ايجاد ارتشي منظم و وابسته به خود ميدانست تمام تلاش خود را براي تقويت نهادهاي كليدي و تامين هزينههاي ارتش معطوف ساخت.(12) همچنين با انحلال ژاندارمري، نيروهاي قزاق و ساير نظاميان را در ارتش جديد با لباسهاي متحدالشكل ادغام كرد كه حدود 40 هزار نفر نيرو داشت.(13)
كنترل و نفوذ بر مجلس شوراي ملي: رضاخان در برابر مجلس شوراي ملي و نمايندگان، رفتار محتاطانهاي در پيش گرفت، زيرا ميدانست با جلب نظر نمايندگان و كنترل و نفوذ در مجلس ميتواند بسياري از كارها را انجام دهد. او با رفتاري متظاهرانه خود را مطيع مصوبات مجلس نشان ميداد و به اين شكل توانست حمايت بسياري از نمايندگان را جلب كند.(14)
جلب نظر مردم و روحانيون: رضاخان از هر فرصتي براي جلب رضايت عامه مردم و روحانيون استفاده ميكرد. او در زمان رياستالوزرايي مشيرالدوله، هنگام عزاداري محرم در روز عاشورا همراه با دستهاي قزاق در بازار به عزاداري پرداخت، كاه بر سر خود ميريخت و در مجالس روضهخواني شركت ميكرد زيرا ميدانست چنين تظاهرات مذهبي تاثير مناسبي بر عامه مردم دارد.(15)
با توجه به نفوذ رضاخان در ميان نمايندگان مجلس پنجم شوراي ملي و در اواخر كار اين مجلس، اكثريت نمايندگان با توجه به عملكرد ضعيف خاندان قاجار و حضور احمدشاه در اروپا در برابر خاندان قاجار قرار گرفته بودند و از گوشه و كنار كشور نيز درخواستهايي مبني بر كناري احمدشاه به مجلس ميرسيد و روزنامهها نيز با حرارت فراوان به اين موضوع ميپرداختند. به اين شكل رضاخان با استفاده از همه امكاناتي كه در اختيار داشت توانست با مهارت، تمام جريانات را به گونهاي پيش ببرد تا با خلع سلطنت قاجار به رضاشاه تبديل شود. سرانجام مجلس اوايل آبان ماه 1304 راي به انقراض سلطنت قاجار داد و مصوب كرد با تشكيل مجلس موسسان درباره آينده كشور تصميمگيري شود، مجلس همچنين تا پايان كار مجلس موسسان، حكومت موقت كشور را به رضاخان سپرد. سرانجام منتخبين مجلس موسسان در 21 آذر 1304 با اصلاح اصول سهگانه 36، 37 و 38 متمم قانون اساسي با اكثريت كامل، سلطنت ايران را به رضاخان پهلوي و خاندان او واگذار كردند.16
پينوشتها:
1 ـ كاتوزيان، محمدعلي، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه محمدرضا نفيسي، تهران، انتشارات پاپيروس، 1366، ج اول، ص 60 .2 ـ مكي، حسين، زندگي سياسي سلطان احمدشاه، تهران، انتشارات اميركبير، 1362، ص 102.3 ـ زرگر، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضاشاه، ترجمه كاوه بيات، تهران، انتشارات پروين ـ معين، 1372، ص 60 .4 ـ آبراهاميان، يرواند، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدي، محمدابراهيم فتاحي، تهران، نشر ني، 1377، ص 129.5 ـ زرگر، همان، ص 60 .6 ـ بهار، محمدتقي، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، تهران، شركت سهامي كتاب جيبي با همكاري موسسه انتشارات اميركبير، 1357، ج 2، ص 23.7 ـ كاتوزيان، همان، ص 110.8 ـ دولتآبادي، يحيي، حيات يحيي، تهران، انتشارات جاويدان، 1362، ج 4، ص 223.9 ـ مكي، حسين، تاريخ 20 ساله ايران، تهران، انتشارات اميركبير، 1357، ج 1، ص 233.10 ـ هدايت، مهدي قليخان، خاطرات و خطرات، تهران، كتابفروشي زوار، 1363، ص 359.11 ـ كاتوزيان، همان، ج 1، ص 110.12 ـ فوران، جان، مقاومت شكننده (تاريخ تحولات اجتماعي ايران از صفويه تا سالهاي پس از انقلاب اسلامي)، ترجمه احمد تدين، تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1378، ص 305.13 ـ بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 1، ص 181.14 ـ همان، ج 2، ص 30. 15 ـ همان، ص 183.16 ـ. مكي، تاريخ 20 ساله ايران، ج 3، ص 586.
منبع:روزنامه جام جمارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
/ج